ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گفتوگو با غلامحسین امیرخانی درباره یک عمر خوشنویسی
فرهنگ نباید روی طاقچه بماند
مریم سادات گوشه
خبرنگار
نام غلامحسین امیرخانی با خوشنویسی گره خورده است، هنرمندی که از کودکی با خوشنویسی آشنا شد و تا به امروز با این یار دیرینه همراه و همدل است.
او علاوه بر خوشنویسی مشاغل دیگری همچون مدیریت و ریاست شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران، مدیریت فرهنگسرای ارسباران (هنر) و ریاست شورای عالی خانه هنرمندان ایران را در کارنامه هنری خود دارد. این چهره ماندگار هنر به کار تعلیم خوشنویسی و آموزش هنرمندان هم مشغول است و از این طریق به پویایی این هنر کمک شایانی کرده است. گفتنی است که بیشتر خوشنویسان معاصر بهطور مستقیم یا غیر مستقیم از خط او مشق کردهاند. غلامحسین امیرخانی دهها نمایشگاه فردی و گروهی در داخل و کشورهای انگلستان، فرانسه، پاکستان و سوریه برپا کرده است.
امیرخانی نشان درجه یک فرهنگ و هنر را از سید محمدخاتمی در سال 1378 دریافت کرد و در سال 1381 بهعنوان چهره برگزیده همایش چهرههای ماندگار برگزیده شد. سال 1395 هم مدال ادب و هنر فرانسه (نشان شوالیه) را دریافت کرد. هنرمندی که از کودکی با خوشنویسی آشنا شد و تا به امروز با این یار دیرینه همراه و همدل است.
چه شد که غلامحسین امیرخانی اکنون در جایگاه استاد برجسته و صاحب سبک خوشنویسی معاصر ایران قرار گرفته است؟
هیچ ترتیبی در ذهنم یا برنامهای از پیش تعیین شده نداشتم. معمولاً همه رشتههای هنری یک موقعیت همگانی است. حسی در وجود انسان است که او را بهسمتی میکشاند. هر چقدر خلوص و نخواستن باشد، دل آدم به آن سمت حرکت میکند. نخواستن به این معنا که برنامهای برای خود معین کرده باشد که به این هدف وارد معرکه هنر شود. حال میتوان نامش را عشق به موضوع گذاشت. شاید این حرف درست باشد که تمام کسانیکه وارد سلوک هنری میشوند، عشق و جاذبهای در وجودشان است که ناخودآگاه وارد آن موقعیت میشوند. تا زمانی که انسان دنبال مقام نباشد، چیزهایی در ذهنش بیدار میشود. مثلاً فلان مقام را بهدست بیاورم تا فلان اثرم خریده شود همه اینها عوامل بازدارنده است و از خلوص و آنچه برانگیزاننده باطن انسان است، مقداری کم میکند.
آیا شما به اینکه خط ، هنری موروثی است اعتقاد دارید؟
آنچه که در ذات و فطرت هر انسانی بهعنوان استعداد بخصوصی در او قرار گرفته آن اصل است که در علم امروز آن را امر ژنتیکی مینامند. اگر آن گوهر باشد و در خانواده زمینههایی فراهم شود طبیعی است که آن استعداد بیشتر رشد میکند. طبیعتاً مسأله ارثی بودن برمیگردد به اینکه از موقعیت یا بستر مساعدتری برخوردار باشد. شاید این باعث شده اینگونه در جامعه القا شود که اصل موضوع استعداد است. استثنائاتی هم وجود دارد که استعداد در محرومیت بروز و رشد کند. اما بیشترین چیزی که کمک میکند، امکانات و تربیت و آموزش به موقع است.
از چه زمانی به این هنر علاقهمند شدید؟ و چطور این هنر در شما به تبلور رسید.
من بهطور اتفاقی در سه سالگی سواددار شدم و چون اواسط جنگ دوم بود، مشکلات و کمبود امکانات در همه جای ایران جزو شرایط اجتماعی ما بود. بنابر این کاغذی نداشتم که بنویسم روی تخته پارهها و روی اضافه حلبیهای صیقلی شده که حلبی سازها کار میکردند، مینوشتم. در سه سالگی بهخاطر مهر یکی از بستگانم که معلم مکتبخانه در روستای زادگاهم بود، سواد دار شدم. در آن ده هنوز دبستان ساخته نشده بود.
کدام ده از شهر طالقان؟
شهراسر طالقان. من همراه ایشان هرروز به مکتبخانه میرفتم و باسواد شدم. نوشتن درهمان زمان بهصورت یک علاقه خیلی قوی در وجودم جریان پیدا کرد بهطوری که روی دیوارهای کاهگلی هم با تخته پاره خط مینوشتم.
منظورتان خط نستعلیق است؟
شاید. چون بعضی از کتابهای چاپ سنگی قدیم فقط خط نستعلیق بود ومن در کودکی کتابهای معمول آن روزگار را میخواندم و چشمم شاید اول بار با خط نستعلیق از این طریق آشنا شد.
پدرتان هم آیا خوشنویسی میکردند؟
پدرم معلم بود، خوشنویس هم نبود.
پس خوشنویسی را از دوران کودکی آغاز کردید؟
بله. دوره دبستان هم این احساس در من باعث شد به نوشتن عشق و علاقه پیدا کنم. دوره بعد از دبستان هم درکلاسهای شبانه درس میخواندم.
چرا شبانه؟
بهخاطر شرایط خانوادگیام باید کار میکردم.
استعداد خوشنویسیتان چگونه ظاهر شد و رشد کرد؟
چند نکته در آن دخیل بود. سختیهای زندگی هم از دلایلش بود. گاهی امکانات وجود آدم در شرایط دشوار بیشتر بروز میکند. یعنی احساسی که ما آدمها در شرایط دشوار وادار میشویم که تلاش بیشتری کنیم کمککننده میشود و البته گاهی هم بازدارنده است. ولی درمورد من کمککننده بود. این مسأله ادامه داشت تا سال 1338 که با انجمن خوشنویسان ایران آشنا شدم و در کلاس مرحوم سید حسین میرخانی توفیق حضور پیدا کردم و در سال 1342 به استخدام وزارت فرهنگ وهنر آن زمان بهعنوان خوشنویس درآمدم.
از استاد حسین میرخانی گفتید و همان رابطه استاد و شاگردی. در مورد ارتباط تان با ایشان بگویید؟
البته در بیشتر هنرهای سنتی و ملی ما شیوه استاد شاگردی مرسوم بود. خوشنویسی هم به این ترتیب اما آن نفس به نفس بودن با استاد و اینکه شخصیت استاد میتواند کمک کند تا این تعلیم و تعلم بهتر بتواند شکوفا شود، امری تجربه شده است. ایجاد مهر و شفقت در انسان با تجربه کسب میشود.مرحوم استاد حسین میرخانی در بین استادان همزمان خودش بحق دارای این ویژگی بود که از پیشرفت شاگردش انگار خود به پیشرفت بزرگی توفیق یافته است. شاگرد هم این را حس میکند و دشواری راه برایش نرم و هموار میشود. ایشان نسبت به استادان معاصر خود تنها کسی بود که به اندازهای که یک انسان فرهیخته باید انصاف داشته باشد، منصف بود. سالها پیش استاد علی اکبر خان کاوه که هم دوره ایشان بود، دو بار به من گفتند که استاد میرخانی مقامش بالاتر از همه است. اما در بین آنها که معمولاً همکار هستند، حجاب معاصرت نمیگذارد که انصاف داشته باشند. اگر در دلشان اقرار دارند، به زبان نمیآورند یا خیلیها فقط خودشان را بالاتر میدانند.این حالتی است که در غیاب نقد ایجاد میشود. هنوز در ایران نقدی که موجب پیشرفت باشد و به دقت کارشناسی مسائل را بشکافد وآنقدر معتبر باشد که افراد خودشان به خود نمره ندهند و نگاهشان بهسمت کارشناس باشد، وجود ندارد.
در کلاسهای استاد حسن میرخانی هم شرکت میکردید؟
بعد از اینکه در سال 40به استخدام وزارت فرهنگ درآمدم، در موقعیتهای مختلفی که پیش میآمد برای ادای احترام و دیدار با استاد حسین میرخانی به دفترشان میرفتم که استاد حسن میرخانی برادر کوچکترشان هم با ایشان در یک اتاق یا یک آتلیه مانندی در خیابان ناصر خسرو، شمس العماره کار میکردند. آنجا با استاد حسن آشنا شدم و از راهنماییها و محبت ایشان برخوردار شدم. ایشان بهعنوان یک شخصیت هنرمند و استاد برجسته دوران خود صاحب جایگاه برجستهای بود که معمولاً علاوه بر هنر ارجمندش در مورد خدمات فرهنگی تأثیرگذار بود. به این معنا مثلاً در آن زمان مثنوی چاپ سنگی قدیم وجود داشت و قیمتش 300 تومان بود. حقوق یک کارمند هم درحدود 300 تا 400 تومان بود، برای همین مردم عادی اصلاً نمیتوانستند آن را بخوانند. کسی که میخواهد مثنوی بخواند باید مقدماتی را طی کرده باشد. نه تمایل و شناخت وجود داشت و نه امکانات مالی مردم اجازه میداد. بنابر این ایشان مثنوی را با قلم و کتابت شیرین خودشان نوشتند. هر شش جلدش را در یک مجلد و با دقت کشف الآیات، کشف الابیات و معانی مشکل را در پایان کتاب فهرست کردند. طوری که هر موضوعی را جوینده میتواند پیدا کند و قیمت کتاب را 8 تومان گذاشتند. مثنوی به یک باره در سطح جامعه آمد و تمام افراد کتابخوان هم توانستند آن را بخوانند. 10 سال بعد هم که کاغذ گران شد قیمتش 12تومان شد. روزی که در خدمتشان بودم شمارش کردند، 48 کتاب که امهات ادبیات فارسی بود به خط زیبایشان نوشته بودند. کلیات سعدی، نظامی و... خودشان همت داشتند و چاپ میکردند، به ناشر نمیدادند. غیر از شخصیت استادی در آن زمان خدماتشان بسیار ارزنده بود.
آیا از خط استادانی چون میرعماد، علی اکبر کاوه، میرزای کلهر هم بهره بردهاید؟
آثار حضرت میرعماد استاد بزرگ عصر صفویه در موزههای بزرگ جهان بیشتر از خود ماست. میرزای کلهر هم که اواخر دوره قاجار بوده است، از جمله استادانی هستند که آثارشان سرمشق و الهام بخش تمام خوشنویسان بوده و هست. مثل میرزا غلامرضا در دوره قاجار. البته تا زمانی صنعت چاپ توانست این آثار را در اختیار ما قرار دهد. قبل از آن جز عده خاصی دسترسی نداشتند. فقط شاهزادهها و افراد متمول که علاقهمند بودند، دسترسی داشتند. خانوادههای آنها در واقع موزهدارهای ایران بودند. مثل وصال. بنابر این چاپ بهعنوان نقطه عطفی برای انسان نقش تحول آفرینی داشته ودارد. کتابی که من در دوره دبستان داشتم خیلی کمیاب بود و با اینکه خیلی ارزان بود، کسی نمیتوانست بخرد. مثلاً 2 تومان بود. آن زمان من شبی یک قران کتاب را کرایه میکردم ومی خواندم.
حتماً سریع هم میخواندید؟
بله سعی میکردم تا سحر بخوانم چون یک قران روز بعد را نداشتم.
سبک و سیاق خاصی که شما در آثارتان به کار میبرید، چه وجه تمایزی با آثار هنرمندان هم تراز همدوره شما دارد؟
کارشناسان معتقدند که سبک مستقلی دارم. منتها در ترکیببندی و درون مایه این سبک، از همه استادان تراز اول یک لطیفه و نکتهای درج شده و ترکیب پیدا کرده است و این طبیعی است برای اینکه ما گاهی به انتخاب و اختیار مطالعه میکنیم تا نقص و ضعف خودمان را پیدا کنیم و تشخیص دهیم و بعد تلاش کنیم آن را از یک نمونه الهام بخش و فوقالعاده برجسته کمک بگیریم تا جایی که ناخودآگاه ما دریافت کند. تا بدون اینکه بخواهیم یک اثر هنری طراز اول در ذهن ما و آن بخشی که بهعنوان یک انسان متفکر و انتخابگر هستیم ناخودآگاه انتخاب میشود.
یعنی در ضمیر ناخودآگاه الهام میشود؟
بله همه آدمها در مورد همه امور هم اینگونه است.مسائل هنری که جای خود دارد.
بعضیها فکر میکنند که یک خوشنویس صرفاً هنر خوشنویسی دارد اما به گفته خودتان استاد حسن میرخانی یک جامعه را با مثنوی آشنا کرد.
بله همینطور است. این خط را نگاه کنید از دو بیت حضرت مولانا استفاده کردم: هر چه گویم عشق را شرح و بیان /چون به عشق آیم خجل باشم از آن. مقدماتی دارد تا به این ابیات برسیم و برای هر خوانندهای میتواند سرمشق باشد. بهترین شیوه برای جامعه این است که خودش پاسبان خود باشد و این میسر نمیشود مگر با فرهنگ. در ادامه این شعر مولانا میخواهد مقام عشق و فروتنی را بگوید که اگر میخواهیم رشد کنیم به مقام بینیازی باید برسیم. عشق میگوید به گوشم پست پست/ صید بودن خوشتر از صیادی است. عشق در دنیایی که ما زندگی میکنیم به جایگاهی که ارزش زیادی ندارد، تبدیل میشود. در فلسفه متصل به ادبیات و عرفان این معنا باید درست دریافت شود. برای به دست آوردن امتیاز، باید کوشش کنیم ولی دلبسته به آن نباشیم. نباید بهصورت یک آدم ضعیف باشیم که صید شویم بلکه باید صید کنیم. اینها مطالب بسیار لطیفی است که به علاقه مندان و کسانی که توانستند در این محضر سلوک کنند منتقل میشود.
آیا فکر نمیکنید که خوشنویس باید با آن مقامی که شاعر شعر سروده همذات پنداری کند تا بتواند یک اثر هنری درجه یک فراتر از یک کار معمولی خلق کند ؟
مقدمات باید طی شده باشد و دیدن استاد و کتاب های استاد خیلی کمک میکند.یک هنرمند خودش هم میتواند به کمک بال و پر استعدادش پرواز کند و اوج بگیرد. اما عموماً آموزش و تحت تعلیم استاد بودن این دید و سلیقه را به آن سالک میبخشد تا آرام آرام با طبیعت انس گیرد و از آن سرمشق بگیرد. طبیعت و تمام آن جایگاه هایی که به شکل کوه و دشت و...می بینید با ما حرف میزنند. آن آرامش و در عین حال فارغ شدن از غوغای زندگی و آن بخشی که بازدارندگی دارد. منظورم جدا شدن از مشکلات نیست. یعنی آنها در چشم ما کوچک میشود. به قول خواجه شیراز در محفلی که خورشید یک ذره ناچیزی هست، خود را بزرگ دیدن واقعاً شرط ادب نباشد. ابعاد شخصیت انسان بینهایت است و مرتب باید در موقعیت مناسب خود قرار بگیرد تا بتواند رشد کند تا آن بینش را پیدا کند. در واقع عالم هنرموجب میشود که ما قدم به قدم ارتفاع پیدا کنیم تا افق دیدمان وسیعتر شود و شاید هیچ عاملی به اندازه هنر قدرت ندارد که ما را به آن بینش برساند. مراتب را در عالم هنر پله پله طی میکنیم مثلاً بدون اینکه بخواهیم یک اثر هنری با دیگری مقایسه میشود. ما به منظور مقایسه به موزه یا نمایشگاه نمیرویم اما بدون اینکه بخواهیم آثار میکل آنژ را با لئوناردو داوینچی مقایسه میکنیم از اینکه این آثار چه اندازه زیباست و خودمان را از خودمان خالی میکند، این کار هنر است. همان باده خواجه شیراز است. یعنی ما را از خودخواهی و خودپسندی آرام آرام به شرطی که هم ظرفیتش را داشته باشیم و هم اینکه جرعهای از آن را نوشیده باشیم، خالی میکند.مانند شرابی که قادر است به ما این قابلیت را ببخشد تا به این مرحله ومقام برسیم. بنابراین در خوشنویسی هر کلمهای را مینویسیم سعی میکنیم به الگوی استادانی که به الگوی تعالی و زیبایی رسیده نزدیکتر شویم. تا تشخیص مان قویتر شود. در امور دیگر به اندازهای که هنر این قابلیت را میبخشد، فکر نمیکنم که کمککننده باشد چون در زمینه علم هم این خاصیت هست که ما به دقت نظر میرسیم.اما در آنجا مقایسه دو اثرتا این حد ظهور و بروز ندارد. مثلاً نسبیت انیشتین را با اتفاق ماقبلش کنار هم نمیگذاریم. یک سیر صعودی ادامه دارد. یا کیهان شناسی کوپرنیکی میآید و نگاه بطلمیوسی را کنار میگذارد و کیهان وموقعیت طوری میشود که آدم های بعد از گالیله میفهمند که خورشید به دور زمین نمیگردد و زمین به دور خورشید میگردد. این مقایسه دوم و کنارهم ندارد که با هم بسنجیم بنابر این نگاهمان عوض میشود و رشد میکند. اما ما آدم ها در زندگیمان با انواع ریز و درشت مسائل برخورد میکنیم که کنار هم چیده شده است. اگر آن مقدمات را داشته باشیم، حتی بین دو چیز که هم جنس نیستند، وزن و قدر آن بخشی را که بالاتر است، تشخیص میدهیم.
بجز هنر خوشنویسی به چه هنرهای دیگری علاقه مندید؟
به همه هنرها علاقه مندم. نمیتوانم بین هنرها فرقی بگذارم. همه اینها در یک مقامی در ذهن و شخصیتمان نفوذ میکنند که در مقابلش با اشتیاق و احترام زانو بزنیم و فروتنی کنیم و آغوشمان باز باشد برای پذیرفتن یا دریافت آن موهبت. اگر فروبستگی در شخصیت ما باشد، آن لطیفه میآید واز کنار ما رد میشود. یا بخشی از آن دریافت میشود و دیگر فرقی نمیکند که اثر مربوط به چه شخصی است و با چه مذهب و عقیدهای.این محضر همان جایی است که آفریدگار را تعریف میکنیم.
شما جزو استادان پرکار هستید. چند سال است که خوشنویسی میکنید؟
با اثری که شب قبل نوشتم بهصورت جدی حساب کنیم 60 سال است که کار میکنم.
بهنظر میرسد شما هم تعامل خوبی با جامعه خوشنویسان دارید و هم با دولت. به نوعی حکم ریش سفید جامعه خوشنویسان را دارید.
بله. 55 سال است که من در سمت مدیریت و مسئولیت در انجمن خوشنویسان هستم. بیشتر وقت من صرف مسائل مدیریتی شد. بنابر این با اینکه طبع من تمایل به مدیریت ندارد اما ضرورت زمانه اقتضا میکرد که به این مسئولیت تن بدهم. اول انقلاب اوضاع و احوال عجیبی بود اگر من تقبل مسئولیت نمیکردم، چه بسا انجمن دست افراد نااهل میافتاد و بلایی سرش میآمد مثل خیلی جاهای دیگر. اما من با دولتمردان و تمام مقامات برخوردی داشتم که یک هنرمند باید داشته باشد.
انجمن خوشنویسان 70 سال است که قدمت دارد. بعضی از منتقدان میگویند که این انجمن بیشتر نقش آموزشگاه دارد تا انجمن. پاسختان به این انتقاد چیست؟
یک بخش از برنامههای جاری انجمن خوشنویسان همان آموزش است و استادان ترازاولی که اکنون حضور پررنگ وتأثیرگذاری دارند؛ تا جایی که میدانم بسیاری از این افراد در حدی نبوده اند که با هنر خودشان و در سایه تلاش خود به جایگاه خیلی ارزشمندی رسیده باشند. آنچه دارند از انجمن دارند. چون طبیعت کار اقتضای خود را دارد. در تمام دنیا اینگونه است. در ظرفیت همه نیست که به این موقعیت نزدیک شوند. الان از کسانی که در مقام بسیار برجستهای هستند چند نفر در خارج از انجمن مستقل کار میکنند، چند نفر هم هنوز در انجمن هستند. وقتی به نمایشگاههایی که در سراسر ایران برگزار میشود، نگاه کنیم، رشد بیشتر از تصور در کیفیت هنرخوشنویسی در ایران اتفاق افتاده است. ما بیش از 300 شعبه در سراسر ایران داریم و 17 شعبه هم در خارج ازایران. وظیفه یک انجمن البته این است که کمیته تحقیق و پژوهش هم داشته باشد که داریم البته نه به آن حدی که بتواند فراگیر باشد.و به همه خوشنویسهای برجسته تراز اول هم سرویس دهد. باید اینگونه باشد اما بودجه میخواهد و ما اکنون در شرایطی هستیم که با کمکی که از وزارت فرهنگ میشود فقط بخش کوچکی از نیازمان برآورده میشود. بقیه برای خدمات اداری و آموزشی و حقوق ناچیز معلمان صرف میشود که به اندازه کرایه ماشین شان هم نمیشود. بعضی از دوستان که بهصورت صحیح این نکته را گفتهاند که اینجا بهصورت یک آموزشگاه درآمده باید بگویم بله. اما استادانی که در انجمن حضور دارند همه تراز اولند یا حتی آنهایی هم که درانجمن نیستند اولند. اگر شمارش کنیم تعدادشان به هم نزدیک است.
بهنظر میرسد هنر خوشنویسی در جریان هنر امروز جایگاهی ندارد چه راهکاری هست تا این هنر در جریان هنر معاصر ایران قرار بگیرد؟ گالریهای خصوصی اکثراً هنرهای دیگر را به نمایش میگذارند.
باید با آمار سخن گفت. ما بیش از 15 جشنواره بسیار مهم و فراگیر در سال داریم. در تهران و قزوین دوسالانههایی داریم که مرتب برگزار میشوند. به استثنای این جشنوارهها اما در گالریها جنب و جوش هنر خوشنویسی کم است شاید نقاشیخط را گاهی ببینیم.
بحث تحول در خط را چگونه ارزیابی میکنید؟
تحول در خط تدریجی است. مثل زبان است. ضمن اینکه میپذیرم که طبیعت خوشنویسی این طور نیست که بلافاصله از یک موقعیت به موقعیت دیگری تغییر کند. در طول دوره تاریخی خط که از دوره ساسانی شروع شده و به تحول رسیده و همه استادان بزرگ هم از ایران بودهاند، این تحول سیری را داشته است که زبان داشته. زبان در قرن دوم یا قبل از اسلام چه موقعیتی داشته است. چگونه آمده و در زبان رودکی و شهید بلخی پایهگذاری شده است و به مقام بلند جذاب در آثار سنایی و سعدی و حافظ رسیده است.زبان اینها چقدر باهم تفاوت دارد؟ در حافظ میبینیم که صیقل خورده.
شعرها هم متفاوت شده است
بله و چکیده آن از تمام آثار بزرگان در اندیشه حافظ در قالب غزل به تبلور رسیده است. در مورد خط هم همینطور است. منتهی در 50 سال اخیر در موسیقی، نقاشی و سایر رشتههای هنری تحول چشمگیرتری میبینیم و بستر حرکتشان در تاریخ متفاوت است. مثل خود ما آدمها. تحول ما در شخصیت و وجود ماست که آرام آرام تکامل پیدا کرده است. یک انسان جهان بینی اش چقدر رشد کرده؟ این مسأله را در هر موقعیتی و در تناسب خودش باید سنجید. این تحول به نسبت ذوق و بهرهمندی از مواد و مصالح خامی است که تفاوت دارد. بخشی از این تفاوت تبدیل شده به بوم، آبرنگ، رنگ، رنگ روغن و قلممو و دراندام کلمات ایجاد فرم میکند که هنر مدرن را بیشتر در فرم تعریف میکند که باید تنوع و نوآوری داشته باشد. اگر هنرمند خوشنویس با ادامه شیوههای سنتی صادقانه و با تمام وجود دلبستگی دارد همان انتخاب درست است. نه اینکه نیازهای مختلف را بخواهد در آن قالب بیان کند. حس و انتخابش در آن شکل و فرم تأمین میشود و آنجا هم کمال هنر است و هنر ناب قابلیت بروز دارد.
سرمایه و گنجینههای ادبیات ایران
انتخاب من به گونهای است که موضوع اهمیت اول را دارد. یعنی به خاطر اینکه در خط خوشنویسی کلمات مناسب، کشیدههای بسیار زیبا و دوایر متعدد داشته باشد و فرصت ابراز هنر و جلوه بیشتری در ترکیببندی پیدا کند، طبیعتاً باید انتخاب اول باشد. اما تا جاییکه یادم است از سال 44 که بهعنوان مدرس در انجمن خوشنویسان ایران توفیق پیدا کردم همیشه موضوع برایم مهمتر بود. بنابر این آثار من که در کتابهای متعددی چاپ شده هر کدام در مورد تمام سرمایهها و گنجینههایی است که در ادبیات ما وجود دارد. چه آثاری در مورد مثنوی و مولوی که جنبه معرفتی و عرفانی اش قویتر است چه در آثار دیگر شاعران عارف بزرگمان که نکته یا مطلبی است و میتواند برای مخاطب جذاب و تأثیرگذار باشد. هنر اولمان یا هنر شاخصمان ادبیات است. بنابراین با قطعات خوشنویسی گزیدهای که از موضوعات گلچین میکنیم چند تا نقش را با هم انجام دادهایم. یکی اینکه آن کتاب به جامعه منتقل میشود و آن مقدمهای میشود در ذهن افراد و جوانهای جامعه. دوم اینکه آن مضمون به قدری در ذهن مخاطب تأثیر میبخشد که اگر طبع حساسی داشته باشد با همان بیت یا غزل متحول میشود و نگاه ما به یک انتخاب شایسته عادت میکند و از ابتذال و چیزهای نازل دوری میکند. این نقش هنر است. چون یک تاریخ را در یک اثر هنری میتوان دید و تأثیر پذیرفت. منتهی باید آن افراد در یک جامعه تربیت فرهنگی داشته باشند و بتوانند پیامهای ظاهر و باطن را در لایههای دوم وسوم یک اثر هنری دریافت کنند. جامعه فرهنگی میتواند مراتب خود را رشد دهد و از شرایط معمولی و ساده انگاری بهسمتی گرایش پیدا میکند که خود به خود آدمها خودشان را ملزم میکنند که از مرتبهای فروتر نباشند. یعنی مناعت طبع پیدا میکنند و کسی میشوند که در هر جا قدم نگذارد و هر جایی را انتخاب نکند.
واعظی :
درگشایشها و ناکامیها صادقانه با مردم سخن گفتیم
رئیس دفتر رئیس جمهوری در اینستاگرام نوشت: تلاش کردیم از هیچ یک از برنامهها و شعارهای دولت عدول نکنیم و در گشایشها و ناکامیها، صادقانه با مردم سخن گفتیم. بینقص نبودیم اما تمام توان خود را برای تمشیت امور و اداره کشور به کار گرفتیم. بهگزارش ایرنا، محمود واعظی روز شنبه در صفحه شخصی خود در اینستاگرام یادآورشد: بیستوچهارم خرداد ماه یادآور حماسهای ماندگار و برگ زرینی از تاریخ انقلاب اسلامی است. حماسهای که سال ۱۳۹۲ با حضور شورانگیز مردم در پای صندوقهای رأی رقم خورد و حاصل آن، اعتماد گرانسنگ آنها به دولت تدبیر و امید بود. واعظی اظهار داشت: برای تمام کسانی که در دولت حسن روحانی ایفای وظیفه میکنند، این مناسبت که در واقع سالروز اعتماد مردم به دولت تدبیر و امید است، بسیار ارزشمند است. در هفت سال گذشته، روزهای پرفراز و نشیبی بر کشور گذشته و تجربیات گرانقدری در حوزه حکمرانی به دست آمده است. وی خاطرنشان کرد: دستاوردهای بزرگی تحصیل و در عین حال، سختیهایی نیز در اثر تروریسم اقتصادی دشمنان و فشارهای ناجوانمردانه تحریمی به زندگی مردم تحمیل شده است.
رئیس دفتر رئیس جمهوری تأکید کرد: در این سالها موانع بسیاری از بحرانهای متعدد طبیعی، بحران کرونا و سقوط آزاد قیمت نفت گرفته تا بدعهدی و تحریمهای بیسابقه دشمنان در مسیر اداره کشور به وجود آمد اما به مدد الهی و البته همراهی بزرگوارانه مردم و رهبر معظم انقلاب توانستیم بر آنها غلبه کنیم. واعظی تصریح کرد: در آستانه ورود دولت به هشتمین سال فعالیت خود، همچنان وامدار اعتماد مردم و مدیون حمایتها و بزرگی آنها هستیم. امیدوارم در سال پایانی که دولت روی جهش تولید تمرکز کرده است، با همکاری نزدیک قوای سهگانه و پشتیبانی نهادها و حمایت نیروهای مسلح بتوانیم بر مشکلات اقتصادی داخلی در شرایط تحریم فائق آییم.
روحانی در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا نتیجه حکمرانی ماههای اخیر در برابر کرونا را تشریح کرد
ائتلاف ملی برای زندگی
- شاهد ائتلاف ملی برای سلامت و معیشت و در حقیقت ائتلاف ملی برای زندگی هستیم و این دستاورد بزرگی است که نباید از دست بدهیم
- شاهد حکمرانی بهتری در کشور هستیم و با وحدت و انسجام، به جای مچ گیری، دست همدیگر را گرفتن تقویت شده است
- اگر دستورالعملها رعایت نشود، همچنان خطر وجود دارد
- خبر خوش : در فروردین و اردیبهشت نسبت به دو ماه اول پارسال تولیدات به طور متوسط حدود 10 تا 12 درصد افزایش پیدا کرده است
رئیس جمهوری با بیان اینکه با وحدت و انسجام ملی در مقابله با بیماری عالم گیر کووید19، تهدید کرونا امروز به یک فرصت تبدیل شده است، گفت: با متحد شدن و نزدیکتر شدن قوای کشور برای مقابله با کرونا و وحدت و انسجام در کشور، تشکیل یک «ائتلاف ملی برای زندگی» را شاهد هستیم که دستاورد بسیار بزرگی است و همه باید تلاش کنیم تا این وحدت و انسجام و ائتلاف برای موفقیتهای بیشتردر آینده حفظ شود.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی روز شنبه در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا، با بیان اینکه نگرانی درمورد بیماری کووید19 و ویروس ناشناخته کرونا هنوز وجود دارد، اظهار داشت: مردم عزیز همچنان باید توصیههای بهداشتی را مراعات کرده و از سفرهای غیرضروری خودداری کنند تا بار دیگر شاهد اوجگیری بیماری در کشور نباشیم. رئیسجمهوری با بیان اینکه هنوز برای این بیماری واکسن و داروی قطعی به دست نیامده است و به شرایط ایمنی دستهجمعی نرسیدهایم و وضعیت در استانها از نظر بیماری ثابت نیست، گفت: استان هرمزگان از وضعیت سفید برخوردار بود ولی در ایام عید سعید فطر و تعطیلات و بواسطه سفرها و رفت و آمدها این استان دچار مشکل شده است. لذا اگر دستورالعملها رعایت نشود، همچنان خطر وجود دارد. روحانی اضافه کرد: کشور هر چه قدر هم پیشرفته باشد، تخت، امکانات و تجهیزات پزشکی و کادر درمانی محدود است، لذا باید همه نسبت به رعایت دستورالعملها همچنان همکاری داشته باشند. وی خاطرنشان کرد: براساس گزارشی که در جلسه ارائه شد مردم در اردیبهشت ماه نسبت به رعایت دستورالعملهای بهداشتی همکاری بیشتری داشتند و شاهد شرایط مطلوبی بودیم، اما از اواسط خردادماه از سطح این مراقبتها کاسته شده به نحوی که از حدود 80 درصد رعایت اصول بهداشتی به 20 درصد رسیدهایم که میتواند نگرانکننده باشد. همه باید توجه داشته باشند که برای عبور از این شرایط همچنان باید مراقبتها و توجه به دستورالعملهای بهداشتی را مد نظر قرار دهند. روحانی تصریح کرد: دولت تمام اقدامات لازم را برای اینکه تختهای بیمارستانی و امکانات و تجهیزات پزشکی و حفاظتی برای پزشکان و پرستاران بیشتر شود به کار گرفته و از شرایط خوبی در این زمینه برخوردار هستیم و مشکلی نداریم؛ البته باید همچنان آمادگیهای خود را تقویت کنیم. رئیسجمهوری با بیان اینکه در کنار اینگونه آمادگیها، مردم هم همکاریهای لازم را ادامه دهند، گفت: به وزارت صنعت، معدن و تجارت توصیه شد که ماسک ارزان و به اندازه کافی در اختیار مردم قرار دهند.
روحانی با تأکید بر تقویت و توسعه دولت الکترونیک، افزود: امروز در جلسه توصیه شد که هم دولت و هم مردم حتیالامکان امور و اقدامات خود را بدون سفر انجام دهند و دولت نیز خدمات خود را تا جایی که امکان دارد با استفاده از امکانات دولت الکترونیک و بدون مراجعه مردم انجام دهد و در این راستا هر هفته یک خدمت بزرگ به حوزه خدمت الکترونیک تبدیل میشود تا مردم نیازی به مراجعه به ادارات نداشته باشند. وی با اعلام اینکه سطح تولیدات صنعتی، کشاورزی و خدمات الکترونیک در فروردین و اردیبهشت افزایش یافته است، اظهار داشت: امروز وضعیت تولید نسبت به 2 ماه اول سال گذشته بهطور متوسط 10 الی 12 درصد افزایش یافته است و تولیدات صنعتی نیز از جایگاه خوبی برخوردار است. رئیس جمهوری خاطرنشان کرد: صادرات غیرنفتی در ماههای اسفند، فروردین و اردیبهشت بهخاطر مواجه شدن با ویروس کرونا با مشکل مواجه شده بود ولی در 2 هفته اخیر بسیاری از دروازهها با کشورهای همسایه گشایش یافته است و شرایط بانک مرکزی و ارزآوری کشور بهتر شده است. روحانی در ادامه سخنان خود با بیان اینکه امروز شاهد حکمرانی بهتری در کشور هستیم و با وحدت و انسجام، به جای مچگیری دست همدیگر را گرفتن، تقویت شده است، اظهار داشت: امروز همه قوا و نیروهای مسلح و ارکان کشور در کنار هم قرار دارند.
رئیسجمهوری تصریح کرد: اگر بتوانیم امسال را سال پیوند و پیروزی قرار دهیم و بیش از گذشته متحد باشیم، دستاورد بزرگی است که میتواند از مؤلفههای تبدیل تهدیدات و مشکلاتی که این بیماری ایجاد کرده به فرصت باشد. روحانی تصریح کرد: امروز شاهد ائتلاف ملی برای سلامت و معیشت و در حقیقت ائتلاف ملی برای زندگی هستیم و این دستاورد بزرگی است که نباید از دست بدهیم. رئیسجمهوری با اشاره به بازگشایی اماکن مقدس و لزوم مراعات دستورالعملهای بهداشتی در این اماکن، تصریح کرد: براساس گزارشی که در جلسه امروز داده شد، وضعیت رعایت دستورالعملهای بهداشتی در برخی از اماکن مقدس از جمله حرم عبدالعظیم حسنی و همچنین در قم و جمکران بسیار خوب و عالی بوده است، ولی بعضی از اماکن مانند حرم رضوی شرایط مناسبی ندارند و گزارشاتی که در این زمینه ارائه شده، امیدوارکننده نیست، لذا از تولیت آستان قدس رضوی، استاندار و دانشگاه علوم پزشکی مشهد میخواهیم که تلاش کنند با مراعات موارد بهداشتی، استان خراسان رضوی وارد پیک بیماری نشود. روحانی خاطرنشان کرد: گشایشها مشروط بر این بوده که همه باید همکاری کنند، در غیر این صورت اگر سلامت مردم به خطر بیفتد ناچار خواهیم بود محدودیتها را مجدداً اعمال نماییم.
مصوبات جلسه
رئیسجمهوری در ادامه با اشاره به مصوبات جدید ستاد ملی مقابله با کرونا، گفت: در جلسه امروز مصوب شد افرادی که در 3 ماه اخیر بهخاطر بیماری کرونا مشمول بیماری شدهاند و همچنین به کسب و کارهایی که پرونده بیمه ندارند و بهخاطر کرونا دچار مشکل شدهاند، کمک شود. روحانی اضافه کرد: در این جلسه همچنین مصوب شد تا نمایشگاههای تخصصی مجاز به فعالیت باشند به شرط اینکه افراد خاصی برای بازدید از آن دعوت شوند. همچنین تالارهای پذیرایی در نقاطی که شرایط قرمز ندارد در چارچوب دستورالعملها بازگشایی شود به نحوی که بیشتر از 50 درصد ظرفیت آن پذیرش نداشته باشد. در این راستا همچنین کتابخانههای عمومی و قهوهخانهها در چارچوب پروتکلهای بهداشتی که اعلام خواهد شد، مجاز به فعالیت هستند، ولی برخی فعالیتهای فرهنگی از جمله اردوهای تابستانی فعلاً ممنوع است. رئیس جمهوری همچنین با اشاره به درخواست برخی از استانهایی که در وضعیت قرمز قرار دارند، برای برخورداری از اعمال محدودیتها، اظهار داشت: در این زمینه مقرر شد چارچوبها، زمان و چگونگی این اختیارات به استانهایی که در شرایط قرمز قرار دارند، تا زمانی که از شرایط پیک بیماری خارج شوند در جلسه پنجشنبه مورد بررسی قرار گرفته و در دستور کار هفته آینده جلسه ستاد مقابله با کرونا قرار بگیرد. روحانی خاطرنشان کرد: درخصوص مرخصی تیرماه زندانیانی که آزادی آنها خطری برای امنیت جامعه ندارند، نیز با توجه به اینکه هماهنگیها به طور کامل انجام نشده بود، مقرر گردید هفته آینده تصمیمگیری شود.
بهروز غریبپور در گفتوگو با «ایران» از طراحی، نگارش و اجرای اپرای مولوی میگوید
غواصی در اقیانوسی عمیق
محسن بوالحسنی
خبرنگار
اولین بار بهمن ماه سال ۱۳۸۸ نمایش عروسکی اپرای عروسکی مولوی در تالار فردوسی بنیاد فرهنگی هنری رودکی بهکارگردانی، نویسندگی و طراحی صحنه بهروز غریبپور و اجرای گروه نمایشی آران روی صحنه رفت. البته غریبپور پیش از این اپرا، اپراهای رستم و سهراب و عاشورا را روی صحنه برده بود و به گفته خودش در این اپرا که حالا 10 سال از اولین اجرای آن میگذرد هر آنچه را که دغدغهاش بود به نمایش گذاشت و این دغدغه استفاده از ظرفیتهای گنجینه شعر و موسیقی اصیل ایرانی به جای تقلید از اپرا به سبک غربی بود. اپرای عروسکی مولوی براساس اشعار مثنوی معنوی و کلیات شمس نوشته شده و موسیقی آن بر اساس موسیقی کلاسیک ایرانی، دستگاهها و ردیفهای آوازی با آهنگسازی بهزاد عبدی ساخته شده و خوانندگانی مثل همایون شجریان و محمد معتمدی روایتهای آوازی این اپرا را بر عهده دارند و در این اپرا بیش از ۱۰۰ عروسک ریسمانی به کار گرفته است. طی این 10سال هربار که این اپرا روی صحنه رفت با استقبال بینظیر مخاطبانی روبهرو شد که شاید تا پیش از چنین اپراهایی، آنچنان ارتباطی با مقوله اپرا نداشتند و حالا در برابر خود، اپرایی میدیدند که هم آنها را یاد تعزیه میانداخت و هم موسیقی و شعر ایرانی و هم حرفهایهای این حوزه نیز هیچ اسمی جز اپرا نمیتوانستند به آنها بدهند. آخرین اجرای اپرای عروسکی مولوی کمی پیش از شیوع ویروس کرونا روی صحنه رفت و جزو آخرین کارهایی بود که علاقهمندان حوزه نمایش آن را در سال گذشته تماشا کردند. فرصتی پیش آمد تا با بهروز غریبپور درباره اپراهایش بخصوص اپرای عروسکی مولوی، شیوه نگارش و اجرای آن و رابطه غریبپور و مولانا به گفتوگو بنشینیم.
هرکس اولین بار به تماشای این اپرا بنشیند در کنار طراحی صحنه درخشان کار و حرکت عروسکها و بازی آنها متوجه دیالوگهایی میشود که از دل اشعار مولانا و چند شاعر دیگر بیرون آمده و در موقعیتهای مختلف داستانی به زبان شخصیتهایی میآید که خوانندگان به همراه گروه موسیقی آن را روایت میکنند. داستان طراحی و اجرای اپرای مولوی از کجا شکل گرفت و چنین دغدغهای از چه زمانی در شما وجود داشت و در نهایت اینکه چگونه به شکل و ساختار انتخاب دیالوگها رسیدید؟
برای پاسخ به این سؤال مجبورم به اپرای پیش از انقلاب برگردم یعنی زمانی که دانشجو و عاشق اپرا بودم. آنزمان وقتی به تالار رودکی میرفتم میدیدم اکثر آدمها فقط برای پز دادن و فخرفروشی به تماشای اپرا میآیند تا نشان دهند که از فرهنگ غرب عقب نیفتادهاند و... اتفاقاً مقالهای هم نوشتم که در آن به این موضوع اشاره کردم و از نبود یک اپرای ملی با ظرفیتهای ایرانی ابراز تأسف کردم. تصور میکردم این زبان فاخر باید به شکلی دیگر در ظرفیتهای فرهنگی ما منعکس شود و نه فقط یک تقلید از آنچه در غرب وجود دارد. کمی بعدتر «لیلی و مجنون» حاجیبیگاف را کشف کردم و با خود فکر کردم چرا احمد پژمان در «دلاور سهند» یا حسین دهلوی در «بیژن و منیژه» فراموش کردهاند که گنجینه شعر ما متصل به گنجینه موسیقی است. نکته اینجاست که پیشینه ما در زمینه اپرای ملی به تعزیه برمیگردد. در تعزیه است که داستانی گفته میشود و خوانندهبازیگر ایفای نقش میکند و موسیقی در تمام بدنه اجرا وجود دارد. همیشه تعزیه پابهپای زندگی ما پیش آمده اما نویسندگان و موسیقیدانهای ما متأسفانه به این امر بیتوجه بودهاند. یکی از کسانی که به این موضوع توجه کرد میرزادهعشقی بود که تلاش داشت یک نوع اپرا به وجود بیاورد که مرتبط با گنجینه موسیقی باشد. به هر روی؛ سال 1382 اپرای رستم و سهراب را کار کردم و برای کار دوم اپرای مکبث را انتخاب کردم. قصد داشتم در اپرای مکبث به مخاطب این نکته را بگویم این واسطه زبانی و بیانی که برای این اپرا انتخاب کردهام، روایت فلجی نیست و حتی میتواند به شکلهای غربیاش هم اجرا شود. برای سومین اپرا، عاشورا را انتخاب کردم که عاشورا دقیقاً تئوریهای نظری من در این زمینه را عملی کرد. میخواستم بگویم اگر موسیقی بهصورت سمفونیک اجرا شود و خوانندگان درست بخوانند، اپرای ملی ما میتواند در سطح بینالمللی عرض اندام کند و همین اتفاق هم افتاد. وقتی اپرای عاشورا را در ایتالیا، فرانسه و لهستان اجرا کردیم حتی یک نفر نگفت این اپرا نیست. بنابراین با این اعتمادبهنفس و با همین روش سراغ اپرای مولوی رفتم اما درباره مولوی کار بسیار دشوار بود. شصتهزار بیت از مولانا و شعرهایی از شاعران دیگر وجود داشت که باید از آنها استفاده میکردیم که از برخی باید به اندازه یک بیت و یک مصرع استفاده میشد ضمن اینکه به لحاظ وزنی هم باید همه این شعرها با هم هماهنگ باشند و ترکیب چنان باشد که هیچ مولویشناسی فکر نکند چنین گفتوگوهایی مثلاً از شمس و مولانا برنمیآید. پس هر چه از استادان خود مثل فریدون رهنما، مهین جهانبگلو، ضیاءالدین سجادی و... فراگرفتم، به کار بستم و شروع کردم به تحقیق، جستوجو و مطالعههای شخصی و یادداشتبرداری در این زمینه که سه سال طول کشید و بعد از سهسال به دلایلی کنارشان گذاشتم. تا اینکه با آقای ایمانیخوشخو، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت، جلسهای گذاشتم و از او خواستم کمک کند این گروه و این شیوه و راه ادامه پیدا کند. به من گفت چرا روی مولوی کار نمیکنید؟ بعد از این جلسه بهسرعت تمام آن یادداشتها (که صدها صفحه است و امیدوارم زمانی بعد از مرگم منتشر شوند) دوباره با کار شبانهروزی زیرورو و شروع کردم به نوشتن مولوی. میتوانم بگویم اپرای مولانا حاصل عشق و تقدیر و درسآموزی از استادان است. چون پدربزرگ من شیخ محمد مولانا بود و فامیل مادر من هم مولاناست و به همین دلیل من از کودکی با مولوی حسی و ارتباطی پدر و فرزندی داشتم. فکر میکنم با اپرای مولوی حق فرزندی را ادا کردم. برای اجرای این اپرا، از هیچ منبعی تقلید روایت و داستان و شعر نکردم و آن را به عشق مولانا تقدیم کردم. واقعاً برای به ثمر رسیدن این اجرا مدتهای طولانی خانهنشینی کردم و اگر همسرم به من اجازه چلهنشینی و در خانه ماندن و در بهروی خود بستن نمیداد و چنین درکی وجود نداشت شاید اپرای مولوی هرگز به وجود نمیآمد. خوشبختم که این نکته را هم بگویم که اپرای مولوی آغازگر یک حرکت برای شناساندن شاعران بزرگ ما شد. در ادامه همین اپرای مولوی بود که اپرای حافظ، سعدی و خیام را هم کار کردم و بعد از آن اپرای عشق براساس داستان شیخ صنعان و دختر ترسا. مولوی تنها چراغ راه من نبود بلکه چراغ راه آیندگانی شد که در نوشتن اپرای ملی، براساس موسیقی ایرانی، ردیفهای آوازی و شعر فارسی اعتماد به نفس داشته باشند تا آن راه قبلی را که تقلید صرف از اپرای غربی بود با روشی ملی عوض کنند.
روش کار برای دیالوگنویسی چطور بود؟ یعنی برای پیدا کردن یک دیالوگ، چطور بین هزاران بیت جستوجو میکردید تا چیزی که مدنظرتان است را پیدا کنید؟
ببینید نکته مهم در مثنوی داستانگویی است و این داستانها هم در مواردی به نقل از اشخاصی دیگر است. بعد از اینکه خط اصلی داستان را تصور کردم که از حمله مغول و منطبق برتاریخ شروع خواهد شد، کار تازه وارد مرحله جدیاش شد. انتخاب این مقطع به این دلیل بود که میخواستم داستان هم منطبق بر تاریخ باشد و هم بتوانم حرف خود را بزنم. ایده من این بود که مولوی در راه و مسیر عشق است که مغولها میرسند و خشونت را ترویج میدهند. پس باید دیالوگها را پیدا میکردم. من بارها مثنوی را زیر و رو میکردم و اگر دیالوگی وجود داشت که میتوانست از زبان «امیر تومان» گفته شود یادداشت میکردم یا اگر قرار بر این بود که مولوی یا دیگران جواب دهند برای آنها جدول و ستونی جداگانه در نظر میگرفتم. مثلاً دیدار سلطانالعلما، مولوی و عطار را طوری نشان دادم که به قتل عطار در قسمت اول منتهی میشد و قصدم این بود که بگویم مولانایی که در آن سن کم قتل عطار را جلوی چشم خود میبیند آنهم به چنین شقاوتی، تا چه حد تحت تأثیر قرار میگیرد. بههر صورت تمام مصرعها و بیتهایی که مناسب یک فصل بود، جمع میکردم و ممکن بود اینها به هزار بیت هم برسد. بعد از این مرحله کمکم شروع میکردم از بین آنها شعرها و دیالوگهای مناسبتر را انتخاب کردن که نهایت به حدود صدوپنجاه دیالوگ میرسید. خود من اسم این کار را گذاشتم غواصی در یک اقیانوس عمیق. برای پیدا کردن یک شعر مناسب دیوانهای بسیاری را مرور کردم تا به آنچه میخواهم برسم. بنابراین دورتادور من را دفترها و کتابها و برگههای مختلف گرفته بود تا بتوانم داستانی که مد نظر دارم را روایت کنم و ترتیب، خط زمانی و داستانی را به درستی پیش ببرم. وقتی کلیت کار مشخص شد تازه شروع کردم به حذف اضافات و ویرایشها. من در این کار، حذف را سرلوحه خود قرار دادم تا برسم به بهترین دیالوگها از نظر خودم.
بهشکل داستانی که مد نظر داشتید اشاره شد. شما پایان داستان را در واقع به نوعی با محاکمه شمس تبریزی توسط ظاهرگرایان آن زمان و حکم ارتداد و قتلاش پایان میبرید. در صورتی که درباره سرنوشت شمس، روایتهای معتبر و غیرمعتبر بسیاری وجود دارد که برخی از ناپدید شدن شمس و برخی دیگر از قتل او میگویند... ولی محمدعلی موحد این روایت قتل شمس را آنچنان معتبر نمیداند... چرا از چنین پایانی برای اپرای خود استفاده کردید؟
به نکته مهمی اشاره کردید. لازم است این مسأله را در نظر بگیریم که برای درامنویس رعایت دقیق و موبهموی داستان، وقتی میخواهد مستندنویسی کند البته که شرط اصلی است اما وقتی میخواهد برخورد نمادین یا دراماتیکی با آن داشته باشد و البته از واقعیت تاریخی هم عدول نکند راههای مختلفی وجود دارد. من میتوانستم به شیوههای مختلف، از جمله به گفته شما ناپدید شدن شمس و سرنوشت نامعلومش یا قتل او توسط مریدان متعصب مولانا و... اشاره کنم اما نکته دیگری در این زمینه برای من مهم بود. همانطور که میدانید شمس در مظان اتهام و ارتداد قرار میگیرد و در دادگاه فرضی که من تدارک دیدم و طراحی کردم محاکمه میشود و پس از آنکه همه گفتههای شمس به مضحکه گرفته میشود دستور قتلش را صادر میکند. بعد از آن، شمس زنده میشود و با لباس خونین انگار که در تاریخ طی طریق میکند، شروع به دیالوگگویی میکند. بهنظر من شمس از نظر جسمانی به قتل رسیده اما این قتل هم او را از بین نبرده و از بین نخواهد برد. من در اپرا و شکل نمایشیاش بیشتر توجهم به این بود که چگونه این قتل را نشان بدهم که هم دراماتیک باشد و هم آن دیالوگهای نمادین را بتوانم بگنجانم و بعد نشان بدهم که شمس از سوی اذهان متحجر چگونه در محکمههای مختلف در مظان اتهام و ارتداد قرار گرفته، همانطور که امروز قرار میگیرد. پس این محکمه، این قتل و این لباس خونین و طی طریق کردن، یک حرکت مدام تاریخی است.
بهعنوان یک هنرمند که باید به او پژوهشگر هم گفت فکر میکنید دلیل مخالفت تاریخی بسیاری با مولانا و بخصوص با شمس تبریزی چیست؟ گاهی بهنظر میرسد که شمس اگر امروز هم دوباره ظاهر میشد و حرفی میزد باز هم از شهر بیرون میشد و...
نکته همینجاست. برای هر کسی این اتفاق نمیافتد که قید و محدودیت و جدلهای مشخصی نداشته باشد اما در عین حال در راه و مسیر حقیقت باشد. برخی با خواندن یک کتاب چنان چموش میشوند که بیا و ببین اما مثل مولوی بودن بسیار سخت است. مولوی با اهلظاهر بسیار مخالف بود و میگفت اینها اهل جهد نیستند و فقط توکل میکنند. مولانا معتقد است اگر کسی جهد نکند و خودش را برای در آتش افتادن و مصائب دیگر آماده نکند، نمیتواند به آزادگی برسد. بنابراین متحجرین از یک سو و قشریون از یکسوی دیگر بهاضافه افراد کم دانش میترسند کسانی به راه مولوی بروند و خطا کنند و از مولانا هیولایی میسازند برای بیخدا کردن. ولی واقعیت این است که اگر کسی در مثنوی مداقه کرده باشد دقیقاً میتواند درک کند که ذرهذره وجود و نگاه مولانا خداپرستی است اما نه از آن نوع نگاه کاسبکارانه. مطلقاً او نه تنها چنین فریادی نمیکشد بلکه جهان را فراخنایی الهی میبیند، درک میکند و از همان روزنی نگاه میکند که ذرهای به کل هستی مینگرد. آزمایشگاهی که مولانا از طریق مثنوی به تفسیر نشسته برای خداپرستی، توکل به خدا و یافتن حقیقت و درک زیبایی همه مردم جهان چراغراه است.
شاید همین است که همه میروند و در گمنامی میمیرند اما مولانا شخصیت ماندگار میشود که گویی تا ابدالاباد باقی خواهد ماند. راز این جاودانگی از نظر شما چیست؟
به عقیده من و بسیاری از مولوی پژوهان بزرگ، او به تمام اجزای زندگی بشر توجه داشته و آنقدر دایره نظر و دقتش زیاد بوده که آدمی را شگفتزده میکند. هیچ اتفاقی نیست که از این دایره بیرون باشد. بنابراین باید گفت که مولوی یک نظر جامع درباره جهان درونی و بیرونی انسان ارائه میدهد اما این انسان و جهانش را چیزی رها شده در کهکشانها نمیداند بلکه از آن بهعنوان یک بسته و مجموعهای روبه کائنات یاد میکند که تا قیام قیامت با جزئیات و خاصیتها و پیچیدگیها در نظام پیچیده کهکشانی و خلقت باید جایی برای خود پیدا کند. پس مولانا هم تا ابدالاباد زنده است. حرفهای بسیاری درباره زندگی او میزنند برخی با بخشهایی از زندگی او مخالفتهایی میکنند و نقدهایی دارند اما همین افراد مثل تمام آنها که حتی اندکی با مولانا آشنا هستند وقتی به خود مولانا رجوع میکنند با پردهای از اندیشه او مواجه میشوند که حیرتشان را برمیانگیزد. این حیرت از آنجا میآید که آدمی از خودش سؤال میپرسد که مگر ممکن است انسانی، اینقدر جامع و کامل به تمام اجزای هستی توجه داشته باشد. همانطور که گفتیم مولوی دایره بزرگی را ترسیم میکند که این دایره بسیار بزرگ، هم اجزای جزئی بشر را در خود جای میدهد. به نظر من مولوی مثل یک معمار، به معماری جهان خلقت و معماری اثر ادبی خود نگاه میکند و اندیشه و جوانهای در ذهنش شکل میگیرد و میخواهد بداند چنین خانهای چگونه باید طراحی و ساخته شود. چنین انسانی چگونه میتواند فناناپذیر و جاودانه باشد...
این روزها روایتها و کتابهای بسیاری درباره زندگی مولانا نوشته میشود... کتابهایی مثل ملت عشق، کیمیاخاتون و داستانهایی از این دست... چقدر قابلیت استنادی دارند و آیا شما از آنها در اپرای مولوی استفادهای کردهاید؟
پیش از پرداختن به این سؤال یاد خاطرهای افتادم که گفتنش خالی از لطف نیست. در اجرای ما سماع، از چپ به راست اتفاق میافتد و اجرا میشود. خیلیها به ما ایراد گرفتند که چرا طبق نظاممندی سماع شما در اپرا مثل سماع قونیه از راست به چپ و به طرف قلب نیست؟ به شوخی به آنها میگفتم این مولانا که شما میگویید با آن مولانایی که من میشناسم شباهتی ندارد. گفتند چطور؟ گفتم آن مولانا که من میشناسم میگوید: «هیچ آدابی و ترتیبی مجوی/ هر چه میخواهد دل تنگت بگوی» چنین چیزهایی که این دوستان میگفتند در واقع ساخته و پرداخته دکانداران مولاناست. بارگاه درست کردهاند و از آن پول در میآورند. این کارها برای تهیکردن مولانا از زبان تند و تیز و قدرت رحمانی و انسانیاش و تبدیل او به یک گنبد و بارگاه و... است. یکبار پیشبینی شد که به میزبانی یونسکو برویم قونیه و آنجا اجرا داشته باشیم؛ اما نخواستند این اتفاق بیفتد چون اجرای این اپرا همین دکانبازارها را به هم میریخت. من خانقاه رفتهام و در خانقاه کسی به کسی نمیگوید که چپ یا راست برو. اصل وجد است و حال و نه این دکانبازارهای مندرآوردی. درباره کتابهایی که اسم آوردید هم گفتن چند نکته ضروری به نظر میرسد. اول اینکه کتاب «ملت عشق» با «کیمیا خاتون» تفاوت دارد. در ملت عشق زنی را میبینیم که در زندگی خود دنبال پاسخ سؤالهاییاست که او را به آسودگی و آرامش باطن برساند اما در کیمیاخاتون به ظلم و ستمی که به کیمیاخاتون شده اشاره میکند. من این کتابها را خواندهام اما هیچکدام از اینها ذرهای نتوانسته من را نسبت به مولانا بدبین کند یا فکر من را از اصالت شناخت مولانا براساس منابع موجود و معتبر و مستند دور کند. چرا باید اصل قضیه را که مثنوی مولوی و کلیات شمس است رها کنم و بروم دنبال حاشیهها؟ یا کتاب بینظیر بهنام «نردبان آسمان» را رها کنم و بروم دنبال مسائل نهچندان مهم و نامربوطی که در صحتشان هم باید شک کرد. درباره این روایتها هم باید به مکتوبات مولانا رجوع کنیم و مرجع ما آن باشد. آنچه مهم است چه در رابطه شمس و مولانا و چه در مسائل دیگر، تجلی عشق است پس دنبال این نمیروم که در خلوت چهل روزه شمس و مولوی چه گذشته است. این راز را جز خدا کسی نمیداند پس چرا من باید ذهنم را با یکسری حدسیات آلوده کنم و از اصل ماجرا دور بمانم. این حدسیات و حاشیهها تأسفآور و دردناک است. خود مولانا، شمس را به شیری تشبیه میکند که وارد زندگیاش شده و این دو، دو پهلوان هستند که در یک چالش حضور دارند. بنابراین رفتن در این خلوتکده زیبای عرفانی و جستوجو، کار
بیموردی است.
شمسخوانی، دعای مستجاب همایون
هر اپرایی کار میکنم اول باید متن آن نوشته شود، بعد آهنگسازی شود و پس از آن خوانندهها توجیه شوند و بخوانند و بعد از افکتگذاری، ماحصل تبدیل به یک فایل صوتی میشود که این فایل مأخذ ما برای تمرین و اجراست. بهزاد عبدی با توجه به کاری که در اپرای عاشورا با هم انجام داده بودیم زبان مرا درک کرد و میدانست چه میخواهم. چهرههای شاخصی چون همایون شجریان، محمد معتمدی، حسین علیشاپور، اسحاق انور و عزیزانی دیگر هم به من کمک کردند تا فایل صوتی این اثر هم نمونه بزرگی از موسیقی ردیفی و آوازی ایرانی باشد. خوب یادم هست که ما از ابتدا یقین داشتیم که مولوی را محمد معتمدی باید بخواند اما برای شمس هنوز نمیدانستیم چه کنیم. یک روز مرحوم ناصر فرهودی به من گفت چرا برای نقش شمس، به همایون شجریان زنگ نمیزنی؟... خلاصه به همایون زنگ زدم و چنان سریع پیشنهاد خواندن نقش شمس را پذیرفت که ما مات و متحیر شدیم. فکر کردم اشتباه شنیده که به این سرعت بدون اینکه درباره دستمزدش حرفی بزند یا زمانهای ضبط و... پذیرفت. برای فردای همانروز قرار گذاشتیم. اولین چیزی که همایون پرسید این بود که چه نقشی برایش در نظر گرفتهام و تا گفتم شمس گفت شاید باورتان نشود من تازه از قونیه برگشتم و آنجا آرزو کردم خدا قسمت کند یکروزی شمس را بخوانم و تا شما گفتید با خودم گفتم دعایم مستجاب شد.
ممنون او و محمد معتمدی هستم که با حداقل دستمزد، یعنی عددی باور نکردنی آمدند و همکاری کردند و تکتک دوستان بهترین خود را ارائه دادند و اینها باعث شدند که این کار جاودانه بماند. زمانی که همایون و محمد برای ضبط کار آمدند از من پرسیدند که چطور بخوانیم؟ گفتم مثل دو پهلوان که هیچ کدام حاضر نیستند پشتشان خاک را حس کند. خواندند و آنچه این دو عزیز خواندند ماندگار و تاریخی شد. در فضای مجازی حتماً دیدهاید که این گفتوگوی شمس و مولانا چقدر طرفدار پیدا کرده و دیده شده است. چون این گفتوگو نبرد دو شیر است. بعضیها میگویند معتمدی خوب خوانده و برخی میگویند همایون، اما من میگویم هر دو اینها شیرهای آواز ایران هستند که روبهروی هم ایستادهاند و ما در اتاق فرمان آنها را میدیدیم که عشق در آن گفتوگو و آوازخوانی میان آنها وجود داشت و بس. نکته دیگری که باید بگویم وقتی اپرا را بار اول روی صحنه بردیم با استقبال بسیار خوبی روبهرو شد اما این ملاک من نبود و تکرار این اجراها در ایران و خارج برای من ملاک شد. من برای هر اجرا طراحی صحنه جدیدی انجام میدهم و میخواستم به این برسم که خرابی چگونه رخ داد که ما هنوز زخمی این حملهایم. مطلقاً هرگز احساس غرور نکردم و هربار میترسم از اینکه نسل جدیدی با این کار روبهرو شود و نپسندد پس تمام تلاشم را میکنم که کار را بهروز کنم و آخرین دستاوردهایمان در دکور و عروسک و افکتها را جدید کردم تا تازهبهتازه و نوبهنو شود. اگر عمری باشد بعد از این دوران سخت کرونا، یک مولوی اجرا خواهیم کرد که انگار همین امروز و برای اولین بار روی صحنه میرود.
خبرنگار
اولین بار بهمن ماه سال ۱۳۸۸ نمایش عروسکی اپرای عروسکی مولوی در تالار فردوسی بنیاد فرهنگی هنری رودکی بهکارگردانی، نویسندگی و طراحی صحنه بهروز غریبپور و اجرای گروه نمایشی آران روی صحنه رفت. البته غریبپور پیش از این اپرا، اپراهای رستم و سهراب و عاشورا را روی صحنه برده بود و به گفته خودش در این اپرا که حالا 10 سال از اولین اجرای آن میگذرد هر آنچه را که دغدغهاش بود به نمایش گذاشت و این دغدغه استفاده از ظرفیتهای گنجینه شعر و موسیقی اصیل ایرانی به جای تقلید از اپرا به سبک غربی بود. اپرای عروسکی مولوی براساس اشعار مثنوی معنوی و کلیات شمس نوشته شده و موسیقی آن بر اساس موسیقی کلاسیک ایرانی، دستگاهها و ردیفهای آوازی با آهنگسازی بهزاد عبدی ساخته شده و خوانندگانی مثل همایون شجریان و محمد معتمدی روایتهای آوازی این اپرا را بر عهده دارند و در این اپرا بیش از ۱۰۰ عروسک ریسمانی به کار گرفته است. طی این 10سال هربار که این اپرا روی صحنه رفت با استقبال بینظیر مخاطبانی روبهرو شد که شاید تا پیش از چنین اپراهایی، آنچنان ارتباطی با مقوله اپرا نداشتند و حالا در برابر خود، اپرایی میدیدند که هم آنها را یاد تعزیه میانداخت و هم موسیقی و شعر ایرانی و هم حرفهایهای این حوزه نیز هیچ اسمی جز اپرا نمیتوانستند به آنها بدهند. آخرین اجرای اپرای عروسکی مولوی کمی پیش از شیوع ویروس کرونا روی صحنه رفت و جزو آخرین کارهایی بود که علاقهمندان حوزه نمایش آن را در سال گذشته تماشا کردند. فرصتی پیش آمد تا با بهروز غریبپور درباره اپراهایش بخصوص اپرای عروسکی مولوی، شیوه نگارش و اجرای آن و رابطه غریبپور و مولانا به گفتوگو بنشینیم.
هرکس اولین بار به تماشای این اپرا بنشیند در کنار طراحی صحنه درخشان کار و حرکت عروسکها و بازی آنها متوجه دیالوگهایی میشود که از دل اشعار مولانا و چند شاعر دیگر بیرون آمده و در موقعیتهای مختلف داستانی به زبان شخصیتهایی میآید که خوانندگان به همراه گروه موسیقی آن را روایت میکنند. داستان طراحی و اجرای اپرای مولوی از کجا شکل گرفت و چنین دغدغهای از چه زمانی در شما وجود داشت و در نهایت اینکه چگونه به شکل و ساختار انتخاب دیالوگها رسیدید؟
برای پاسخ به این سؤال مجبورم به اپرای پیش از انقلاب برگردم یعنی زمانی که دانشجو و عاشق اپرا بودم. آنزمان وقتی به تالار رودکی میرفتم میدیدم اکثر آدمها فقط برای پز دادن و فخرفروشی به تماشای اپرا میآیند تا نشان دهند که از فرهنگ غرب عقب نیفتادهاند و... اتفاقاً مقالهای هم نوشتم که در آن به این موضوع اشاره کردم و از نبود یک اپرای ملی با ظرفیتهای ایرانی ابراز تأسف کردم. تصور میکردم این زبان فاخر باید به شکلی دیگر در ظرفیتهای فرهنگی ما منعکس شود و نه فقط یک تقلید از آنچه در غرب وجود دارد. کمی بعدتر «لیلی و مجنون» حاجیبیگاف را کشف کردم و با خود فکر کردم چرا احمد پژمان در «دلاور سهند» یا حسین دهلوی در «بیژن و منیژه» فراموش کردهاند که گنجینه شعر ما متصل به گنجینه موسیقی است. نکته اینجاست که پیشینه ما در زمینه اپرای ملی به تعزیه برمیگردد. در تعزیه است که داستانی گفته میشود و خوانندهبازیگر ایفای نقش میکند و موسیقی در تمام بدنه اجرا وجود دارد. همیشه تعزیه پابهپای زندگی ما پیش آمده اما نویسندگان و موسیقیدانهای ما متأسفانه به این امر بیتوجه بودهاند. یکی از کسانی که به این موضوع توجه کرد میرزادهعشقی بود که تلاش داشت یک نوع اپرا به وجود بیاورد که مرتبط با گنجینه موسیقی باشد. به هر روی؛ سال 1382 اپرای رستم و سهراب را کار کردم و برای کار دوم اپرای مکبث را انتخاب کردم. قصد داشتم در اپرای مکبث به مخاطب این نکته را بگویم این واسطه زبانی و بیانی که برای این اپرا انتخاب کردهام، روایت فلجی نیست و حتی میتواند به شکلهای غربیاش هم اجرا شود. برای سومین اپرا، عاشورا را انتخاب کردم که عاشورا دقیقاً تئوریهای نظری من در این زمینه را عملی کرد. میخواستم بگویم اگر موسیقی بهصورت سمفونیک اجرا شود و خوانندگان درست بخوانند، اپرای ملی ما میتواند در سطح بینالمللی عرض اندام کند و همین اتفاق هم افتاد. وقتی اپرای عاشورا را در ایتالیا، فرانسه و لهستان اجرا کردیم حتی یک نفر نگفت این اپرا نیست. بنابراین با این اعتمادبهنفس و با همین روش سراغ اپرای مولوی رفتم اما درباره مولوی کار بسیار دشوار بود. شصتهزار بیت از مولانا و شعرهایی از شاعران دیگر وجود داشت که باید از آنها استفاده میکردیم که از برخی باید به اندازه یک بیت و یک مصرع استفاده میشد ضمن اینکه به لحاظ وزنی هم باید همه این شعرها با هم هماهنگ باشند و ترکیب چنان باشد که هیچ مولویشناسی فکر نکند چنین گفتوگوهایی مثلاً از شمس و مولانا برنمیآید. پس هر چه از استادان خود مثل فریدون رهنما، مهین جهانبگلو، ضیاءالدین سجادی و... فراگرفتم، به کار بستم و شروع کردم به تحقیق، جستوجو و مطالعههای شخصی و یادداشتبرداری در این زمینه که سه سال طول کشید و بعد از سهسال به دلایلی کنارشان گذاشتم. تا اینکه با آقای ایمانیخوشخو، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت، جلسهای گذاشتم و از او خواستم کمک کند این گروه و این شیوه و راه ادامه پیدا کند. به من گفت چرا روی مولوی کار نمیکنید؟ بعد از این جلسه بهسرعت تمام آن یادداشتها (که صدها صفحه است و امیدوارم زمانی بعد از مرگم منتشر شوند) دوباره با کار شبانهروزی زیرورو و شروع کردم به نوشتن مولوی. میتوانم بگویم اپرای مولانا حاصل عشق و تقدیر و درسآموزی از استادان است. چون پدربزرگ من شیخ محمد مولانا بود و فامیل مادر من هم مولاناست و به همین دلیل من از کودکی با مولوی حسی و ارتباطی پدر و فرزندی داشتم. فکر میکنم با اپرای مولوی حق فرزندی را ادا کردم. برای اجرای این اپرا، از هیچ منبعی تقلید روایت و داستان و شعر نکردم و آن را به عشق مولانا تقدیم کردم. واقعاً برای به ثمر رسیدن این اجرا مدتهای طولانی خانهنشینی کردم و اگر همسرم به من اجازه چلهنشینی و در خانه ماندن و در بهروی خود بستن نمیداد و چنین درکی وجود نداشت شاید اپرای مولوی هرگز به وجود نمیآمد. خوشبختم که این نکته را هم بگویم که اپرای مولوی آغازگر یک حرکت برای شناساندن شاعران بزرگ ما شد. در ادامه همین اپرای مولوی بود که اپرای حافظ، سعدی و خیام را هم کار کردم و بعد از آن اپرای عشق براساس داستان شیخ صنعان و دختر ترسا. مولوی تنها چراغ راه من نبود بلکه چراغ راه آیندگانی شد که در نوشتن اپرای ملی، براساس موسیقی ایرانی، ردیفهای آوازی و شعر فارسی اعتماد به نفس داشته باشند تا آن راه قبلی را که تقلید صرف از اپرای غربی بود با روشی ملی عوض کنند.
روش کار برای دیالوگنویسی چطور بود؟ یعنی برای پیدا کردن یک دیالوگ، چطور بین هزاران بیت جستوجو میکردید تا چیزی که مدنظرتان است را پیدا کنید؟
ببینید نکته مهم در مثنوی داستانگویی است و این داستانها هم در مواردی به نقل از اشخاصی دیگر است. بعد از اینکه خط اصلی داستان را تصور کردم که از حمله مغول و منطبق برتاریخ شروع خواهد شد، کار تازه وارد مرحله جدیاش شد. انتخاب این مقطع به این دلیل بود که میخواستم داستان هم منطبق بر تاریخ باشد و هم بتوانم حرف خود را بزنم. ایده من این بود که مولوی در راه و مسیر عشق است که مغولها میرسند و خشونت را ترویج میدهند. پس باید دیالوگها را پیدا میکردم. من بارها مثنوی را زیر و رو میکردم و اگر دیالوگی وجود داشت که میتوانست از زبان «امیر تومان» گفته شود یادداشت میکردم یا اگر قرار بر این بود که مولوی یا دیگران جواب دهند برای آنها جدول و ستونی جداگانه در نظر میگرفتم. مثلاً دیدار سلطانالعلما، مولوی و عطار را طوری نشان دادم که به قتل عطار در قسمت اول منتهی میشد و قصدم این بود که بگویم مولانایی که در آن سن کم قتل عطار را جلوی چشم خود میبیند آنهم به چنین شقاوتی، تا چه حد تحت تأثیر قرار میگیرد. بههر صورت تمام مصرعها و بیتهایی که مناسب یک فصل بود، جمع میکردم و ممکن بود اینها به هزار بیت هم برسد. بعد از این مرحله کمکم شروع میکردم از بین آنها شعرها و دیالوگهای مناسبتر را انتخاب کردن که نهایت به حدود صدوپنجاه دیالوگ میرسید. خود من اسم این کار را گذاشتم غواصی در یک اقیانوس عمیق. برای پیدا کردن یک شعر مناسب دیوانهای بسیاری را مرور کردم تا به آنچه میخواهم برسم. بنابراین دورتادور من را دفترها و کتابها و برگههای مختلف گرفته بود تا بتوانم داستانی که مد نظر دارم را روایت کنم و ترتیب، خط زمانی و داستانی را به درستی پیش ببرم. وقتی کلیت کار مشخص شد تازه شروع کردم به حذف اضافات و ویرایشها. من در این کار، حذف را سرلوحه خود قرار دادم تا برسم به بهترین دیالوگها از نظر خودم.
بهشکل داستانی که مد نظر داشتید اشاره شد. شما پایان داستان را در واقع به نوعی با محاکمه شمس تبریزی توسط ظاهرگرایان آن زمان و حکم ارتداد و قتلاش پایان میبرید. در صورتی که درباره سرنوشت شمس، روایتهای معتبر و غیرمعتبر بسیاری وجود دارد که برخی از ناپدید شدن شمس و برخی دیگر از قتل او میگویند... ولی محمدعلی موحد این روایت قتل شمس را آنچنان معتبر نمیداند... چرا از چنین پایانی برای اپرای خود استفاده کردید؟
به نکته مهمی اشاره کردید. لازم است این مسأله را در نظر بگیریم که برای درامنویس رعایت دقیق و موبهموی داستان، وقتی میخواهد مستندنویسی کند البته که شرط اصلی است اما وقتی میخواهد برخورد نمادین یا دراماتیکی با آن داشته باشد و البته از واقعیت تاریخی هم عدول نکند راههای مختلفی وجود دارد. من میتوانستم به شیوههای مختلف، از جمله به گفته شما ناپدید شدن شمس و سرنوشت نامعلومش یا قتل او توسط مریدان متعصب مولانا و... اشاره کنم اما نکته دیگری در این زمینه برای من مهم بود. همانطور که میدانید شمس در مظان اتهام و ارتداد قرار میگیرد و در دادگاه فرضی که من تدارک دیدم و طراحی کردم محاکمه میشود و پس از آنکه همه گفتههای شمس به مضحکه گرفته میشود دستور قتلش را صادر میکند. بعد از آن، شمس زنده میشود و با لباس خونین انگار که در تاریخ طی طریق میکند، شروع به دیالوگگویی میکند. بهنظر من شمس از نظر جسمانی به قتل رسیده اما این قتل هم او را از بین نبرده و از بین نخواهد برد. من در اپرا و شکل نمایشیاش بیشتر توجهم به این بود که چگونه این قتل را نشان بدهم که هم دراماتیک باشد و هم آن دیالوگهای نمادین را بتوانم بگنجانم و بعد نشان بدهم که شمس از سوی اذهان متحجر چگونه در محکمههای مختلف در مظان اتهام و ارتداد قرار گرفته، همانطور که امروز قرار میگیرد. پس این محکمه، این قتل و این لباس خونین و طی طریق کردن، یک حرکت مدام تاریخی است.
بهعنوان یک هنرمند که باید به او پژوهشگر هم گفت فکر میکنید دلیل مخالفت تاریخی بسیاری با مولانا و بخصوص با شمس تبریزی چیست؟ گاهی بهنظر میرسد که شمس اگر امروز هم دوباره ظاهر میشد و حرفی میزد باز هم از شهر بیرون میشد و...
نکته همینجاست. برای هر کسی این اتفاق نمیافتد که قید و محدودیت و جدلهای مشخصی نداشته باشد اما در عین حال در راه و مسیر حقیقت باشد. برخی با خواندن یک کتاب چنان چموش میشوند که بیا و ببین اما مثل مولوی بودن بسیار سخت است. مولوی با اهلظاهر بسیار مخالف بود و میگفت اینها اهل جهد نیستند و فقط توکل میکنند. مولانا معتقد است اگر کسی جهد نکند و خودش را برای در آتش افتادن و مصائب دیگر آماده نکند، نمیتواند به آزادگی برسد. بنابراین متحجرین از یک سو و قشریون از یکسوی دیگر بهاضافه افراد کم دانش میترسند کسانی به راه مولوی بروند و خطا کنند و از مولانا هیولایی میسازند برای بیخدا کردن. ولی واقعیت این است که اگر کسی در مثنوی مداقه کرده باشد دقیقاً میتواند درک کند که ذرهذره وجود و نگاه مولانا خداپرستی است اما نه از آن نوع نگاه کاسبکارانه. مطلقاً او نه تنها چنین فریادی نمیکشد بلکه جهان را فراخنایی الهی میبیند، درک میکند و از همان روزنی نگاه میکند که ذرهای به کل هستی مینگرد. آزمایشگاهی که مولانا از طریق مثنوی به تفسیر نشسته برای خداپرستی، توکل به خدا و یافتن حقیقت و درک زیبایی همه مردم جهان چراغراه است.
شاید همین است که همه میروند و در گمنامی میمیرند اما مولانا شخصیت ماندگار میشود که گویی تا ابدالاباد باقی خواهد ماند. راز این جاودانگی از نظر شما چیست؟
به عقیده من و بسیاری از مولوی پژوهان بزرگ، او به تمام اجزای زندگی بشر توجه داشته و آنقدر دایره نظر و دقتش زیاد بوده که آدمی را شگفتزده میکند. هیچ اتفاقی نیست که از این دایره بیرون باشد. بنابراین باید گفت که مولوی یک نظر جامع درباره جهان درونی و بیرونی انسان ارائه میدهد اما این انسان و جهانش را چیزی رها شده در کهکشانها نمیداند بلکه از آن بهعنوان یک بسته و مجموعهای روبه کائنات یاد میکند که تا قیام قیامت با جزئیات و خاصیتها و پیچیدگیها در نظام پیچیده کهکشانی و خلقت باید جایی برای خود پیدا کند. پس مولانا هم تا ابدالاباد زنده است. حرفهای بسیاری درباره زندگی او میزنند برخی با بخشهایی از زندگی او مخالفتهایی میکنند و نقدهایی دارند اما همین افراد مثل تمام آنها که حتی اندکی با مولانا آشنا هستند وقتی به خود مولانا رجوع میکنند با پردهای از اندیشه او مواجه میشوند که حیرتشان را برمیانگیزد. این حیرت از آنجا میآید که آدمی از خودش سؤال میپرسد که مگر ممکن است انسانی، اینقدر جامع و کامل به تمام اجزای هستی توجه داشته باشد. همانطور که گفتیم مولوی دایره بزرگی را ترسیم میکند که این دایره بسیار بزرگ، هم اجزای جزئی بشر را در خود جای میدهد. به نظر من مولوی مثل یک معمار، به معماری جهان خلقت و معماری اثر ادبی خود نگاه میکند و اندیشه و جوانهای در ذهنش شکل میگیرد و میخواهد بداند چنین خانهای چگونه باید طراحی و ساخته شود. چنین انسانی چگونه میتواند فناناپذیر و جاودانه باشد...
این روزها روایتها و کتابهای بسیاری درباره زندگی مولانا نوشته میشود... کتابهایی مثل ملت عشق، کیمیاخاتون و داستانهایی از این دست... چقدر قابلیت استنادی دارند و آیا شما از آنها در اپرای مولوی استفادهای کردهاید؟
پیش از پرداختن به این سؤال یاد خاطرهای افتادم که گفتنش خالی از لطف نیست. در اجرای ما سماع، از چپ به راست اتفاق میافتد و اجرا میشود. خیلیها به ما ایراد گرفتند که چرا طبق نظاممندی سماع شما در اپرا مثل سماع قونیه از راست به چپ و به طرف قلب نیست؟ به شوخی به آنها میگفتم این مولانا که شما میگویید با آن مولانایی که من میشناسم شباهتی ندارد. گفتند چطور؟ گفتم آن مولانا که من میشناسم میگوید: «هیچ آدابی و ترتیبی مجوی/ هر چه میخواهد دل تنگت بگوی» چنین چیزهایی که این دوستان میگفتند در واقع ساخته و پرداخته دکانداران مولاناست. بارگاه درست کردهاند و از آن پول در میآورند. این کارها برای تهیکردن مولانا از زبان تند و تیز و قدرت رحمانی و انسانیاش و تبدیل او به یک گنبد و بارگاه و... است. یکبار پیشبینی شد که به میزبانی یونسکو برویم قونیه و آنجا اجرا داشته باشیم؛ اما نخواستند این اتفاق بیفتد چون اجرای این اپرا همین دکانبازارها را به هم میریخت. من خانقاه رفتهام و در خانقاه کسی به کسی نمیگوید که چپ یا راست برو. اصل وجد است و حال و نه این دکانبازارهای مندرآوردی. درباره کتابهایی که اسم آوردید هم گفتن چند نکته ضروری به نظر میرسد. اول اینکه کتاب «ملت عشق» با «کیمیا خاتون» تفاوت دارد. در ملت عشق زنی را میبینیم که در زندگی خود دنبال پاسخ سؤالهاییاست که او را به آسودگی و آرامش باطن برساند اما در کیمیاخاتون به ظلم و ستمی که به کیمیاخاتون شده اشاره میکند. من این کتابها را خواندهام اما هیچکدام از اینها ذرهای نتوانسته من را نسبت به مولانا بدبین کند یا فکر من را از اصالت شناخت مولانا براساس منابع موجود و معتبر و مستند دور کند. چرا باید اصل قضیه را که مثنوی مولوی و کلیات شمس است رها کنم و بروم دنبال حاشیهها؟ یا کتاب بینظیر بهنام «نردبان آسمان» را رها کنم و بروم دنبال مسائل نهچندان مهم و نامربوطی که در صحتشان هم باید شک کرد. درباره این روایتها هم باید به مکتوبات مولانا رجوع کنیم و مرجع ما آن باشد. آنچه مهم است چه در رابطه شمس و مولانا و چه در مسائل دیگر، تجلی عشق است پس دنبال این نمیروم که در خلوت چهل روزه شمس و مولوی چه گذشته است. این راز را جز خدا کسی نمیداند پس چرا من باید ذهنم را با یکسری حدسیات آلوده کنم و از اصل ماجرا دور بمانم. این حدسیات و حاشیهها تأسفآور و دردناک است. خود مولانا، شمس را به شیری تشبیه میکند که وارد زندگیاش شده و این دو، دو پهلوان هستند که در یک چالش حضور دارند. بنابراین رفتن در این خلوتکده زیبای عرفانی و جستوجو، کار
بیموردی است.
شمسخوانی، دعای مستجاب همایون
هر اپرایی کار میکنم اول باید متن آن نوشته شود، بعد آهنگسازی شود و پس از آن خوانندهها توجیه شوند و بخوانند و بعد از افکتگذاری، ماحصل تبدیل به یک فایل صوتی میشود که این فایل مأخذ ما برای تمرین و اجراست. بهزاد عبدی با توجه به کاری که در اپرای عاشورا با هم انجام داده بودیم زبان مرا درک کرد و میدانست چه میخواهم. چهرههای شاخصی چون همایون شجریان، محمد معتمدی، حسین علیشاپور، اسحاق انور و عزیزانی دیگر هم به من کمک کردند تا فایل صوتی این اثر هم نمونه بزرگی از موسیقی ردیفی و آوازی ایرانی باشد. خوب یادم هست که ما از ابتدا یقین داشتیم که مولوی را محمد معتمدی باید بخواند اما برای شمس هنوز نمیدانستیم چه کنیم. یک روز مرحوم ناصر فرهودی به من گفت چرا برای نقش شمس، به همایون شجریان زنگ نمیزنی؟... خلاصه به همایون زنگ زدم و چنان سریع پیشنهاد خواندن نقش شمس را پذیرفت که ما مات و متحیر شدیم. فکر کردم اشتباه شنیده که به این سرعت بدون اینکه درباره دستمزدش حرفی بزند یا زمانهای ضبط و... پذیرفت. برای فردای همانروز قرار گذاشتیم. اولین چیزی که همایون پرسید این بود که چه نقشی برایش در نظر گرفتهام و تا گفتم شمس گفت شاید باورتان نشود من تازه از قونیه برگشتم و آنجا آرزو کردم خدا قسمت کند یکروزی شمس را بخوانم و تا شما گفتید با خودم گفتم دعایم مستجاب شد.
ممنون او و محمد معتمدی هستم که با حداقل دستمزد، یعنی عددی باور نکردنی آمدند و همکاری کردند و تکتک دوستان بهترین خود را ارائه دادند و اینها باعث شدند که این کار جاودانه بماند. زمانی که همایون و محمد برای ضبط کار آمدند از من پرسیدند که چطور بخوانیم؟ گفتم مثل دو پهلوان که هیچ کدام حاضر نیستند پشتشان خاک را حس کند. خواندند و آنچه این دو عزیز خواندند ماندگار و تاریخی شد. در فضای مجازی حتماً دیدهاید که این گفتوگوی شمس و مولانا چقدر طرفدار پیدا کرده و دیده شده است. چون این گفتوگو نبرد دو شیر است. بعضیها میگویند معتمدی خوب خوانده و برخی میگویند همایون، اما من میگویم هر دو اینها شیرهای آواز ایران هستند که روبهروی هم ایستادهاند و ما در اتاق فرمان آنها را میدیدیم که عشق در آن گفتوگو و آوازخوانی میان آنها وجود داشت و بس. نکته دیگری که باید بگویم وقتی اپرا را بار اول روی صحنه بردیم با استقبال بسیار خوبی روبهرو شد اما این ملاک من نبود و تکرار این اجراها در ایران و خارج برای من ملاک شد. من برای هر اجرا طراحی صحنه جدیدی انجام میدهم و میخواستم به این برسم که خرابی چگونه رخ داد که ما هنوز زخمی این حملهایم. مطلقاً هرگز احساس غرور نکردم و هربار میترسم از اینکه نسل جدیدی با این کار روبهرو شود و نپسندد پس تمام تلاشم را میکنم که کار را بهروز کنم و آخرین دستاوردهایمان در دکور و عروسک و افکتها را جدید کردم تا تازهبهتازه و نوبهنو شود. اگر عمری باشد بعد از این دوران سخت کرونا، یک مولوی اجرا خواهیم کرد که انگار همین امروز و برای اولین بار روی صحنه میرود.
تئاترهای خیابانی پیشدرآمد بازگشایی سالنهای تئاتر شدند
دوباره تئاتر بهمیان مردم آمد
محسن بوالحسنی
خبرنگار
بالاخره بعد از 108 روز تعطیلی، خبرهای خوبی به علاقهمندان تئاتر رسید و شروع مجدد کار اهل تئاتر با اجرای نمایشهای خیابانی کلید خورد. درحالی که قرار است از ابتدای تیرماه سالنهای نمایش بازگشایی شوند تئاتر خیابانی پیشدرآمد و مقدمهای برای این بازگشایی شد تا با شعار «من، تو، ما/ تئاتر، زندگی، کرونا» ذهنیت جامعهای که چندماه از تئاتر دور افتاده بود را برای شروعی دوباره آماده کند. در این اجراها که از ۲۱ خرداد شروع و تا ۳۱ خرداد ادامه مییابد،
دوازده گروه نمایشی جمعاً 48 اجرا را در تئاتر شهر تهران و چهارشهر دیگر، با رعایت پروتکلهای بهداشتی پیش روی مردم علاقهمند قرار دادند که این برنامه با همکاری اداره کلهنرهای نمایشی تئاتر خیابانی و معاونت اجتماعی شهرداری منطقه 11 عملی شد. به همین موازات مجموعه تئاتر شهر هم اطلاعیهای برای آغاز اجراهای خود در شرایط کرونا و شیوهنامه رعایت پروتکلهای بهداشتی منتشر کرد و مجموعه تئاتر سنگلج برای آغاز کار خود از ابتدای تیرماه و تالار محراب از 15 تیرماه با پنجاهدرصد ظرفیت اعلام آمادگی کردهاند. مهرداد کوروشنیا مدیر تالار محراب در گفتوگو با مهر درباره وضعیت تعمیرات و بازسازی این مجموعه به این نکته اشاره کرده که در تعطیلات ۴ ماهه پیش آمده بهدلیل کرونا جانمایی فضای اداری، رسیدگی به تأسیسات، فضای سبز و انجام برخی تعمیرات در تالار محراب انجام و کمبودها و نواقص برطرف شد. «ایران» در گزارش پیشرو با تکیه بر اجرای نمایشهای خیابانی به چالشها و تفاوتهای این اجرا با اجراهای پیش از کرونا پرداخته و با اهالی تئاتر خیابانی به گپوگفت نشسته است.
بعد از 108 روز تعطیلی
سامان خلیلیان، رئیس دفتر تئاتر خیابانی کشور در گفتوگو با روزنامه ایران ضمن توضیح درباره چگونگی عملیشدن ایده آغاز به کار تئاتر خیابانی از استقبال مردم میگوید. خلیلیان میگوید: «همانطور که همه میدانند مخاطب اصلی تئاترهایی که خارج از صحنههای رسمی اجرا میشوند مردم کوی و گذر هستند و بههمین دلیل هم همیشه استقبال زیادی از نمایشهای خیابانی وجود داشته و بزرگترین حُسن تئاتر خیابانی هم همین ارتباط نزدیک با تماشاگر و ارتباط مستقیم هنرمندان با مردم است. بههر صورت بعد از 108 روز تعطیلی تئاتر، وقتی قرار شد که سالنهای نمایش از ابتدای تیرماه بازگشایی شوند فکر کردیم که با رعایت پروتکلهای بهداشتی کلید این بازگشایی سالنهای تئاتر را با تئاتر خیابانی بزنیم. این مسأله را با مدیرکل هنرهای نمایشی در میان گذاشتیم و دوستان هم از این ایده استقبال کردند. یکی از محسنات این کار آمادهسازی ذهن اجتماع برای شروع تئاتر بود که طبق برنامهریزیهای انجام شده قرار شد همزمان با تهران، چهار استان دیگر هم اجرای خیابانی تئاتر داشته باشند و این اجراها در حال انجام است و خوشبختانه استقبال خوبی هم از آنها شده است.» خلیلیان در پاسخ به سؤالی درباره نحوه انتخاب سوژه و متن آثار نیز میگوید: «بسیاری از مردم فکر میکنند که رفتن به سمت عادیسازی یا بازشدن فضاهای فرهنگی یعنی از بین رفتن کرونا، در صورتی که اینطور نیست و ما هم در نمایشهایی که اجرا رفتند سعی کردیم علاوه بر آوردن خنده روی لب مردم از بحث آموزش هم غافل نشویم و به همین دلیل هم موضوع اغلب این نمایشها کروناست و در آنها به زبان طنز تأکید شده که چگونه ضمن رعایت پروتکلهای بهداشتی به موازات اینمسأله که با این ویروس همزیستی مسالمتآمیز داشته باشیم امورات گذشته زندگی خود را هم پی بگیریم.» رئیس دفتر تئاتر خیابانی در مورد نحوه اجرایی کردن پروتکلهای بهداشتی در این نمایشها نیز میگوید: «به دلیل ذات نمایش، علیالخصوص نمایش خیابانی بر نزدیکی و ارتباط مستقیم هنرمندان و مردم این کار واقعاً سخت بود اما تلاش کردیم این اتفاق تا جایی که ممکن است عملی شود. بههمین دلیل همانطور که گفته شد ما برای اولین بار تئاتر خیابانی را روی صحنه بردیم و صندلیها را در فاصله دو متر و نیمی از هم چیدیم و علاوه بر آن خطکشیهایی برای استقرار تماشاچیها روی زمین کشیده شد و اگر برخی از این فاصلهها عدول میکردند به آنها تذکر داده میشد. باز هم روی این نکته تأکید میکنم که هدف ما اتفاق خوبی بود که دلمان میخواست بعد از 108 روز تعطیلی رخ بدهد حال خوب مردم و هنرمندان بود که طبیعتاً برای ما که شاهد این حالهای خوب بودیم هم هزاربرابر انرژی مثبت به همراه داشت.»
تئاتر خیابانی روی صحنه
«Covid 18» یکـــــــــــــی از نمایشهای خیابانی است که این روزها در محوطه تئاتر شهر اجرا میرود. این نمایش به کارگردانی امیرحسین انصافی نمایش طنز انتقادی است در فضای نمایش سنتی و سیاهبازی ایرانی که به جفاها، سهلانگاریهای اجتماعی برای رعایت پروتکلهای بهداشتی و همچنین خطاهایی که برخی سودجویان در حق مردم در این ایام داشتند اشاره دارد و میگوید این ویروس شاید ویروس اصلی است و باید نام کووید 18 را روی آن گذاشت. انصافی در گفتوگو با «ایران» این نمایش را، نمایشی برآمده از سنت نمایش ایرانی اما در مسیر اتفاقات روز میداند و میگوید: «بعد از چند وقت تعطیلی واقعاً مردم تشنه نمایش بودند و ما هم این حس را هر روز تجربه میکنیم و بابت این استقبال مردمی بسیار خوشحال هستیم. مردم هم پروتکلهای بهداشتی را رعایت میکردند و در این زمینه بسیاربسیار همکاری داشتند. برای اولین بار صندلیهایی با فاصله در نظر گرفته شد و بههمین دلیل هم ما اجرای خود را برای اولین بار روی صحنه بردیم. بههمین دلیل فضا، فضای نمایش صحنهایست بیشتر تا نمایش میدانی اما به هر صورت چارهای جز این نبود و اصل اول برای همه ما، سلامت حال مردم و حال خوب مداوم آنهاست. لازم است که تأکید کنم استقبال مردم از این اجراها بینظیر بود و بههیچ عنوان با استقبالی که در گذشته از نمایش خیابانی میشد قابل مقایسه نیست و این مسأله بسیار خوشحالکننده بود.»
انصافی از دغدغههای این چندماهه اخیر خود و همصنفیهایش هم حرفهای بسیار دارد. این کارگردان تئاتر خیابانی میگوید: «متأسفانه آنچه دوستان بسیاری در این حوزه با آن درگیر هستند بحث معیشتی است و قراردادهای ما نسبت به گذشته تقریباً هیچ تغییری نکرده است. اولویت من و دوستان هنرمندم نمایش است اما واقعاً وضع اقتصادی هنرمندان حوزه نمایش علیالخصوص تئاتر خیابانی خوب نیست و من دوستان بسیاری را میشناسم که در پرداخت اجاره خانههایشان نیز مشکل دارند و ضروری است که رسیدگی جدی به این مسأله شود.»
آگاهیبخشی در فضایی بانشاط
ابراهیم رحیمی یکی دیگر از کارگردانهایی است که این روزها نمایش خیابانی «ویروس و سیروس» را در خیابان اجرا میبرد. این نمایش قصد دارد با نگاهی طنز، نسبت به آموزش مردم در حوزه فضای مجازی با مخاطبین خود گفتوگویی برقرار کند و در روزگاری که شیوع ویروس کرونا باعث شده فضای مجازی بیشاز پیش مورد توجه قرار بگیرد آسیبهای آن را در قالب هنر نمایش به مخاطب خود گوشزد کند تا علاوه بر تماشای یک تئاتر مفرح، او را نسبت به چالشهای این فضاها آگاهی دهد. رحیمی درباره شکل اجرا و نحوه تمرین و آمادهسازی تئاتر خود به «ایران» میگوید: «ذات تئاتر ارتباط مستقیم و نزدیک میان تماشاگر و بازیگر است اما بهدلیل مشکلی که در حال حاضر وجود دارد باید این نزدیکی به فاصله اجتماعی تبدیل میشد و ما هم میخواستیم کاری تولید کنیم که شادی را در دل مردم زنده کنیم. خود هنرمندان تئاتر هم اگر اجرا نروند واقعاً مریض میشوند. بههمین دلیل هم دوستان هنرمند من دور هم جمع شدند و کاری را آماده کردیم. بودجه آنچنانی در اختیار نداشتیم و بههمین دلیل برای 10 روز جایی را اجاره کردیم و تمرینهایمان را انجام دادیم. همه میدانیم که مردم امروز به این برنامهها نیاز دارند و خوشحالی مردم را که میدیدیم واقعاً ما هم خوشحال میشدیم و انگیزه میگرفتیم.» رحیمی هم در پایان صحبتهای خود از دغدغههای اقتصادی اهالی تئاتر میگوید و از آنچه در این ایام بر آنها گذشته حرف میزند. او میگوید: «مدیران فرهنگی بدانند که هنرمندان در این چندماهه اخیر آسیبهای اقتصادی بسیار شدیدی دیدند. من دوستانی هنرمندی دارم که جوایز متعدد داخلی و بینالمللی در کارنامه کاریشان دارند اما مجبورند برای تأمین مخارج زندگیشان با موتور کار کنند. واقعاً هنرمندان فقط سلبریتیهایی که قراردادهای میلیاردی میبندند نیستند. این سلبریتیها فقط نهایتاً 10 درصد از هنرمندان را تشکیل میدهند. بحث مالیات هنرمندان را پیش کشیدند اما واقعاً هنرمندی که سالی 10 میلیون تومان درآمد دارد چطور میتواند مالیات بدهد. من از مدیران فرهنگی که واقعاً دغدغه تئاتر دارند میخواهم که نگاه و نظری جدی به وضعیت معیشتی و اقتصادی اهالی تئاتر داشته باشند.»
با ماسک به تئاتر شهر بروید
در کنار همه اینها و با این شروع دوباره، مدیریت مجموعه تئاتر شهر هم شیوهنامه اجرایی و بهداشتی بازگشایی تالارهای نمایشی این مجموعه بر اساس دستورالعمل اخیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بعد از انتشار اطلاعیه ستاد ملی مبارزه با کرونا را منتشر کرد و هرگونه اجرای عمومی آثار نمایشی در این مجموعه با حضور تماشاگران و هنرمندان را منوط به اجرای دقیق این شیوه نامه دانست. این شیوه نامه مبتنی بر چند فصل است که در آن ضمن بیان جزئیاتی از پروتکلهای بهداشتی موارد مربوط به حضور تماشاگران، هنرمندان، کارکنان و سایر مراجعهکنندگان به واحدهای مختلف، نحوه برنامهریزی اجراهای کنونی و نمایشهای آینده تالارهای مختلف تئاتر شهر، شرایط پذیرش مخاطبان برای تماشای آثار نمایشی و پیشبینی برای ارائه خدمات مناسبتر مورد توجه قرار گرفته است. در این اطلاعیه روی این مسأله تأکید شده که تمامی کارکنان و هنرمندانی که در این مجموعه هنری فعالیت خواهند داشت، ملزم به رعایت قواعد و قوانین موجود هستند تا از این رهگذر موجب ایجاد اعتماد و اطمینان خاطر بیشتر برای مخاطبان گرامی و تمامی کسانی باشند که در این مجموعه، به دلایل فرهنگی و هنری، تردد و حضور دارند. این بخشنامه بهدلیل اهمیت انکارناپذیر موضوع، به گروههای نمایشی رسماً اعلام خواهد شد و گروههای نمایشی نیز مکلف به همکاری با مجموعه تئاتر شهر برای رعایت دقیق آن هستند. از سوی دیگر سایتهای فروش بلیت نیز موظف شدهاند که به نحو مناسب این شیوه نامه را، در بخش مربوط به تماشاگران، در سایت خود درج و مخاطبان را به توجه و دقت در آن هدایت و ترغیب نمایند. در بخشی از این اطلاعیه آمده که مجموعه تئاتر شهر، انجام این دستورالعمل که در پنج فصل از جمله اجرای نمایش، تمرین و آمادهسازی اجراها، خدمات فرهنگی، خدمات اداری و فنی و خدمات عمومی تنظیم شده را یک روز پیش از بازگشایی و همزمان با اجرای عمومی نمایشها، بهصورت عملی تمرین خواهد کرد.
جهانگیری در آیین تکریم و معارفه رؤسای پیشین و جدید بنیاد شهید و امور ایثارگران:
نمیتوانیم نسبت به زندگی طبقات ضعیف و متوسط جامعه بیتفاوت باشیم
«اسحاق جهانگیری» معاون اول رئیس جمهوری در آیین تکریم و معارفه رئیسان پیشین و جدید بنیاد شهید و امور ایثارگران گفت: تحریمها فشارهای سنگینی بر ملت ایران وارد کرده است، اقتصاد ایران آسیب دید اما فروپاشی ایجاد نشد و همچنان روی پای خود ایستاده است، زندگی مردم سخت شده است اما دولت در تلاش است بار این فشار را از دوش مردم کاهش دهد. به گزارش ایرنا، معاون اول رئیس جمهوری با بیان اینکه هدف اصلی اختصاص ارز۴۲۰۰تومانی این بود که کالای اساسی مورد نیاز مردم با قیمت مناسب در اختیار مردم قرار گیرد، گفت: کسانی که از منظر صرف اقتصادی ما را محکوم میکنند کمترین ارتباطی با زندگی مردم ندارند و نمیدانند که زندگی آنها چگونه میگذرد.معاون اول رئیس جمهوری گفت: افرادی که مسئولیت دارند باید بدانند در این کشور مردم با خون و جان از انقلاب محافظت کردند. با انسجام، وحدت ملی و پای کار ایستادن در خدمت به مردم میتوان از بحران و سختیها عبور کرد. جهانگیری شرایط کشور را خاص و ویژه دانست گفت: در دورهای قرار گرفتهایم که دشمنان انقلاب و ایران از هیچ فرصتی برای آسیب زدن به کشور دست بر نمیدارند. دشمنان دیرینه ایران مانند امریکا از هر فرصت و هر برنامهای که شده سنگی در پیش پای ملت ایران قرار بدهند که نتوانند به راه و مسیر پیشرفت که ترسیم کرده با آرامش و سرعت ادامه دهند. جهانگیری به توطئه اخیر امریکاییها در سازمان ملل اشاره کرد و گفت: بر اساس برجام تا چند ماه آینده محدودیتهای تسلیحاتی ایران لغو میشود و میتوانیم نیازهای تسلیحاتی خود را خرید کنیم و تولیدات داخلی را بفروشیم.وی با بیان اینکه امریکاییها میخواهند مانع لغو تحریم تسلیحاتی بشوند گفت: مقدمات این کار را آغاز کردهاند حتی با فشار سعودیها در دبیرخانه سازمان ملل گزارش تهیه میکنند که زمینه را برای توطئه بر ضد ایران مساعد کنند.معاون اول رئیس جمهوری یادآورشد: تحریمها فشارهای سنگینی و به تعبیر خودشان جنگ اقتصادی بر ضد ایران را شروع کرده، تند و صریح اعلام کردهاند بهدنبال فروپاشی نظام ایران هستند اما وقتی موفق نشدند گفتند جشن چهلمین سال پیروزی انقلاب را نخواهند دید و پس از آن بهدنبال فروپاشی اقتصاد ایران بودند.
جهانگیری افزود: اقتصاد ایران آسیب دید اما فروپاشی در آن اتفاق نیفتاد و اکنون روی پای خود ایستاده است و در سالهای گذشته سالانه ۵٠٠ تا ۶٠٠ هزار شغل ایجاد کردیم ولی اگر نفت را میفروختیم و به پولهایمان دسترسی داشتیم حملونقل بینالمللی و فشار بر تجارت خارجی ایران نبود در تداوم شتاب رشد اقتصادی سال ٩۵ حدود ١۴درصد حتماً بسیاری از مشکلات را پشت سر میگذاشتیم. وی گفت: امریکاییها بر سر راه ایران مانع و اختلال ایجاد کردند اما به هدف خود نرسیدند آنها میخواستند اقتصاد ایران از هم بپاشد اما اکنون اقتصاد ایران روی پای خود ایستاده است و در حال رشد است. البته زندگی مردم سخت شده است و با مشکل زندگی میکنند و با تمام وجود درک میکنیم در دولت اولویت اصلی را بر تلاش برای کاهش بار فشار و سختی از دوش مردم گذاشتهایم.معاون اول رئیس جمهوری گفت: نمیتوانیم نسبت به زندگی مردم بیتفاوت باشیم و بگوییم قیمت ارز در بازار به هر میزانی بود نان و آب مردم با همان قیمت تهیه شود شاید اقتصاد این را تأیید کند، ولی انسانیت و اداره کشور آن را تأیید نمیکند و باید به طبقات متوسط و ضعیف جامعه رسیدگی شود.
دولت نمیتواند نسبت به افزایش اجاره مسکن بیتفاوت باشد
جهانگیری با اشاره به افزایش اجاره مسکن گفت: همه میدانند که بخشی از جامعه اجاره نشین است و هزینه اجاره در سبد زندگی آنها نقش تعیین کنندهای دارد، اینکه گفته شود یکباره اجاره تبدیل به عدد بالایی شده و رشد وحشتناکی کرده، حتماً دولت تصمیمی میگیرد که ممکن است با اصول اقتصادی سازگار نباشد مگر میشود ما بگوییم کاری نمیکنیم. اگر بنشینیم و فقط این سیاست و اتفاقات را نظاره کنیم چه اتفاقاتی در کشور رخ میدهد؟وی یادآور شد: البته بیش از همه خود مردم میتوانند تعیینکننده باشند، مردم باید بدانند ما با شرایط تحریم و کرونا روبه رو هستیم؛ همین پدیده کرونا به تنهایی اقتصادهای بزرگ دنیا را به هم ریخته است. خود امریکاییها و اروپاییها به این مطلب اذعان کردهاند که در طول یک قرن گذشته، اقتصاد دنیا با چنین چالش بزرگی روبه رو نشده است.
جهانگیری تأکید کرد: ما اکنون علاوه بر کرونا با ویروسی چند برابر بدتر از کرونا، یعنی تحریم هم مواجه هستیم و ویروسی بدتر از تحریم اینکه تعدادی از کشورهای پر رو با هم همراه شدهاند و هر روز سعی میکنند به یک بهانهای در فضای بینالمللی بر ضد ایران، دست به اقدامی بزنند.معاون اول رئیس جمهوری خاطرنشان کرد: آنچه در این شرایط تعیینکننده است و میتواند ما را از این پیچهای سخت و خطرناک بخوبی عبور دهد و انسان با قاطعیت بتواند بگوید به یاری خدا میتوانیم عبور کنیم، انسجام و وحدت درونی ملت ایران، رهبری و هدایتهای رهبر بزرگوار انقلاب و پای کار ایستادن مدیران کشور است.وی تأکید کرد: اکنون زمان این نیست که بگوییم فقط یک سال دیگر پایان دوره کاری دولت است، چرا خطر کرده و کارهای سخت کنیم و کارها بهصورت خودکار انجام میشود و این دوره هم تمام میشود و کار را دست افراد دیگری میدهیم. او خستگیناپذیری و پای کار ایستادن را خط مشی اصلی کشور دانست و گفت: آنچه میتواند کشور را از این مسائل عبور دهد، یکی انسجام و دیگری ایستادگی پای کار مردم است، باید برای اداره کشور وقت بگذاریم، شبانه روز کار کنیم و از نظرات صاحبنظران و منتقدان استفاده کنیم از خدمت به مردم خسته نشویم و اینها باید خط مشی اصلی ما باشد. وی تصریح کرد: درسی که ایثارگران و خانوادههای شهدا، جانبازان به همه میدهند این است که پای کار این ملت بایستیم و از ملت یاد بگیریم که چگونه میتوان با ایستادگی و مقاومت مشکلات را پشت سرگذاشت. جهانگیری در این مراسم با تقدیر از زحمات و خدمات حجتالاسلام شهیدی گفت: خدمت به خانواده شهیدان و ایثارگران توفیقی بزرگی است که در فرهنگ و دین و کشورمان وجود دارد؛ مسأله شهادت، شهید و ایثارگری و خانواده آنها با محدودیتهای زمانی و مکانی سازگار نیست.
جهانگیری همچنین «سعید اوحدی» (رئیس جدید بنیاد شهید و امور ایثارگران) را از مدیران پا به کار و با سابقه دولت در بخشهای مختلف توصیف کرد و گفت: ایشان امروز توفیق یافته که در خدمت شریفترین انسانها یعنی ایثارگران و خانوادههای آنها باشد. وی از سعید اوحدی بهعنوان مدیر بحران و مدیری بافکر و برنامه یاد کرد.
ابلاغ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان
معاون پارلمانی رئیس جمهوری از ابلاغ قانون «حمایت از اطفال و نوجوانان» توسط روحانی جهت اجرا خبر داد. بهگزارش روابط عمومی معاونت امور مجلس رئیس جمهوری، «حسینعلی امیری» گفت: این قانون شامل تمامی اطفال و نوجوانان (افراد زیر هجده سال دختر و پسر) اعم از اینکه فاقد ولی قهری بوده یا به دلایلی مانند بیماری، اختلال رفتاری، زندانی بودن واعتیاد اولیاء خود در معرض بزه دیدگی قرار دارند، میباشد.
او، ضمن اعلام این خبر گفت: از جمله امتیازات این قانون ایجاد دفتر حمایت از اطفال و نوجوانان قوه قضائیه در حوزه قضایی هر استان و زیر نظر رئیس کل آن حوزه با هدف ارائه مشاوره، معاضدت قضایی، ایجاد شرایط مناسب در خانواده برای اطفال و نوجوانان؛ پیشگیری از بزه دیدگی و نوجوانان در معرض خطر شدید است، ضمن آنکه اختصاص شعب خاص و بهکارگیری قضات با تجربه و باسابقه در این دادگاهها از دیگر نکات مثبت این قانون است که حتی در برخی موارد نسبت به ایجاد محدودیت در اعمال حقوق مربوط به ملاقات، حضانت، ولایت و قیمومت و سرپرستی نوجوانان میتوانند صدور رأی نمایند. بهطور کلی این قانون از حیث جامع بودن و مانع بودن، نقش بسزایی در حمایت از کودکان و نوجوانان و پیشگیری از بزهدیدگی آنان دارد.
گفتوگو با وزیر نیرو در آستانه تابستان داغ 1399
صنعت آب و برق از موج نخست کرونا موفق بیرون آمد
عطیه لباف
خبرنگار
گفتوگو با وزیر نیرو را با مهمترین مسأله این روزهای جهان یعنی شیوع ویروس کرونا و بررسی آثارش آغاز می کنیم. ویروسی که از همان ابتدا، مصرف آب و برق کشور را بشدت بالا برد و اکنون در آستانه یکی از گرمترین تابستانهای کشور قرار داریم. عاملی که تهدیدی برای پایداری شبکه آب و برق شده، بویژه در بخش برق که اگر مردم همکاری نکنند، امسال نیز خاموشیها اجتنابناپذیر است. این درحالی است که وزیر نیرو میگوید: «خیلی از نقاط جهان الان چشمشان به ماست تا ببینند در مقابله با کرونا و تحریم، کشور چگونه مدیریت میشود و امیدواریم که با همراهی مردم به خاموشی نخوریم.» رضا اردکانیان، معتقد است که ظرفیت زیادی برای خوش مصرفی آب و برق در ایران وجود دارد و با مصرف صحیح ظرفیتهای موجود، فرصتهای جدیدی برای ایران فراهم میشود؛ مانند تبدیل کشور به هاب انرژی منطقه و صادرات آب شیرین از دریا. او در این گفتوگو چند خبر نیز از گسترش روابط برقی با کشورهای همجوار و حتی غیر همسایه میدهد. مانند آغاز مذاکرات با قطر برای تبادل برق، انتخاب مهندس مشاور ایرانی برای مطالعه مسیر سنکرون شبکه برق ایران و روسیه و توسعه انرژیهای تجدیدپذیر در مرز ایران و افغانستان و مذاکرات برای اتصال شبکه برق این کشور با ایران. اما اردکانیان در آخرین سال دولت دوازدهم، نه برای سالجاری، بلکه برای آینده ایران میگوید: استفاده از تمام این فرصتها و حتی فکر کردن به آنها، پیش نیازهایی دارد که باید به آنها پایبند شویم. مهمترین پیش نیاز هم این است که جامعهای خوش مصرف باشیم. باید برای دستیابی به این ویژگی تمرین و تلاش کنیم. چراکه صحیح مصرف کردن بیش از اینکه به کمبود یا کافی بودن آن منبع بازگردد، یک مقوله اخلاقی است.
شیوع ویروس کرونا روی صنعت آب و برق تأثیری داشت؟
درباره آثار شیوع ویروس کرونا بر صنعت آب و برق، بهعنوان وزیر نیرو میتوانم یک روضه مفصل بخوانم و واقعاً هم میتوان پای این روضه نشست و گریه کرد. نخستین تأثیر شیوع این بیماری، بر حجم کار بود. در نوروز امسال حدود ۲۰ هزار پرسنل در بخش برق و بیش از ۵ هزار نفر در بخش آب شبانه روزی درصدد بودند که اختلال در خدمترسانی پیش نیاید. همکاران وزارت نیرو بهعنوان همکاران خاموش بخش بهداشت و درمان کشور بودند که البته بهتر است دیده نشوند؛ چراکه مانند اکسیژن موجود در هوا هستند و معمولاً وقتی دیده میشوند که اختلالی پیش آمده است.
در این مدت، مصرف آب قابل ملاحظه و فشار روی تصفیه خانهها زیاد بود. در یک سری از شهرها میزان مصرف در مقایسه با آمار سال قبل ۴۰ درصد افزایش پیدا کرده بود. اما در فضای مجازی و از طریق رسانهها مردم به هم نشان دادند که چگونه میشود بهداشت را رعایت کرد و آب کمتری هم مصرف کرد و اکنون شرایط بهتر شده است. همچنین، تعدادی از همکارانمان را با کمال تأسف در هنگام خدمت از دست دادیم.
اما این وضعیت، مثل هر محدودیت دیگری میتواند موجد فرصت هم باشد؛ به شرطی که با آن هوشمندانه برخورد کنیم. در این شرایط خیلی از جلسات با هزینه کمتر و بهصورت اینترنتی و خیلی از کارها بدون حضور ارباب رجوع انجام پذیرفت. سیستم کنترل کیفیت را بخصوص در بخش آب و فاضلاب بهصورت پررنگ تری پیگیری میکنیم. الان میتوانم بگویم که به خاطر این شرایط کرونایی در کشور، تابآوری صنعت آب و برق بیشتر شده و آنچه سیاست دولت مبنی بر استقرار دولت الکترونیک بود، تسریع شده است.
اکنون یکی از دغدغههای جدی کشور، قوت گرفتن احتمال وقوع خاموشی در تابستان، به سبب تند شدن شیب رشد مصرف است که شیوع کووید19 در شکلگیری این وضعیت بیتأثیر نبوده. فکر میکنید که امسال خاموشیها تکرار میشود؟
در این باره من یکی از پاسخ دهندگان هستم؛ مصرفکنندگان نیز نقش پررنگی دارند. آقای رئیس جمهوری اخیراً در مراسم افتتاح طرحهای آب و برق در بوشهر و آذربایجان غربی اشاره کردند که باید همگی همکاری کنیم تا خاموشی نداشته باشیم.
برای مثال روز ۱۲ خرداد، افزایش بار شبکه به نسبت سال قبل بیش از ۱۲ درصد بود؛ درحالی که هر ساله ما 5 درصد افزایش مصرف داریم و اوج مصرف هم در تیرماه رقم میخورد. لذا این افزایش بخشی ناشی از گرمای زودرس و بخشی ناشی از شیوع ویروس کرونا بود. نکته مثبت آن نشان از پیشبرد برنامههای سلامت و تولید صنعتی در کنار هم است.
امسال باید خودمان را برای یک تابستان گرم آماده کنیم. همکاران ما از زمستان سال گذشته در حال فعالیت گستردهای هستند و از نوروز، حدود ۲۰ هزار نیرو در بخشهای مختلف حالت آماده باش بودند. اما بیش از هر کاری نیازمند یاری مصرفکنندگان هستیم. همین که در ساعت اوج بار 13 الی 17 بعد از ظهر و همچنین پیک شب رعایت کنیم و دستگاههای پرمصرف را تا جای ممکن روشن نکنیم؛ کمک بزرگی به عبور از پیک امسال شده است. دستگاههای سرمایشی در بالا رفتن مصرف خیلی نقش دارند. در این راستا، امسال نیز مانند سال گذشته اوج بار مجاز هر استان را برای آن اعلام کردهایم تا رعایت کنند. حتی پاداش خوش مصرفی در نظر گرفتهایم. خوشبختانه امسال شرایط آبی خوب است درحالی که دو سال قبل خشکسالی داشتیم و به همین خاطر در بحث نیروگاههای آبی محدودیت نداریم. امیدواری ما این است که این تابستان را بدون خاموشی سپری کنیم. خیلی از نقاط جهان الان چشمشان به ماست که ببینند در مقابله با کرونا و تحریم چگونه مدیریت میشود.
آیا امکان مدیریت تقاضای بدمصرفها، با افزایش نرخ جریمه وجود نداشت؟
در مورد افراد پرمصرف با تشویق به سمت کاهش مقدار مصرفشان یک افزایش ۱۶ درصدی پیشبینی شده است. عملکرد سال گذشته خوب بود و بیش از ۷۵ درصد مصرفکنندگان ما در الگوی مصرف هستند.
اما در بحث جریمه پرمصرفها، تصمیم دولت و اعتقاد ما براین است که عایدی همراهی مشترکان، بیش ازعایدی ناشی از سیستم جریمه است. باید مردم باور کنند که این سیستم مربوط به خودشان است و در حفظ آن کوشا باشند. رعایت مصرف نه تنها در بخش برق که در بحث آب نیز یک مسأله مهم و اخلاقی است. ضوابط و مقررات وقتی تأثیرگذار است که جامعه پایبندیهای اخلاقی بالای داشته باشد.
به عملکرد مثبت سال گذشته اشاره کردید. 16 درصد جریمه پرمصرفها چقدر روی تغییر رفتار مصرفکنندهها اثر داشت؟
گزارش عملکرد سال گذشته نهایی نشده ولی قطعاً بیتأثیر نبوده است. ما در مقابل جریمه، پاداش خوش مصرفی نیز پرداخت کردیم. برای اصلاح مصرف، این کار شاید در کوتاه مدت درآمدهای بخش برق را کم کند اما در بلند مدت به نفع صنعت برق است. میتواند زمینه تجهیز و نوسازی تجهیزات صنعت را فراهم کند.
اصلاح مصرف تا چه زمانی پاسخگواست؟ پس از کاهش شدت تقاضای بدمصرفها، آیا مجدداً باید به افزایش سالانه 5 هزار مگاوات ظرفیت تولید برق بازگردیم؟
اینکه میگوییم ۷۵ درصد از مشترکان الگوی مصرف را رعایت میکنند به معنای بدمصرف بودن ۲۵ درصد باقیمانده نیست. اگر مصارف بالا را در نظر بگیریم کمتر از ۱۵ درصد از مشترکان ما بدمصرف هستند.
کشور رو به توسعه و جمعیت رو به افزایش است ولی کشور ما از حیث منابع انرژی ثروتمند است. ما منابع تجدید پذیر زیادی چون تونلهای باد، انرژی خورشیدی نیز داریم که برای بهرهگیری از آنها در آغاز راه هستیم. اکنون حدود 830 مگاوات نیروگاه نصب شده داریم. هر چند تغییر نرخ ارز اثر کاهنده روی آهنگ رشد نیروگاههای تجدید پذیر داشته اما دوباره برای استفاده از این نیرو برنامهریزی میکنیم. به سرمایهگذاران نیروگاههای تجدیدپذیر اجازه دادهایم با ترتیباتی مجاز به صادرات انرژی خود بویژه در شرق کشور باشند. بویژه در مناطق شرق کشور که ما معتقدیم در آنجا باید منابع جایگزین برای کشاورزی و برنامه برای استقرار و تثبیت جمعیت داشته باشیم. از رسانهها انتظار داریم در این زمینه همکاری مناسب و لازم را داشته باشند. در کنار این تمهیدات، به مرور قیمتها اصلاح خواهد شد و با اصلاح قیمتها خوش مصرفی تداوم پیدا میکند. آن زمان سیستم اصلاح خواهد شد.
هر موقع شروع به تصحیح مسیر کنیم، کار درستی را انجام میدهیم. در تمام منابع زیست محیطی اگر خود را از یک شیوه غیربهینه مصرف دور نکنیم؛ همه راههای دیگر مسکنهایی بیش نیستند. اگر رعایت نکنیم، نه تنها در ایران بلکه حتی در قاره سبز هم امکان برپایی یک سیستم پایدار رفاه و آسایش نیست. صحیح مصرف کردن بیش از اینکه به کمبود یا پربود آن منبع بازگردد، یک مقوله اخلاقی است.
بهطور کلی ارزیابی شما از توان تولید برق کشور چگونه است؟
حدود ۴ دهه پیش، ظرفیت نصب شده نیروگاهی کشور ما بیش از ۷ هزار مگاوات نبود. از آن زمان تاکنون جمعیت کشور ۲.۳ برابر شده است. اما ظرفیت نصب شده نیروگاهی بیش از ۱۱ برابر افزایش داشته است. این ارقام حاکی از آن است که سمتگیری بسیار صحیحی در خصوص سرمایهگذاری در تولید برق از لحاظ توسعه کشور و تولید بخشهای مختلف که متکی به صنعت برق است، صورت گرفته است.
در همین حال، از نیمه سال 1392 تا اکنون بیش از
۱۶ هزار مگاوات نیروگاه جدید نصب شده است و تا پایان این دولت یعنی نیمه سال ۱۴۰۰ به بیش از ۲۰ هزار مگاوات خواهد رسید. با چند عمل ساده ریاضی مشخص میشود که در ۸ سال دولت تدبیر و امید به نسبت سالهای قبل، سالانه بیش از 40 درصد به ظرفیت تولید برق افزوده شده است. این سرمایهگذاری سنگین در سالهای اخیر با مشارکت بخشهای خصوصی صورت گرفته و در ۷ سال گذشته حدوداً سالی ۴۰ هزار میلیارد تومان در صنعت برق سرمایهگذاری داشتهایم. این رقم از منابع داخلی بخش برق وزارت نیرو، سرمایه گذاریهای بخش خصوصی و اندکی هم منابع عمومی یا بودجه دولت بوده است.
اما این سرمایهگذاری فقط برای تأمین نیازهای داخلی نیست. بخشی از این سرمایهگذاری روی ایجاد امکان تبادل انرژی با کشورهای همسایه بوده است. درصدد بودیم که از این منظر ایران تبدیل به هاب انرژی منطقه شود.
برای تبدیل ایران به هاب برق منطقه چه برنامهای دارید؟
اکنون با همه همسایگان که مرز زمینی داریم، ارتباط را برقرار کرده ایم؛ همچون پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، عراق و حتی ظرفیت و امکان تبادل انرژی با کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس که همسایه ما تلقی میشوند، را نیز داریم. بهعنوان مثال درصدد هستیم با کشور قطر مذاکرات این موضوع را آغاز کنیم. اخیراً دولت مسئولیت کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی با قطر را به وزارت نیرو سپرده است تا از این فرصت برای افزایش ارتباطات استفاده کنیم.
درباره تبدیل ایران به هاب منطقه اقدامات متعددی در حال انجام است و برخی نیز صورت گرفته است. یکی از آنها سنکرون کردن سیستم برق ایران و عراق بود. وقتی سیستم برق دو کشور سنکرون میشود، فقط موضوع تبادل برق دو کشور نیست؛ بلکه به این معنی است که دو سیستم بهلحاظ فنی سازگاری بسیار بالایی باید با هم پیدا کنند. درباره عراق، این کار در اول نوامبر ۲۰۱۹ میلادی محقق شد و اکنون سیستم برق دو کشور سنکرون است. ما بهدنبال سنکرون سیستم برق خود با همسایگان و کشورهای بزرگ دیگر از جمله فدراسیون روسیه که ظرفیت نصب شده آن بیش از ۲۳۰ هزار مگاوات یعنی سه برابر کشور ماست، هستیم. دو مسیر داریم که یکی از آنها از طریق آذربایجان و مسیر دیگر از طریق ارمنستان و گرجستان است. مطالعات هر کدام از این مسیرها زودتر به نتیجه برسد، این کار را انجام خواهیم داد. از این طریق پایداری سیستم برق ما افزایش پیدا میکند. ضمن اینکه امکان تبادل با اروپا هم برقرار میشود.
به مذاکرات با قطر اشاره کردید. آیا این کشور ابراز تمایل کرده است؟
برنامه داشتیم که برای مذاکرات به قطر برویم و آنها نیز برای شرکت در اجلاس کمیسیون مشترک به ایران بیایند و در اصفهان اجلاس را برگزار کنیم. اما با شیوع ویروس کرونا هر دو برنامه فعلاً به تعویق افتاده است. البته ارتباط ویدئوکنفرانسی داریم و به نظر میرسد، باید تمایل داشته باشند.
آنها در ماههایی از سال انرژی مازاد دارند که میتوانیم این انرژی مازاد را برای آنها به کشورهای همسایه ترانزیت کنیم. وقتی از امکان تبادل صحبت میکنیم، فقط برق تولیدی کشور ما نیست که تبادل میشود. برق ترکمنستان هم میتواند از طریق سیستم ما فرضاً به ترکیه صادر شود؛ یا تولید قطر از طریق سیستم ما به پاکستان برود. در شرق و غرب کشور، کشورهای نیازمند انرژی قابل ملاحظهاند و یکی از آنها کشور دوست و برادر،عراق، است.
امکان صادرات برق به عراق از سال ۲۰۰۴ میلادی فراهم شده و هر سال قرارداد یک ساله بر اساس یک فرمول توافق شدهای منعقد شده است. البته طبیعی است زمانهایی که ما نیاز شدید یا به هر دلیل کمبود داریم یا از طریق نیروگاههای برقآبی بهدلیل ارتفاع کم آب در مخازن سدها امکان تولید کم است، نیازهای داخلی اولویت دارد و ما متعهد به تأمین نیازهای داخلی هستیم. در عین حال، چون امکان تبادل وجود دارد، میتوانیم در بعضی مواقع از سال از برخی کشورهای همسایه مثل ترکمنستان، آذربایجان و ارمنستان برق بگیریم.
برنامه سنکرون شبکه برق ایران و افغانستان در چه مرحلهای است؟
مذاکره با افغانستان در حال انجام است. در بدو پذیرش مسئولیت کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی افغانستان، سفری به کابل داشتم که قبل از انتخابات اخیر این کشور بود. با رئیس جمهوری و مسئول وزارت آب و انرژی افغانستان مذاکراتی داشتیم. آنجا زمینه کار برای ایران و شرکتهای ایرانی فوقالعاده وسیع است. یکی از آنها ظرفیت بسیار بالای تولید برق از انرژی بادی در عرض ایران و افغانستان است. تونل باد مطالعه شدهای به ظرفیت بیش از ۳۰ هزار مگاوات آنجا وجود دارد که شرکتهای متعددی از ایران و کشورهای خارجی میتوانند در این بخش سرمایهگذاری کنند. منتهی این سرمایهگذاری در صورتی نتیجه بخش است که شبکه برق افغانستان ظرفیت پذیرش این مقدار انرژی تجدیدپذیر را داشته باشد، چراکه بین نیروهای تجدیدپذیر و حرارتی تفاوت است. یکی از راه حلها این است که سیستم برق ایران که چندین برابر افغانستان ظرفیت نصب شده دارد با آنجا سنکرون شود. این جزو موارد مورد علاقه طرفین است و امیدواریم که بزودی این طرحها را اجرایی کنیم.
صادرات برق یا برقراری تبادلات از نظر ارزآوری چقدر به کشور کمک میکند؟
صادرات انرژی برای ایران و صنعت برق از حیث تأمین منابع ارزی اهمیت قابل ملاحظهای دارد. بویژه در شرایط تحریم اقتصادی به این کار نیاز داریم. در صنعت برق تقریباً سالانه بیش از یک میلیارد دلار نیاز ارزی داریم. درست است که در ساخت عمدتاً اتکای ما به داخل است اما بعضاً برای تهیه مواد اولیه، قطعات و تجهیزات نیروگاهی، هوشمندسازی شبکه توزیع و سایر ادوات مورد نظر، نیازهای ارزی داریم. چند قرارداد بی.او.تی(ساخت، بهرهبرداری و انتقال) با شرکتهای سازنده نیروگاهی در داخل داریم که براساس مصوبه شورای اقتصاد، برق آنها را ارزی خریداری میکنیم. بههر حال، صنعت برق در رقم ذکر شده نیاز ارزی دارد و با توجه به شرایط دولت و بانک مرکزی ما باید سعی کنیم که از این حیث فشاری بر سیستم ارزی کشور وارد نکنیم. لذا صادرات برق برای ما مهم است.
در حال حاضر، عراق در بین خریداران برق ایران سهم عمدهای دارد و بههمین نسبت بیشترین درآمد ارزی ما از این کشور است.
اما عراق در پرداخت مطالبات چندان خوش قول نبوده است. الان وضعیت بدهی این کشور چگونه است؟
مطالبات آنها بحثی است که بنده در سفر اخیر که اولین سفر یک مقام رسمی جمهوری اسلامی ایران بعد از استقرار دولت جناب آقای الکاظمی بود، مورد بحث قرار دادم. ضمن تبریک شروع مسئولیت همتای عراقی، از فرصت پیش آمده برای مرور سند همکاری سه ساله با وزیر جدید استفاده کردم. خوشبختانه وزیر جدید برق عراق آقای «ماجد مهدی حنتوش» از همکاران خود وزارت برق هستند و جزو تیمی بودند که ما در سالهای گذشته هم با ایشان در جلسات و همکاریها مراوده داشتیم.
قبل از سفر، بنا به ضرورت گزارشی خدمت جناب آقای رئیس جمهوری دادم و به نیازهای ارزی بخش برق اشاره کردم. در عین حال که بیان کردم بدهکاریهایی به پیمانکاران و همکاران در بخش خصوصی داریم اما درآمد ناشی از صادرات برق را منحصراً برای پاسخگویی به نیازهای ارزی صنعت برق که سود آن به همه اعضای خانواده ایران میرسد، نیاز داریم. جناب رئیس جمهوری هم نظر خود را به وزارت نیرو و همه دستگاهها ابلاغ کردند؛ مبنی بر اینکه مدیریت برق و نحوه استفاده از درآمد ارزی حاصل ار صادرات آن زیر نظر وزیر نیرو است.
در سفر یک روزهام به بغداد که در شرایط محدودیتهای شدید ناشی از کرونا صورت گرفت، با تلاشهایی که نمایندگی جمهوری اسلامی ایران داشت برنامهریزی خوبی انجام شد و ملاقاتهای جداگانهای با وزرای برق و دارایی عراق و رئیس کل بانک مرکزی و بانک تجارت عراق که بانک عامل مرتبط با ما است، صورت گرفت. با نخستوزیر و رئیس جمهوری عراق نیز جلساتی داشتم. در این جلسات موضوع همکاریها و توسعه آن مورد بحث بود.
هرچند دوستان عراقی ما در شرایط فعلی انتظار داشتند که هر نوع قرارداد جدیدی با رعایت درخواستهای آنها مبنی بر تخفیف در تعرفه و نظایر اینها باشد و متأسفانه پیامهای اشتباهی هم بعضاً به آنها داده شده بود؛ اما خوشبختانه نتیجه گفتوگوها این بود که این بار نه تنها قرارداد با همان تعرفهها امضا شد بلکه برای اولین بار یک قرارداد دو ساله برای سال ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ میلادی امضا شد.
همچنین ما حدود نیمی از مطالبات بخش برق را که حدود ۴۰۰ میلیون دلار بود، دریافت کردیم که بلافاصله بین شرکتهای سازنده تجهیزات و تولیدکنندگان برق و طلبکاران و بخشی که تعهد ارزی داشتیم، مطابق اسناد موجود توزیع شد. برای دریافت نیم دیگر آن در حال پیگیری هستیم.
به نظرتان بازسازی شبکه برق عراق، بازار صادراتی کشور را کوچکتر نخواهد کرد؟
حدود دو سال پیش در ابتدای مسئولیتم در وزارت نیرو، طی سفری که به عراق داشتم، با وزیر وقت برق عراق به توافقهایی دست یافتیم.
یکی از مواردی که در برنامه کار سه ساله با عراق متعهد شدیم، این بود که ما حاضریم ظرف سه سال تلفات شبکه برق عراق را که بیش از ۵۰ درصد است به ۲۰ درصد برسانیم. ۳۰ درصد کاهش در تلفات شبکه توزیع برق کشور عراق، با نیاز ۲۵ هزار مگاواتی آن، عملاً به معنی ظرفیتسازی وسیع در آنجاست.
این پیشنهادی نیست که شرکتهای بزرگ برقی دنیا به بازار خود بدهند. کار آنها این است که بازار را در یک حالت مصرفی بودن نگه دارند. پیشنهاد دادیم که از طریق شرکتهای برقی بخش خصوصی ایران آنها بتوانند تجهیزات آسیب دیده برقی خود را که حدود ۵۰۰۰ ترانس است، بازسازی و استفاده کنند. در خلال این کار عملاً خود آنها به دانش تعمیر، تجربه و تخصص مجهز میشوند.
این اقدام هر چند که ارزآوری و بازار کار برای ایران به همراه خواهد داشت، اما علل دیگری نیز دارد. ما معتقدیم آسایش و امنیت خاطر کشورمان منفک از کشورهای همسایه نیست و اگر در این زمینهها با کشورهای همسایه همکاری میکنیم، بواسطه آن میتوانیم که منطقه را پیوسته بدانیم. هر اندازه توسعه عمران سریعتر صورت گیرد طبیعتاً نیاز آنها به ظرفیتهای خارج از منطقه و حضور خارجیها در منطقه کمتر و آسایش بیشتر میشود.
در این راستا، قرار بر این شده که این هفته هیأتی از بخش خصوصی ایران برای موضوع تعمیرات و تجهیزات برقی عازم عراق شوند و ان شاءالله قرارداد آن نیز به امضا برسد. اساس آن نیز بر تأسیس شرکتی مشترک است که ترانسهای آسیب دیده آنها در جنگ را بازسازی و تعمیر کند. مقدمات قرارداد دوم مبنی بر کاهش تلفات شبکه توزیع فراهم است. در ایران نیز بین شرکتهای مختلف تقسیم کار صورت گرفته است. البته اکنون میدانیم که وضعیت قیمت نفت به گونهای است که دولت عراق نیز بیمشکل نیست.
این احتمال وجود دارد که پیک مصرف امسال صادرات برق به عراق انجام شود؟
نه تنها در مورد عراق، بلکه تمام کشورها؛ اولویت ما تأمین نیازهای خودمان بوده و این موضوع مدیریت شده است. پارسال تابستان که آنها مشکلات زیادی داشتند، اخلاقاً متعهد بودیم بیشترین کمک را به آنها بکنیم و جزو سالهایی بود که بیشترین ظرفیت برق را بدون اختلال در مصارف داخلی منتقل کردیم. سال پیش، تحویل برقمان به بخش صنعت نیز از سالهای گذشته بیشتر بود.
بههر حال، هرچه بیشتر بتوانیم در داخل مصرف انرژی را در مسیر صحیح خود قرار دهیم، بهرهبرداری ما از سرمایهگذاری ۴ دهه گذشته در صنعت برق بویژه دهه اخیر که برای کشور یک ارزش افزوده قابل ملاحظهای ایجاد کرده بهبود خواهد یافت.
اکنون دهها هزار متخصص برق در این صنعت در حال فعالیت هستند و بازار منطقه نیز بازار وسیع است. کشورهایی که سالها درگیر جنگ بودند و برنامه توسعه و عمران آنها عقب افتاده بیش از هر چیز به انرژی احتیاج دارند و ما میتوانیم از این بازار برای ایجاد اشتغال، ارزآوری و همینطور ایجاد همبستگی استفاده کنیم.
گفته میشود که بهطور میانگین بیش از 30 درصد از شبکه برق کشور و بعضاً در شهرهایی نظیر تهران 50 درصد شبکه فرسودگی دارد. آیا این مسأله مانعی در مسیر برنامه گسترش تبادلات برقی کشور نخواهد بود؟
شبکه برق بعداز بهرهبرداری به مرور بهسمت فرسوده شدن پیش میرود و باید جایگزین شود. اکنون شبکه برق تهران از بقیه قدیمیتر است و ما بارگیری از آن را با همه ملاحظات فنی انجام میدهیم. البته ما مدام در حال کار در شبکه برق کشور و احیا و گسترش آن هستیم؛ اما بههر حال مشکلاتی نظیر تحریمها، نیاز ارزی و فاصله قیمت تمام شده با قیمت تکلیفی و یارانه وسیعی که در بخش برق پرداخت میشود، نیز داریم که کار را سخت کرده است. با وجود این اگر مصرف داخل را اصلاح کنیم، مشکلی در صادرات برق یا تبادلات رخ نخواهد داد.
اشاره کردید که در این دولت با وجود کمبود منابع مالی 20 هزار مگاوات بهظرفیت شبکه برق کشور افزوده شد. اما اگر میخواستیم با اطمینان خاطر از پیکهای تابستانی عبور کنیم 20 هزار مگاوات دیگر نیز باید افزوده میشد. فکر میکنید چقدر کاهش مصرف میتواند مکمل وضعیت تولید باشد؟
در دو سال اخیر برای صحبت با مردم از طریق رسانهها جهت کاهش رشد اوج بار اقدامات زیادی را انجام دادیم. بهطور متوسط هرسال نسبت به سال قبل پیک برق ۵ درصد افزایش پیدا میکرد. یعنی برای ۲۰۰ ساعت در تابستان به چند هزار مگاوات ظرفیت جدید نیاز پیدا میکردیم که اگر این ظرفیت را به مدار نمیآوردیم، ناچار به دادن خاموشی بودیم. اما با مشترکان با زبان ضوابط و مقررات یا توصیه و خواهش صحبت کردیم که استفاده از دستگاههای سرمایشی را مقداری کم کنیم. این روش مصرف صحیح نیست که بیش از ۲۱ هزار مگاوات ظرفیت عملی موجود در شبکه برق ایران صرف دستگاههای سرمایشی میشود. اوج بار ۵۷ هزار مگاواتی را در نظر بگیرید که ۲۱ هزار مگاوات آن دستگاههای سرمایشی است و حدود ۴۵۰۰ مگاوات آن فقط در دستگاههای دولتی رقم میخورد.
سال گذشته برای مدیریت این مسأله، ساعات کار اداری را تنظیم و با استانداریها همکاری را شروع کردیم. همچنین صحبت با مردم مبنی بر اینکه دمای آسایش ۲۴ درجه است؛ نه 18 درجه. با صنایع بزرگ صحبت کردیم که اگر میتوانند در ساعات اوج بار و بدون صدمه به تولید، استفاده خود را کم کنید و در عوض در ساعت دیگر به آنها برق ارزانتر میدهیم.
در بخش خانوار، اگر مصرف خود را بر حسب الگوی مصرف که مثلاً در منطقه سکونت آنها ۳۰۰ کیلووات ساعت در ماه است، کمتر کنند؛ به ازای هر کیلووات ساعت مصرف کمتر، به شما پول پرداخت میکنیم. از این جهت، سال گذشته ۱۰۶ میلیارد تومان به بخش خانگی پاداش خوش مصرفی پرداخت کردیم و ۲۵۰ میلیارد تومان پاداش همکاری به بخش صنعت دادیم. نتیجه این شد که برای اولین بار رشد اوج بار ۵ درصد که عملاً اگر میخواستیم آن را تأمین کنیم به ۳۸۰۰ مگاوات ظرفیت جدید نیاز بود و باید برای آن ۵۰۰۰ مگاوات نیروگاه میساختیم؛ به حدود ۱ درصد رسید. اکنون تلاش میکنیم که این وضعیت را حفظ کنیم.
از منظر توسعه صنعت چه برنامهای دارید؟
امسال پویش «الف-ب-ایران» را مثل نیم سال گذشته سال ۹۸ در ابتدای سال ۹۹ هم اعلام کردیم. در این پویش دیده شد پروژههای مربوط به شبکههای توزیع و انتقال رقم قابل ملاحظهای را اختصاص دادیم که تا پایان سال نه فقط ۱۸ واحد نیروگاه حرارتی در ۱۳ استان به مدار بهرهبرداری میآید بلکه در بخش تجدید پذیرها هم حدود ۳۳ پروژه در ۲۱ استان بهرهبرداری میشود و ۱۴ پروژه در نیروگاههای مقیاس کوچک در ۱۰ استان خواهیم داشت. در بخش شبکههای توزیع و انتقال تعداد زیادی پروژه در هر یک از استانهای کشور در نظر گرفته شده است. این اقدامات در شبکه پستهای توزیع و فوق توزیع و شبکه انتقال مستمر است. این فعالیتها به ما امکان میدهد پاسخ دهی به نیاز داخلی را در این سطح بالا نگه داریم و تعهد به کشورهای دیگر را عملی کنیم.
به نظرتان مانع اصلی توسعه صنعت برق چیست؟ منابع مالی یا کمبود تجهیزات و دانش فنی به سبب تحریم ها؟
در حال حاضر تعداد زیادی شرکت سازنده و مهندسین مشاور در کشور هستند و از این حیث کشوری توانمند هستیم. بهعنوان مثال سنکرون شبکه برق ایران و روسیه از مسیر آذربایجان یک پروژه سه جانبه است که ایران و آذربایجان و روسیه باید توافق میکردند تا یک مهندس مشاور کار مطالعه آن را انجام دهد. آذربایجان و بویژه روسیه با ملاحظه ظرفیت فنی که در کشور است، پذیرفتهاند این مهندس مشاور ایرانی باشد. لذا از نظر فنی و نیروی انسانی در کشور مشکلی نداریم. ۶ سال متوالی است که بیش از ۵۷ درصد صادرات خدمات فنی مهندسی کشور به وزارت نیرو و بخش آب و برق اختصاص دارد. در همه زمینهها از برق گرفته تا آب نظیر خطوط انتقال آب، تصفیه خانه و ساخت سد و تمام پروژههایی که شرکتهای ایرانی در مناقصهها شرکت میکنند، برنده میشوند.
اما وقتی یک فاصله معنیداری بین قیمت تمام شده و قیمت عرضه آن انرژی وجود دارد طبیعی است نمیشود برای همیشه این فاصله را حفظ کرد. عقیده داریم که کماکان گروههایی باید از یارانه برخوردار بمانند. اما این یارانه نباید برابر داده شود. افراد خوش مصرف باید بیشترین بهره بری را از این یارانهها داشته باشند. البته اجرا کردن این جمله ساده به همین راحتی نیست و نیازمند کار مطالعاتی، بسترسازی، توجیه و ضوابط است. امیدواریم با فعال شدن کار کمیسیونهای تخصصی مجلس بتوانیم در یک سال باقی مانده از عمر دولت دوازدهم در این زمینه همکاری لازم را با نمایندگان و سازمان برنامه و بودجه داشته باشیم و بتوانیم از این حیث پایداری صنعت برق را بیشتر تضمین کنیم.
آیا میتوانیم بگوییم ما در آستانه یک دوره جدید در صنعت آب و برق هستیم؟
سال گذشته که پویش هر هفته «الف-ب-ایران» را شروع کردیم؛ از نام این پویش تفاسیر مختلفی میشد اما ما حروف آغازین الفبا را در آغاز اسم ایران آوردیم که الفبای هر کار مبنای آن کار است. اگر شیوه مصرف اصلاح شود، مبنای اصلاح خیلی از موضوعات میشود. پارسال به ساخت و سازها منحصر شدیم و ۲۲۷ پروژه را با سرمایهگذاری ۳۳ هزار میلیارد تومان تا پایان سال افتتاح کردیم که با حمایت همه ۲۰ اسفند آخرین پروژه بهرهبرداری شد. این دستاورد به ما این انگیزه را داد که سال ۹۹ نه تنها آن عدد را افزایش دهیم بلکه بگوییم پویش امسال فقط ساخت و ساز نیست، اصلاح سازوکارها نیز هست.
با اصلاح سازوکارها، افزایش سرعت انجام پروژهها، کاهش هزینه تولید، کاهش وقت مصرفی مردم برای دریافت خدمات، افزایش راندمان و کاهش تلفات خود را نشان میدهد. دیگر دوران مدیریت عرضه سپری شده است و اکنون در زمان مدیریت توأمان عرضه و تقاضا هستیم. به این ترتیب که از یک سو، سد بسازیم و از سوی دیگر، تقاضا برای مصرف آب را مدیریت کنیم؛ همزمان که نیروگاه میسازیم، مصرف و تقاضا برای انرژی را مدیریت کنیم که این عرصه علوم اجتماعی است. عرصه اول، علوم طبیعی است.
باید مردم متوجه شوند که وزارت نیرو یا هر اسم دیگری فقط یک دستگاه عرضهکننده دو کالای راهبردی آب و برق نیست؛ بلکه در خصوص چگونگی مصرف آن هم مسئولیت داریم. امیدواریم پایان سالجاری در وضعیتی قرار بگیریم که در این زمینه هم حرفی برای گفتن داشته باشیم.
سؤال آخر ما درباره بخش آب است. دو سالتر را پشت سر گذاشتهایم. فکر میکنید وارد دوره ترسالی شدهایم. به نظرتان ایران میتواند در منطقه تبدیل به قطب اول صادرات آب شیرین از دریا شود؟
به اتکای این دو سال نمیتوان قضاوت کرد که پایان خشکسالی ایران رقم خورده است؛ اما شرایط خوبی بوده و امسال مردم و مسئولان باالتهاب کمتری میتوانند منابع آبی را مدیریت کنند.
درخصوص بخش دوم سوال؛ با توجه به تجربیاتم در سالهای قبل از وزارت، فکر میکنم کشور ما فرصتهای خیلی زیادی در این زمینهها دارد. ولی استفاده از فرصتها و حتی فکر کردن به آنها، پیش نیازهایی دارد که باید به آنها پایبند شویم و فقط دانش آن عرصه کفایت نمیکند. نمیتوانیم جامعهای کم توجه به چگونگی مصرف آب باشیم و بعد فکر کنیم که میتوانیم تبدیل به قطب اول صادرات آب شیرین از دریا شویم.
اکنون برای برخی از استانهای شرقی کشور به بخش خصوصی مجوز دادیم که آب دریا را برای مصرف صنعت شیرین کند تا بعد از هزاران میلیارد تومان سرمایه گذاری، کمتر از ۲۰۰ میلیون مترمکعب به استان مورد نظر آب منتقل شود. حال آیا این آب گران درست مصرف خواهد شد؟ آیا صرف تولید کالایی میشود که ارزش افزوده آن، این سرمایهگذاری را توجیه کند؟ این مقدار را مقایسه کنید با ۶ میلیارد مترمکعب آب زیرزمینی که برای کشاورزی برداشت میشود.
لذا این فرصت برای کشور ما وجود دارد اما تا رفتارهای مصرفی خود را اصلاح نکنیم این اتفاقات هم رخ نخواهد داد. ما ظرفیت وسیعی داریم و هیچ وقت نباید بالقوه نگران کم آبی کشور باشیم؛ میدانیم که چنانچه از همین آب موجود درست استفاده کنیم، میتوانیم زندگی را با خاطر جمع و فراغ بال ادامه دهیم. اما اگر تغییری در رفتارهای خودمان نداشته باشیم، آن زمان حتی سالهایتر کشورمان هم اضافه شود، بازهم مشکلاتی خواهیم داشت.
این گفتوگو را تصویری هم ببینید
کرونا تاب آوری صنعت آب و برق را بیشتر کرد
گفتگو با وزیر نیرو در آستانه تابستان گرم 1399
امسال باید خودمان را برای یک تابستان گرم آماده کنیم. امیدواری ما این است که این تابستان را بدون خاموشی سپری کنیم. نمی توانیم جامعه ای کم توجه به چگونگی مصرف آب باشیم و بعد فکر کنیم که می توانیم تبدیل به قطب اول صادرات آب شیرین از دریا شویم.
خبرنگار
گفتوگو با وزیر نیرو را با مهمترین مسأله این روزهای جهان یعنی شیوع ویروس کرونا و بررسی آثارش آغاز می کنیم. ویروسی که از همان ابتدا، مصرف آب و برق کشور را بشدت بالا برد و اکنون در آستانه یکی از گرمترین تابستانهای کشور قرار داریم. عاملی که تهدیدی برای پایداری شبکه آب و برق شده، بویژه در بخش برق که اگر مردم همکاری نکنند، امسال نیز خاموشیها اجتنابناپذیر است. این درحالی است که وزیر نیرو میگوید: «خیلی از نقاط جهان الان چشمشان به ماست تا ببینند در مقابله با کرونا و تحریم، کشور چگونه مدیریت میشود و امیدواریم که با همراهی مردم به خاموشی نخوریم.» رضا اردکانیان، معتقد است که ظرفیت زیادی برای خوش مصرفی آب و برق در ایران وجود دارد و با مصرف صحیح ظرفیتهای موجود، فرصتهای جدیدی برای ایران فراهم میشود؛ مانند تبدیل کشور به هاب انرژی منطقه و صادرات آب شیرین از دریا. او در این گفتوگو چند خبر نیز از گسترش روابط برقی با کشورهای همجوار و حتی غیر همسایه میدهد. مانند آغاز مذاکرات با قطر برای تبادل برق، انتخاب مهندس مشاور ایرانی برای مطالعه مسیر سنکرون شبکه برق ایران و روسیه و توسعه انرژیهای تجدیدپذیر در مرز ایران و افغانستان و مذاکرات برای اتصال شبکه برق این کشور با ایران. اما اردکانیان در آخرین سال دولت دوازدهم، نه برای سالجاری، بلکه برای آینده ایران میگوید: استفاده از تمام این فرصتها و حتی فکر کردن به آنها، پیش نیازهایی دارد که باید به آنها پایبند شویم. مهمترین پیش نیاز هم این است که جامعهای خوش مصرف باشیم. باید برای دستیابی به این ویژگی تمرین و تلاش کنیم. چراکه صحیح مصرف کردن بیش از اینکه به کمبود یا کافی بودن آن منبع بازگردد، یک مقوله اخلاقی است.
شیوع ویروس کرونا روی صنعت آب و برق تأثیری داشت؟
درباره آثار شیوع ویروس کرونا بر صنعت آب و برق، بهعنوان وزیر نیرو میتوانم یک روضه مفصل بخوانم و واقعاً هم میتوان پای این روضه نشست و گریه کرد. نخستین تأثیر شیوع این بیماری، بر حجم کار بود. در نوروز امسال حدود ۲۰ هزار پرسنل در بخش برق و بیش از ۵ هزار نفر در بخش آب شبانه روزی درصدد بودند که اختلال در خدمترسانی پیش نیاید. همکاران وزارت نیرو بهعنوان همکاران خاموش بخش بهداشت و درمان کشور بودند که البته بهتر است دیده نشوند؛ چراکه مانند اکسیژن موجود در هوا هستند و معمولاً وقتی دیده میشوند که اختلالی پیش آمده است.
در این مدت، مصرف آب قابل ملاحظه و فشار روی تصفیه خانهها زیاد بود. در یک سری از شهرها میزان مصرف در مقایسه با آمار سال قبل ۴۰ درصد افزایش پیدا کرده بود. اما در فضای مجازی و از طریق رسانهها مردم به هم نشان دادند که چگونه میشود بهداشت را رعایت کرد و آب کمتری هم مصرف کرد و اکنون شرایط بهتر شده است. همچنین، تعدادی از همکارانمان را با کمال تأسف در هنگام خدمت از دست دادیم.
اما این وضعیت، مثل هر محدودیت دیگری میتواند موجد فرصت هم باشد؛ به شرطی که با آن هوشمندانه برخورد کنیم. در این شرایط خیلی از جلسات با هزینه کمتر و بهصورت اینترنتی و خیلی از کارها بدون حضور ارباب رجوع انجام پذیرفت. سیستم کنترل کیفیت را بخصوص در بخش آب و فاضلاب بهصورت پررنگ تری پیگیری میکنیم. الان میتوانم بگویم که به خاطر این شرایط کرونایی در کشور، تابآوری صنعت آب و برق بیشتر شده و آنچه سیاست دولت مبنی بر استقرار دولت الکترونیک بود، تسریع شده است.
اکنون یکی از دغدغههای جدی کشور، قوت گرفتن احتمال وقوع خاموشی در تابستان، به سبب تند شدن شیب رشد مصرف است که شیوع کووید19 در شکلگیری این وضعیت بیتأثیر نبوده. فکر میکنید که امسال خاموشیها تکرار میشود؟
در این باره من یکی از پاسخ دهندگان هستم؛ مصرفکنندگان نیز نقش پررنگی دارند. آقای رئیس جمهوری اخیراً در مراسم افتتاح طرحهای آب و برق در بوشهر و آذربایجان غربی اشاره کردند که باید همگی همکاری کنیم تا خاموشی نداشته باشیم.
برای مثال روز ۱۲ خرداد، افزایش بار شبکه به نسبت سال قبل بیش از ۱۲ درصد بود؛ درحالی که هر ساله ما 5 درصد افزایش مصرف داریم و اوج مصرف هم در تیرماه رقم میخورد. لذا این افزایش بخشی ناشی از گرمای زودرس و بخشی ناشی از شیوع ویروس کرونا بود. نکته مثبت آن نشان از پیشبرد برنامههای سلامت و تولید صنعتی در کنار هم است.
امسال باید خودمان را برای یک تابستان گرم آماده کنیم. همکاران ما از زمستان سال گذشته در حال فعالیت گستردهای هستند و از نوروز، حدود ۲۰ هزار نیرو در بخشهای مختلف حالت آماده باش بودند. اما بیش از هر کاری نیازمند یاری مصرفکنندگان هستیم. همین که در ساعت اوج بار 13 الی 17 بعد از ظهر و همچنین پیک شب رعایت کنیم و دستگاههای پرمصرف را تا جای ممکن روشن نکنیم؛ کمک بزرگی به عبور از پیک امسال شده است. دستگاههای سرمایشی در بالا رفتن مصرف خیلی نقش دارند. در این راستا، امسال نیز مانند سال گذشته اوج بار مجاز هر استان را برای آن اعلام کردهایم تا رعایت کنند. حتی پاداش خوش مصرفی در نظر گرفتهایم. خوشبختانه امسال شرایط آبی خوب است درحالی که دو سال قبل خشکسالی داشتیم و به همین خاطر در بحث نیروگاههای آبی محدودیت نداریم. امیدواری ما این است که این تابستان را بدون خاموشی سپری کنیم. خیلی از نقاط جهان الان چشمشان به ماست که ببینند در مقابله با کرونا و تحریم چگونه مدیریت میشود.
آیا امکان مدیریت تقاضای بدمصرفها، با افزایش نرخ جریمه وجود نداشت؟
در مورد افراد پرمصرف با تشویق به سمت کاهش مقدار مصرفشان یک افزایش ۱۶ درصدی پیشبینی شده است. عملکرد سال گذشته خوب بود و بیش از ۷۵ درصد مصرفکنندگان ما در الگوی مصرف هستند.
اما در بحث جریمه پرمصرفها، تصمیم دولت و اعتقاد ما براین است که عایدی همراهی مشترکان، بیش ازعایدی ناشی از سیستم جریمه است. باید مردم باور کنند که این سیستم مربوط به خودشان است و در حفظ آن کوشا باشند. رعایت مصرف نه تنها در بخش برق که در بحث آب نیز یک مسأله مهم و اخلاقی است. ضوابط و مقررات وقتی تأثیرگذار است که جامعه پایبندیهای اخلاقی بالای داشته باشد.
به عملکرد مثبت سال گذشته اشاره کردید. 16 درصد جریمه پرمصرفها چقدر روی تغییر رفتار مصرفکنندهها اثر داشت؟
گزارش عملکرد سال گذشته نهایی نشده ولی قطعاً بیتأثیر نبوده است. ما در مقابل جریمه، پاداش خوش مصرفی نیز پرداخت کردیم. برای اصلاح مصرف، این کار شاید در کوتاه مدت درآمدهای بخش برق را کم کند اما در بلند مدت به نفع صنعت برق است. میتواند زمینه تجهیز و نوسازی تجهیزات صنعت را فراهم کند.
اصلاح مصرف تا چه زمانی پاسخگواست؟ پس از کاهش شدت تقاضای بدمصرفها، آیا مجدداً باید به افزایش سالانه 5 هزار مگاوات ظرفیت تولید برق بازگردیم؟
اینکه میگوییم ۷۵ درصد از مشترکان الگوی مصرف را رعایت میکنند به معنای بدمصرف بودن ۲۵ درصد باقیمانده نیست. اگر مصارف بالا را در نظر بگیریم کمتر از ۱۵ درصد از مشترکان ما بدمصرف هستند.
کشور رو به توسعه و جمعیت رو به افزایش است ولی کشور ما از حیث منابع انرژی ثروتمند است. ما منابع تجدید پذیر زیادی چون تونلهای باد، انرژی خورشیدی نیز داریم که برای بهرهگیری از آنها در آغاز راه هستیم. اکنون حدود 830 مگاوات نیروگاه نصب شده داریم. هر چند تغییر نرخ ارز اثر کاهنده روی آهنگ رشد نیروگاههای تجدید پذیر داشته اما دوباره برای استفاده از این نیرو برنامهریزی میکنیم. به سرمایهگذاران نیروگاههای تجدیدپذیر اجازه دادهایم با ترتیباتی مجاز به صادرات انرژی خود بویژه در شرق کشور باشند. بویژه در مناطق شرق کشور که ما معتقدیم در آنجا باید منابع جایگزین برای کشاورزی و برنامه برای استقرار و تثبیت جمعیت داشته باشیم. از رسانهها انتظار داریم در این زمینه همکاری مناسب و لازم را داشته باشند. در کنار این تمهیدات، به مرور قیمتها اصلاح خواهد شد و با اصلاح قیمتها خوش مصرفی تداوم پیدا میکند. آن زمان سیستم اصلاح خواهد شد.
هر موقع شروع به تصحیح مسیر کنیم، کار درستی را انجام میدهیم. در تمام منابع زیست محیطی اگر خود را از یک شیوه غیربهینه مصرف دور نکنیم؛ همه راههای دیگر مسکنهایی بیش نیستند. اگر رعایت نکنیم، نه تنها در ایران بلکه حتی در قاره سبز هم امکان برپایی یک سیستم پایدار رفاه و آسایش نیست. صحیح مصرف کردن بیش از اینکه به کمبود یا پربود آن منبع بازگردد، یک مقوله اخلاقی است.
بهطور کلی ارزیابی شما از توان تولید برق کشور چگونه است؟
حدود ۴ دهه پیش، ظرفیت نصب شده نیروگاهی کشور ما بیش از ۷ هزار مگاوات نبود. از آن زمان تاکنون جمعیت کشور ۲.۳ برابر شده است. اما ظرفیت نصب شده نیروگاهی بیش از ۱۱ برابر افزایش داشته است. این ارقام حاکی از آن است که سمتگیری بسیار صحیحی در خصوص سرمایهگذاری در تولید برق از لحاظ توسعه کشور و تولید بخشهای مختلف که متکی به صنعت برق است، صورت گرفته است.
در همین حال، از نیمه سال 1392 تا اکنون بیش از
۱۶ هزار مگاوات نیروگاه جدید نصب شده است و تا پایان این دولت یعنی نیمه سال ۱۴۰۰ به بیش از ۲۰ هزار مگاوات خواهد رسید. با چند عمل ساده ریاضی مشخص میشود که در ۸ سال دولت تدبیر و امید به نسبت سالهای قبل، سالانه بیش از 40 درصد به ظرفیت تولید برق افزوده شده است. این سرمایهگذاری سنگین در سالهای اخیر با مشارکت بخشهای خصوصی صورت گرفته و در ۷ سال گذشته حدوداً سالی ۴۰ هزار میلیارد تومان در صنعت برق سرمایهگذاری داشتهایم. این رقم از منابع داخلی بخش برق وزارت نیرو، سرمایه گذاریهای بخش خصوصی و اندکی هم منابع عمومی یا بودجه دولت بوده است.
اما این سرمایهگذاری فقط برای تأمین نیازهای داخلی نیست. بخشی از این سرمایهگذاری روی ایجاد امکان تبادل انرژی با کشورهای همسایه بوده است. درصدد بودیم که از این منظر ایران تبدیل به هاب انرژی منطقه شود.
برای تبدیل ایران به هاب برق منطقه چه برنامهای دارید؟
اکنون با همه همسایگان که مرز زمینی داریم، ارتباط را برقرار کرده ایم؛ همچون پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، عراق و حتی ظرفیت و امکان تبادل انرژی با کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس که همسایه ما تلقی میشوند، را نیز داریم. بهعنوان مثال درصدد هستیم با کشور قطر مذاکرات این موضوع را آغاز کنیم. اخیراً دولت مسئولیت کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی با قطر را به وزارت نیرو سپرده است تا از این فرصت برای افزایش ارتباطات استفاده کنیم.
درباره تبدیل ایران به هاب منطقه اقدامات متعددی در حال انجام است و برخی نیز صورت گرفته است. یکی از آنها سنکرون کردن سیستم برق ایران و عراق بود. وقتی سیستم برق دو کشور سنکرون میشود، فقط موضوع تبادل برق دو کشور نیست؛ بلکه به این معنی است که دو سیستم بهلحاظ فنی سازگاری بسیار بالایی باید با هم پیدا کنند. درباره عراق، این کار در اول نوامبر ۲۰۱۹ میلادی محقق شد و اکنون سیستم برق دو کشور سنکرون است. ما بهدنبال سنکرون سیستم برق خود با همسایگان و کشورهای بزرگ دیگر از جمله فدراسیون روسیه که ظرفیت نصب شده آن بیش از ۲۳۰ هزار مگاوات یعنی سه برابر کشور ماست، هستیم. دو مسیر داریم که یکی از آنها از طریق آذربایجان و مسیر دیگر از طریق ارمنستان و گرجستان است. مطالعات هر کدام از این مسیرها زودتر به نتیجه برسد، این کار را انجام خواهیم داد. از این طریق پایداری سیستم برق ما افزایش پیدا میکند. ضمن اینکه امکان تبادل با اروپا هم برقرار میشود.
به مذاکرات با قطر اشاره کردید. آیا این کشور ابراز تمایل کرده است؟
برنامه داشتیم که برای مذاکرات به قطر برویم و آنها نیز برای شرکت در اجلاس کمیسیون مشترک به ایران بیایند و در اصفهان اجلاس را برگزار کنیم. اما با شیوع ویروس کرونا هر دو برنامه فعلاً به تعویق افتاده است. البته ارتباط ویدئوکنفرانسی داریم و به نظر میرسد، باید تمایل داشته باشند.
آنها در ماههایی از سال انرژی مازاد دارند که میتوانیم این انرژی مازاد را برای آنها به کشورهای همسایه ترانزیت کنیم. وقتی از امکان تبادل صحبت میکنیم، فقط برق تولیدی کشور ما نیست که تبادل میشود. برق ترکمنستان هم میتواند از طریق سیستم ما فرضاً به ترکیه صادر شود؛ یا تولید قطر از طریق سیستم ما به پاکستان برود. در شرق و غرب کشور، کشورهای نیازمند انرژی قابل ملاحظهاند و یکی از آنها کشور دوست و برادر،عراق، است.
امکان صادرات برق به عراق از سال ۲۰۰۴ میلادی فراهم شده و هر سال قرارداد یک ساله بر اساس یک فرمول توافق شدهای منعقد شده است. البته طبیعی است زمانهایی که ما نیاز شدید یا به هر دلیل کمبود داریم یا از طریق نیروگاههای برقآبی بهدلیل ارتفاع کم آب در مخازن سدها امکان تولید کم است، نیازهای داخلی اولویت دارد و ما متعهد به تأمین نیازهای داخلی هستیم. در عین حال، چون امکان تبادل وجود دارد، میتوانیم در بعضی مواقع از سال از برخی کشورهای همسایه مثل ترکمنستان، آذربایجان و ارمنستان برق بگیریم.
برنامه سنکرون شبکه برق ایران و افغانستان در چه مرحلهای است؟
مذاکره با افغانستان در حال انجام است. در بدو پذیرش مسئولیت کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی افغانستان، سفری به کابل داشتم که قبل از انتخابات اخیر این کشور بود. با رئیس جمهوری و مسئول وزارت آب و انرژی افغانستان مذاکراتی داشتیم. آنجا زمینه کار برای ایران و شرکتهای ایرانی فوقالعاده وسیع است. یکی از آنها ظرفیت بسیار بالای تولید برق از انرژی بادی در عرض ایران و افغانستان است. تونل باد مطالعه شدهای به ظرفیت بیش از ۳۰ هزار مگاوات آنجا وجود دارد که شرکتهای متعددی از ایران و کشورهای خارجی میتوانند در این بخش سرمایهگذاری کنند. منتهی این سرمایهگذاری در صورتی نتیجه بخش است که شبکه برق افغانستان ظرفیت پذیرش این مقدار انرژی تجدیدپذیر را داشته باشد، چراکه بین نیروهای تجدیدپذیر و حرارتی تفاوت است. یکی از راه حلها این است که سیستم برق ایران که چندین برابر افغانستان ظرفیت نصب شده دارد با آنجا سنکرون شود. این جزو موارد مورد علاقه طرفین است و امیدواریم که بزودی این طرحها را اجرایی کنیم.
صادرات برق یا برقراری تبادلات از نظر ارزآوری چقدر به کشور کمک میکند؟
صادرات انرژی برای ایران و صنعت برق از حیث تأمین منابع ارزی اهمیت قابل ملاحظهای دارد. بویژه در شرایط تحریم اقتصادی به این کار نیاز داریم. در صنعت برق تقریباً سالانه بیش از یک میلیارد دلار نیاز ارزی داریم. درست است که در ساخت عمدتاً اتکای ما به داخل است اما بعضاً برای تهیه مواد اولیه، قطعات و تجهیزات نیروگاهی، هوشمندسازی شبکه توزیع و سایر ادوات مورد نظر، نیازهای ارزی داریم. چند قرارداد بی.او.تی(ساخت، بهرهبرداری و انتقال) با شرکتهای سازنده نیروگاهی در داخل داریم که براساس مصوبه شورای اقتصاد، برق آنها را ارزی خریداری میکنیم. بههر حال، صنعت برق در رقم ذکر شده نیاز ارزی دارد و با توجه به شرایط دولت و بانک مرکزی ما باید سعی کنیم که از این حیث فشاری بر سیستم ارزی کشور وارد نکنیم. لذا صادرات برق برای ما مهم است.
در حال حاضر، عراق در بین خریداران برق ایران سهم عمدهای دارد و بههمین نسبت بیشترین درآمد ارزی ما از این کشور است.
اما عراق در پرداخت مطالبات چندان خوش قول نبوده است. الان وضعیت بدهی این کشور چگونه است؟
مطالبات آنها بحثی است که بنده در سفر اخیر که اولین سفر یک مقام رسمی جمهوری اسلامی ایران بعد از استقرار دولت جناب آقای الکاظمی بود، مورد بحث قرار دادم. ضمن تبریک شروع مسئولیت همتای عراقی، از فرصت پیش آمده برای مرور سند همکاری سه ساله با وزیر جدید استفاده کردم. خوشبختانه وزیر جدید برق عراق آقای «ماجد مهدی حنتوش» از همکاران خود وزارت برق هستند و جزو تیمی بودند که ما در سالهای گذشته هم با ایشان در جلسات و همکاریها مراوده داشتیم.
قبل از سفر، بنا به ضرورت گزارشی خدمت جناب آقای رئیس جمهوری دادم و به نیازهای ارزی بخش برق اشاره کردم. در عین حال که بیان کردم بدهکاریهایی به پیمانکاران و همکاران در بخش خصوصی داریم اما درآمد ناشی از صادرات برق را منحصراً برای پاسخگویی به نیازهای ارزی صنعت برق که سود آن به همه اعضای خانواده ایران میرسد، نیاز داریم. جناب رئیس جمهوری هم نظر خود را به وزارت نیرو و همه دستگاهها ابلاغ کردند؛ مبنی بر اینکه مدیریت برق و نحوه استفاده از درآمد ارزی حاصل ار صادرات آن زیر نظر وزیر نیرو است.
در سفر یک روزهام به بغداد که در شرایط محدودیتهای شدید ناشی از کرونا صورت گرفت، با تلاشهایی که نمایندگی جمهوری اسلامی ایران داشت برنامهریزی خوبی انجام شد و ملاقاتهای جداگانهای با وزرای برق و دارایی عراق و رئیس کل بانک مرکزی و بانک تجارت عراق که بانک عامل مرتبط با ما است، صورت گرفت. با نخستوزیر و رئیس جمهوری عراق نیز جلساتی داشتم. در این جلسات موضوع همکاریها و توسعه آن مورد بحث بود.
هرچند دوستان عراقی ما در شرایط فعلی انتظار داشتند که هر نوع قرارداد جدیدی با رعایت درخواستهای آنها مبنی بر تخفیف در تعرفه و نظایر اینها باشد و متأسفانه پیامهای اشتباهی هم بعضاً به آنها داده شده بود؛ اما خوشبختانه نتیجه گفتوگوها این بود که این بار نه تنها قرارداد با همان تعرفهها امضا شد بلکه برای اولین بار یک قرارداد دو ساله برای سال ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ میلادی امضا شد.
همچنین ما حدود نیمی از مطالبات بخش برق را که حدود ۴۰۰ میلیون دلار بود، دریافت کردیم که بلافاصله بین شرکتهای سازنده تجهیزات و تولیدکنندگان برق و طلبکاران و بخشی که تعهد ارزی داشتیم، مطابق اسناد موجود توزیع شد. برای دریافت نیم دیگر آن در حال پیگیری هستیم.
به نظرتان بازسازی شبکه برق عراق، بازار صادراتی کشور را کوچکتر نخواهد کرد؟
حدود دو سال پیش در ابتدای مسئولیتم در وزارت نیرو، طی سفری که به عراق داشتم، با وزیر وقت برق عراق به توافقهایی دست یافتیم.
یکی از مواردی که در برنامه کار سه ساله با عراق متعهد شدیم، این بود که ما حاضریم ظرف سه سال تلفات شبکه برق عراق را که بیش از ۵۰ درصد است به ۲۰ درصد برسانیم. ۳۰ درصد کاهش در تلفات شبکه توزیع برق کشور عراق، با نیاز ۲۵ هزار مگاواتی آن، عملاً به معنی ظرفیتسازی وسیع در آنجاست.
این پیشنهادی نیست که شرکتهای بزرگ برقی دنیا به بازار خود بدهند. کار آنها این است که بازار را در یک حالت مصرفی بودن نگه دارند. پیشنهاد دادیم که از طریق شرکتهای برقی بخش خصوصی ایران آنها بتوانند تجهیزات آسیب دیده برقی خود را که حدود ۵۰۰۰ ترانس است، بازسازی و استفاده کنند. در خلال این کار عملاً خود آنها به دانش تعمیر، تجربه و تخصص مجهز میشوند.
این اقدام هر چند که ارزآوری و بازار کار برای ایران به همراه خواهد داشت، اما علل دیگری نیز دارد. ما معتقدیم آسایش و امنیت خاطر کشورمان منفک از کشورهای همسایه نیست و اگر در این زمینهها با کشورهای همسایه همکاری میکنیم، بواسطه آن میتوانیم که منطقه را پیوسته بدانیم. هر اندازه توسعه عمران سریعتر صورت گیرد طبیعتاً نیاز آنها به ظرفیتهای خارج از منطقه و حضور خارجیها در منطقه کمتر و آسایش بیشتر میشود.
در این راستا، قرار بر این شده که این هفته هیأتی از بخش خصوصی ایران برای موضوع تعمیرات و تجهیزات برقی عازم عراق شوند و ان شاءالله قرارداد آن نیز به امضا برسد. اساس آن نیز بر تأسیس شرکتی مشترک است که ترانسهای آسیب دیده آنها در جنگ را بازسازی و تعمیر کند. مقدمات قرارداد دوم مبنی بر کاهش تلفات شبکه توزیع فراهم است. در ایران نیز بین شرکتهای مختلف تقسیم کار صورت گرفته است. البته اکنون میدانیم که وضعیت قیمت نفت به گونهای است که دولت عراق نیز بیمشکل نیست.
این احتمال وجود دارد که پیک مصرف امسال صادرات برق به عراق انجام شود؟
نه تنها در مورد عراق، بلکه تمام کشورها؛ اولویت ما تأمین نیازهای خودمان بوده و این موضوع مدیریت شده است. پارسال تابستان که آنها مشکلات زیادی داشتند، اخلاقاً متعهد بودیم بیشترین کمک را به آنها بکنیم و جزو سالهایی بود که بیشترین ظرفیت برق را بدون اختلال در مصارف داخلی منتقل کردیم. سال پیش، تحویل برقمان به بخش صنعت نیز از سالهای گذشته بیشتر بود.
بههر حال، هرچه بیشتر بتوانیم در داخل مصرف انرژی را در مسیر صحیح خود قرار دهیم، بهرهبرداری ما از سرمایهگذاری ۴ دهه گذشته در صنعت برق بویژه دهه اخیر که برای کشور یک ارزش افزوده قابل ملاحظهای ایجاد کرده بهبود خواهد یافت.
اکنون دهها هزار متخصص برق در این صنعت در حال فعالیت هستند و بازار منطقه نیز بازار وسیع است. کشورهایی که سالها درگیر جنگ بودند و برنامه توسعه و عمران آنها عقب افتاده بیش از هر چیز به انرژی احتیاج دارند و ما میتوانیم از این بازار برای ایجاد اشتغال، ارزآوری و همینطور ایجاد همبستگی استفاده کنیم.
گفته میشود که بهطور میانگین بیش از 30 درصد از شبکه برق کشور و بعضاً در شهرهایی نظیر تهران 50 درصد شبکه فرسودگی دارد. آیا این مسأله مانعی در مسیر برنامه گسترش تبادلات برقی کشور نخواهد بود؟
شبکه برق بعداز بهرهبرداری به مرور بهسمت فرسوده شدن پیش میرود و باید جایگزین شود. اکنون شبکه برق تهران از بقیه قدیمیتر است و ما بارگیری از آن را با همه ملاحظات فنی انجام میدهیم. البته ما مدام در حال کار در شبکه برق کشور و احیا و گسترش آن هستیم؛ اما بههر حال مشکلاتی نظیر تحریمها، نیاز ارزی و فاصله قیمت تمام شده با قیمت تکلیفی و یارانه وسیعی که در بخش برق پرداخت میشود، نیز داریم که کار را سخت کرده است. با وجود این اگر مصرف داخل را اصلاح کنیم، مشکلی در صادرات برق یا تبادلات رخ نخواهد داد.
اشاره کردید که در این دولت با وجود کمبود منابع مالی 20 هزار مگاوات بهظرفیت شبکه برق کشور افزوده شد. اما اگر میخواستیم با اطمینان خاطر از پیکهای تابستانی عبور کنیم 20 هزار مگاوات دیگر نیز باید افزوده میشد. فکر میکنید چقدر کاهش مصرف میتواند مکمل وضعیت تولید باشد؟
در دو سال اخیر برای صحبت با مردم از طریق رسانهها جهت کاهش رشد اوج بار اقدامات زیادی را انجام دادیم. بهطور متوسط هرسال نسبت به سال قبل پیک برق ۵ درصد افزایش پیدا میکرد. یعنی برای ۲۰۰ ساعت در تابستان به چند هزار مگاوات ظرفیت جدید نیاز پیدا میکردیم که اگر این ظرفیت را به مدار نمیآوردیم، ناچار به دادن خاموشی بودیم. اما با مشترکان با زبان ضوابط و مقررات یا توصیه و خواهش صحبت کردیم که استفاده از دستگاههای سرمایشی را مقداری کم کنیم. این روش مصرف صحیح نیست که بیش از ۲۱ هزار مگاوات ظرفیت عملی موجود در شبکه برق ایران صرف دستگاههای سرمایشی میشود. اوج بار ۵۷ هزار مگاواتی را در نظر بگیرید که ۲۱ هزار مگاوات آن دستگاههای سرمایشی است و حدود ۴۵۰۰ مگاوات آن فقط در دستگاههای دولتی رقم میخورد.
سال گذشته برای مدیریت این مسأله، ساعات کار اداری را تنظیم و با استانداریها همکاری را شروع کردیم. همچنین صحبت با مردم مبنی بر اینکه دمای آسایش ۲۴ درجه است؛ نه 18 درجه. با صنایع بزرگ صحبت کردیم که اگر میتوانند در ساعات اوج بار و بدون صدمه به تولید، استفاده خود را کم کنید و در عوض در ساعت دیگر به آنها برق ارزانتر میدهیم.
در بخش خانوار، اگر مصرف خود را بر حسب الگوی مصرف که مثلاً در منطقه سکونت آنها ۳۰۰ کیلووات ساعت در ماه است، کمتر کنند؛ به ازای هر کیلووات ساعت مصرف کمتر، به شما پول پرداخت میکنیم. از این جهت، سال گذشته ۱۰۶ میلیارد تومان به بخش خانگی پاداش خوش مصرفی پرداخت کردیم و ۲۵۰ میلیارد تومان پاداش همکاری به بخش صنعت دادیم. نتیجه این شد که برای اولین بار رشد اوج بار ۵ درصد که عملاً اگر میخواستیم آن را تأمین کنیم به ۳۸۰۰ مگاوات ظرفیت جدید نیاز بود و باید برای آن ۵۰۰۰ مگاوات نیروگاه میساختیم؛ به حدود ۱ درصد رسید. اکنون تلاش میکنیم که این وضعیت را حفظ کنیم.
از منظر توسعه صنعت چه برنامهای دارید؟
امسال پویش «الف-ب-ایران» را مثل نیم سال گذشته سال ۹۸ در ابتدای سال ۹۹ هم اعلام کردیم. در این پویش دیده شد پروژههای مربوط به شبکههای توزیع و انتقال رقم قابل ملاحظهای را اختصاص دادیم که تا پایان سال نه فقط ۱۸ واحد نیروگاه حرارتی در ۱۳ استان به مدار بهرهبرداری میآید بلکه در بخش تجدید پذیرها هم حدود ۳۳ پروژه در ۲۱ استان بهرهبرداری میشود و ۱۴ پروژه در نیروگاههای مقیاس کوچک در ۱۰ استان خواهیم داشت. در بخش شبکههای توزیع و انتقال تعداد زیادی پروژه در هر یک از استانهای کشور در نظر گرفته شده است. این اقدامات در شبکه پستهای توزیع و فوق توزیع و شبکه انتقال مستمر است. این فعالیتها به ما امکان میدهد پاسخ دهی به نیاز داخلی را در این سطح بالا نگه داریم و تعهد به کشورهای دیگر را عملی کنیم.
به نظرتان مانع اصلی توسعه صنعت برق چیست؟ منابع مالی یا کمبود تجهیزات و دانش فنی به سبب تحریم ها؟
در حال حاضر تعداد زیادی شرکت سازنده و مهندسین مشاور در کشور هستند و از این حیث کشوری توانمند هستیم. بهعنوان مثال سنکرون شبکه برق ایران و روسیه از مسیر آذربایجان یک پروژه سه جانبه است که ایران و آذربایجان و روسیه باید توافق میکردند تا یک مهندس مشاور کار مطالعه آن را انجام دهد. آذربایجان و بویژه روسیه با ملاحظه ظرفیت فنی که در کشور است، پذیرفتهاند این مهندس مشاور ایرانی باشد. لذا از نظر فنی و نیروی انسانی در کشور مشکلی نداریم. ۶ سال متوالی است که بیش از ۵۷ درصد صادرات خدمات فنی مهندسی کشور به وزارت نیرو و بخش آب و برق اختصاص دارد. در همه زمینهها از برق گرفته تا آب نظیر خطوط انتقال آب، تصفیه خانه و ساخت سد و تمام پروژههایی که شرکتهای ایرانی در مناقصهها شرکت میکنند، برنده میشوند.
اما وقتی یک فاصله معنیداری بین قیمت تمام شده و قیمت عرضه آن انرژی وجود دارد طبیعی است نمیشود برای همیشه این فاصله را حفظ کرد. عقیده داریم که کماکان گروههایی باید از یارانه برخوردار بمانند. اما این یارانه نباید برابر داده شود. افراد خوش مصرف باید بیشترین بهره بری را از این یارانهها داشته باشند. البته اجرا کردن این جمله ساده به همین راحتی نیست و نیازمند کار مطالعاتی، بسترسازی، توجیه و ضوابط است. امیدواریم با فعال شدن کار کمیسیونهای تخصصی مجلس بتوانیم در یک سال باقی مانده از عمر دولت دوازدهم در این زمینه همکاری لازم را با نمایندگان و سازمان برنامه و بودجه داشته باشیم و بتوانیم از این حیث پایداری صنعت برق را بیشتر تضمین کنیم.
آیا میتوانیم بگوییم ما در آستانه یک دوره جدید در صنعت آب و برق هستیم؟
سال گذشته که پویش هر هفته «الف-ب-ایران» را شروع کردیم؛ از نام این پویش تفاسیر مختلفی میشد اما ما حروف آغازین الفبا را در آغاز اسم ایران آوردیم که الفبای هر کار مبنای آن کار است. اگر شیوه مصرف اصلاح شود، مبنای اصلاح خیلی از موضوعات میشود. پارسال به ساخت و سازها منحصر شدیم و ۲۲۷ پروژه را با سرمایهگذاری ۳۳ هزار میلیارد تومان تا پایان سال افتتاح کردیم که با حمایت همه ۲۰ اسفند آخرین پروژه بهرهبرداری شد. این دستاورد به ما این انگیزه را داد که سال ۹۹ نه تنها آن عدد را افزایش دهیم بلکه بگوییم پویش امسال فقط ساخت و ساز نیست، اصلاح سازوکارها نیز هست.
با اصلاح سازوکارها، افزایش سرعت انجام پروژهها، کاهش هزینه تولید، کاهش وقت مصرفی مردم برای دریافت خدمات، افزایش راندمان و کاهش تلفات خود را نشان میدهد. دیگر دوران مدیریت عرضه سپری شده است و اکنون در زمان مدیریت توأمان عرضه و تقاضا هستیم. به این ترتیب که از یک سو، سد بسازیم و از سوی دیگر، تقاضا برای مصرف آب را مدیریت کنیم؛ همزمان که نیروگاه میسازیم، مصرف و تقاضا برای انرژی را مدیریت کنیم که این عرصه علوم اجتماعی است. عرصه اول، علوم طبیعی است.
باید مردم متوجه شوند که وزارت نیرو یا هر اسم دیگری فقط یک دستگاه عرضهکننده دو کالای راهبردی آب و برق نیست؛ بلکه در خصوص چگونگی مصرف آن هم مسئولیت داریم. امیدواریم پایان سالجاری در وضعیتی قرار بگیریم که در این زمینه هم حرفی برای گفتن داشته باشیم.
سؤال آخر ما درباره بخش آب است. دو سالتر را پشت سر گذاشتهایم. فکر میکنید وارد دوره ترسالی شدهایم. به نظرتان ایران میتواند در منطقه تبدیل به قطب اول صادرات آب شیرین از دریا شود؟
به اتکای این دو سال نمیتوان قضاوت کرد که پایان خشکسالی ایران رقم خورده است؛ اما شرایط خوبی بوده و امسال مردم و مسئولان باالتهاب کمتری میتوانند منابع آبی را مدیریت کنند.
درخصوص بخش دوم سوال؛ با توجه به تجربیاتم در سالهای قبل از وزارت، فکر میکنم کشور ما فرصتهای خیلی زیادی در این زمینهها دارد. ولی استفاده از فرصتها و حتی فکر کردن به آنها، پیش نیازهایی دارد که باید به آنها پایبند شویم و فقط دانش آن عرصه کفایت نمیکند. نمیتوانیم جامعهای کم توجه به چگونگی مصرف آب باشیم و بعد فکر کنیم که میتوانیم تبدیل به قطب اول صادرات آب شیرین از دریا شویم.
اکنون برای برخی از استانهای شرقی کشور به بخش خصوصی مجوز دادیم که آب دریا را برای مصرف صنعت شیرین کند تا بعد از هزاران میلیارد تومان سرمایه گذاری، کمتر از ۲۰۰ میلیون مترمکعب به استان مورد نظر آب منتقل شود. حال آیا این آب گران درست مصرف خواهد شد؟ آیا صرف تولید کالایی میشود که ارزش افزوده آن، این سرمایهگذاری را توجیه کند؟ این مقدار را مقایسه کنید با ۶ میلیارد مترمکعب آب زیرزمینی که برای کشاورزی برداشت میشود.
لذا این فرصت برای کشور ما وجود دارد اما تا رفتارهای مصرفی خود را اصلاح نکنیم این اتفاقات هم رخ نخواهد داد. ما ظرفیت وسیعی داریم و هیچ وقت نباید بالقوه نگران کم آبی کشور باشیم؛ میدانیم که چنانچه از همین آب موجود درست استفاده کنیم، میتوانیم زندگی را با خاطر جمع و فراغ بال ادامه دهیم. اما اگر تغییری در رفتارهای خودمان نداشته باشیم، آن زمان حتی سالهایتر کشورمان هم اضافه شود، بازهم مشکلاتی خواهیم داشت.
این گفتوگو را تصویری هم ببینید
کرونا تاب آوری صنعت آب و برق را بیشتر کرد
گفتگو با وزیر نیرو در آستانه تابستان گرم 1399
امسال باید خودمان را برای یک تابستان گرم آماده کنیم. امیدواری ما این است که این تابستان را بدون خاموشی سپری کنیم. نمی توانیم جامعه ای کم توجه به چگونگی مصرف آب باشیم و بعد فکر کنیم که می توانیم تبدیل به قطب اول صادرات آب شیرین از دریا شویم.
کارشناسان سه حوزه دانشگاه بخش خصوصی و قوه مقننه در نظرخواهی «ایران» پیامدهای فساد را برشمردند
علاج واقعه پیشاز وقوع بایدکرد
همراه با یادداشت هایی از محمدرضا پورابراهیمی، وحید شقاقی و حسن فروزان فرد
سپیده پیری
خبرنگار
هرجا وارد میشود چرخ دندههای اقتصاد را خرد میکند. رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی را به محاق میبرد.در ایران هر روز پردامنه تر، گستردهتر و در شمایل مختلفی جلوه میکند. گاه در جامه رشوه، گاه اختلاس و در برخی موارد هم تقلب. آنچه مسلم است فساد اغلب در کشورهایی بروز میکند که برخوردهای قضایی و دستگاه قانونگذار کارکرد مورد انتظار را ارائه نکرده باشند. در ایران با وجود برگزاری دادگاههای متعدد، اعمال اشد مجازات برای سلاطین حوزههای متنوعی که هر روز هم بر تعدادشان افزوده میشود، همواره این پرسش مطرح است که چرا با وجود این تدابیر همچنان فساد در ابعاد مختلف رو به افزایش است و برخوردهای قضایی کارگر نیفتاده است.! پیشتر در باب چرایی موضوع و راهکارهای رفع آن از سوی متخصصان و به کمک رسانهها سخنها و تحلیلهای متعددی مطرح شده است. ما در این گزارش بنا داریم از سه متخصص فعال در حوزههای قوه مقننه، بخش خصوصی و دانشگاه پیامدهای گسترش فساد در جامعه را بررسی کنیم. باشد که با به رخ کشیدن آنچه فساد در بخشهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر جامعه تحمیل کرده پیش از آنکه دیر شود چارهای اندیشیده شود.
ضرورت مبارزه سیستمی با فساد
محمدرضا پورابراهیمی
نماینده مجلس شورای اسلامی
موضوع فساد اقتصادی و پدیده فساد اقتصادی به چند دلیل یکی از ضرورتهای مهم کشور و نظام جمهوری اسلامی است. دلیل نخست این است که نظام جمهوری اسلامی بر پایه دینی و اعتقادی و حکومت اسلامی شکل گرفته است که در آن فساد جایگاهی ندارد که بخواهد رشد کند. اینکه فساد اقتصادی در هر کشوری که پیش میآید به جز ایجاد رانت و منافع برای گروههای خاص آثار زیانباری برای نظام اقتصادی کشور دارد. ما در دنیا هیچ کشوری را نداریم که رشد اقتصادی بالایی داشته باشند مگر اینکه فساد را ریشه کن کرده باشند پس اینها در تعارض با هم هستند و امکان ندارد کشوری با رشد اقتصادی بالا درگیر فساد باشد. پس از اساس با هم در تضاد هستند. برای رسیدن به شاخصهای مطلوب اقتصادی یکی از راهکارها این است که به جز تلاش و کوشش برای رسیدن به شاخصها در بخش سلبی برای رسیدن به شاخصها از حوزههایی که در بخشهای مختلف باعث ایجاد و بروز اقتصاد و نظام اقتصادی کشور میشود باید تلاش کرد.
فساد باعث ایجاد نابرابری، نبودن عدالت در جامعه و گسستهای اجتماعی میشود. برای مواجهه با این پدیده شوم ،هم از نظر علمی و عقلی و فضای اجرایی در هر کشوری باید مقابله بهصورت جدی صورت بگیرد که تحقق آن در گرو اجرای دو مسیر و راهکار است. راهکار نخست این است که هر کس از مسیر قانونی خود خارج شد بر اساس قانون با آن برخورد شود و دستگاههای نظارتی در این باره ورود کنند. این روش یک نوع حرکت در مواجهه با فساد است که به اندازه خودش اثرگذار خواهد بود و میتواند مسیر حرکت و چارچوب کاری را برای مبارزه فراهم کند. گرچه اقدامی که در دستگاه نظارتی و قضایی صورت میگیرد مهم نیست و باید این کار صورت بگیرد اما ما فکر میکنیم که در کنار این اقدام باید اقدامات پیشگیرانه داشته باشیم. یعنی اینکه روش و بستر و حرکت کار در حوزه اقتصادی به نحوی باشد که امکان بروز فساد در کشور به حداقل برسد. یعنی مبارزه سیستمی با فساد در کشور صورت گیرد. یعنی طراحی ساختارهای اقتصادی بر اساس شفافیت اطلاعات که امکان بروز فساد در آن به حداقل برسد. اگر این اتفاق بیفتد بحث مواجهه تکمیلکننده آن میشود. نباید اجازه داد که فساد در نظام اقتصادی شکل بگیرد تا بخواهیم با آن مقابله کنیم. اگر درصدی به هر دلیلی از تور قانون فرار کردند باید مواجهه بهصورت سخت باشد. اینها مواردی هستند که مهم است و کشورها بر اساس تجربه به آن رسیدهاند و توانستهاند رتبه نخست شفافیت اطلاعاتی را بهدست آورند. بنابراین اگر ما میخواهیم در کشور در این مسیر حرکت کنیم میبایست ساختارها و سیستمها را به نحوی طراحی کنیم که بیشترین شفافیت اقتصادی را داشته باشد. اگر این شفافیت در نظام اجرایی کشور شکل بگیرد با افراد متخلف با سختترین موارد برخورد میشود. مبارزه با فساد در نظام اقتصادی یک حالت سیستمی است که اساساً اجازه ظهور پدیده فساد بهدلیل شفافیت اطلاعات در بخشهای مختلف را نمیدهد. اگر حسابهای شخصی هر فرد،روند حرکت و همه کنشهای آن در نظام اقتصادی رصد شود او نمیتواند بهدنبال رشوه و فساد برود. ما باید به سمت پیشگیری قبل از مواجهه برویم. پیشگیری هم بحث اجرای سامانههای اطلاعاتی شفافیتهای اقتصادی در بخشهای مختلف بهصورت فردی یا جمعی است.
با فساد علمی برخورد نکردیم
وحید شقاقی
استاد اقتصاد دانشگاه خوارزمی
بانک جهانی در دهه اخیر عمده مطالعات خود را به راههای ریشه کن شدن فساد در کشورها اختصاص داده است و به همه کشورها توصیه میکند که اگر بهدنبال حکمرانی مطلوب اقتصادی و رشد اقتصادی پایدار هستند باید کنترل و ریشه کنی فساد را بهصورت ویژه در دستور کار خود قرار دهند و این تأکید نشان میدهد که این نهادهای بینالمللی هم به این نتیجه رسیدهاند که موضوع اصلی که میتواند کشورها را از گردنه سخت مسائل اقتصادی همچون فقر و نابرابری نجات دهد، کنترل فساد است. از سوی دیگر فساد یک پدیده چند بعدی است و فقط مسائل اقتصادی را تحت الشعاع قرار نمیدهد بلکه حوزههای امنیتی، اجتماعی و فرهنگی را تحت الشعاع قرار میدهد. در حوزه مسائل اقتصادی فساد میتواند هزینههای تولید را افزایش دهد که این موضوع خود منجر به افزایش تورم میشود. همچنین فساد فرآیند سرمایهگذاری را کند میکند که این امر نیز موجب کاهش رشد اقتصادی میشود. از دیگر پیامدهای بروز فساد میتوان به این موضوع اشاره کرد که جذب سرمایههای خارجی نیز با مشکل روبهرو میشوند و سرمایهگذار خارجی میداند که اگر وارد کشوری شود که درگیر فساد است ،ریسک سرمایهگذاری در آن بیشتر است. پس فساد یک مانع جدی برای جلوگیری از ورود سرمایههای خارجی است. در بعد اجتماعی هم فساد اثرات مهمی دارد که میتواند به اقتصاد هم مرتبط باشد. فساد سرمایه اجتماعی را کاهش میدهد و اعتماد را سلب میکند. هنگامی که اعتماد سلب شود مشارکت و همدلی در جامعه کاهش پیدا میکند و عملاً فساد هنگامی که سرمایه اجتماعی را کاهش میدهد میتواند به کاهش رشد اقتصادی منجر شود، چون میان سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی ارتباط نزدیکی وجود دارد. فساد موجب تخصیص ناعادلانه سرمایههای انسانی در سطح سرزمینی میشود.
فساد موجب آشنا بازی هم میشود و همین امر زمینه توزیع نابرابر سرمایههای انسانی را رقم میزند. هنگامی که توزیع ناعادلانه سرمایه در کشور اتفاق بیفتد این میتواند به کاهش بهرهوری و رشد اقتصادی در آینده منجر شود. از دیگر پیامدهای فساد در حوزههای اجتماعی میتوان از دلسردی و ناامیدی در قشر جوان نام برد. فساد ناعدالتی را بالا میبرد و شکاف طبقاتی را به وجود میآورد. هنگامی که فساد افزایش یابد یک گروه پولهای بادآورده بدون کار و تلاش نصیبشان میشود که همین موضوع دلسردی نیروهای فعال و سالم را در کشور ایجاد میکند. فساد در جامعه موجب اعتراضهای درون سازمانی و برون سازمانی میشود. هنگامی که مردم میبینند یک گروه بدون شایستهسالاری منافع و پستها را در اختیار دارند یا مبالغ کلانی بهدست میآورند یأس و نومیدی زمینهساز انواع اعتراضها میشود.
فساد بتدریج ادراک فساد را بالا میبرد و هنگامی که ادراک فساد تشدید شود همه مردم هنگامی که میخواهند کسب و کار یا فعالیتی راه بیندازند نخستین کاری که انجام میدهند بهدنبال آشنا میگردند. چون درک نادرستی پیدا کردهاند که بدون رشوه کارشان پیش نمیرود.
فساد هم در حوزه علل و هم در حوزه پیامدها یک پدیده چند بعدی است که مسائل اقتصادی،امنیتی،فرهنگی و اجتماعی را در پی دارد. تقریباً میتواند موتور و ریشههای اقتصادی را از کار بیندازد. موتور رشد اقتصادی، توزیع مناسب سرمایههای انسانی و اجتماعی، توزیع مناسب نیروی انسانی، توزیع کارآمد و بهینه سرمایههای فیزیکی و منابع فیزیکی از این موارد است. هنگامی که فساد دو موتور انسانی و فیزیکی را از کار میاندازد مانع رشد اقتصادی و سرمایهگذاری میشود. در واقع میتوان گفت هر امری که امنیت جامعه را تهدید میکند رد پای نابرابری و فساد در آن وجود دارد. در حال حاضر قبح فساد ریخته است و هنگامی که قبح هر مسألهای بریزد کار و مبارزه با آن سخت میشود. آنچه قابل تأمل است اینکه متأسفانه با فساد بهصورت علمی برخورد نکردیم و این مسأله هر روز وضعیتش بدتر میشود.
فساد، ویروسی که باید آن را جدی بگیریم
حسن فروزان فرد
رئیس کمیسیون حمایت قضایی و مبارزه با فساد اتاق بازرگانی تهران
سخن گفتن از ارتباط فساد و اقتصاد در وهله اول شاید دشوار و پیچیده به نظر نرسد اما بحث از رابطه چندگانه و درهم تنیده این دو مفهوم نیازمند دقتهایی است که میتواند صورت مسأله و در نهایت راهکارها را به گونهای دیگر تبیین و ترسیم کند، بنابراین اندیشمندان و نخبگان حوزههای حکمرانی و اقتصاد، از ابعاد گوناگونی رابطه فساد و اقتصاد را مورد بررسی قرار دادهاند. از یافتههای مهم این بررسیها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
در یکی از این پژوهشها، نتایج حاصله از بررسیها نشان میدهد که هر کشوری بتواند شاخص فساد را در قلمرو خود از ۶ به ۸ برساند (صفر به معنای بیشترین فساد و ۱۰ به معنای کمترین فساد است) افزایش سرمایهگذاری به میزان ۴ درصد و افزایش نرخ رشد تولید ناخالص داخلی را به میزان ۵ درصد تجربه خواهد کرد. این به آن معناست که دستاوردهای بسیار بزرگ مبارزه با فساد اختصاص هرگونه هزینهای را به این امر توجیه میکند.
همچنین بر اساس پژوهشی دیگر، ثابت شده که تقریباً در همه کشورهای مورد مطالعه به ازای هر یک نمره افزایش امتیاز شاخص ادراک فساد کشور، حدود 1.7 درصد رشد اقتصادی پایدار بهدست میآید؛ یعنی در کشوری مانند ایران با افزایش سه نمره این شاخص، حدود پنج درصد رشد اقتصادی به دست خواهد آمد. کاری آسان و ارزان که از طریق مقرراتزدایی و کاهش امضاهای طلایی و کاهش مداخلات فسادزا قابل انجام است.
علاوه بر این در پژوهشهای حوزه ارتقای حکمرانی و مبارزه با فساد نیز این ارتباط کاملاً قابل درک است تا جایی که با عارضهیابی و مداقه در موانع رشد اقتصادی کشور در دهههای گذشته بخصوص در سالهای اخیر، میتوان مبارزه با فساد را اصلیترین مانع داخلی تحقق رشد اقتصادی به شمار آورد. چرا که فساد مالی و اداری چرخدندههای اقتصادی هر کشوری را خرد میکند و رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی کشورها را تحت تأثیر قرار میدهد. بروز فسادِ اثرگذار در حوزه اقتصادی در عوامل مختلفی قابل ریشهیابی است که ازجمله آن میتوان به انحصار قدرت و برخورداری از اطلاعات رانتی، عدم شفافیت اقتصادی بهطور خاص در نظام بودجهبندی، ضعف حاکمیت شایستهسالاری، فقدان نظام تأمین اجتماعی، فقدان نظام کارآمد نظارت و... اشاره نمود.
بر همین اساس میتوان گفت، فساد بیشتر در جایی لانه میکند که ضعفهای نهادی دیگر مانند بیثباتی سیاسی و کاغذبازی اداری وجود داشته باشد و نظامهای قانونگذاری و قضایی نیز ضعیف باشد. با وجود این، با قطع و یقین نمیتوان گفت که آیا فساد دلیل منحصربهفرد لنگی رشد اقتصادی است یا اینکه ضعفهای نهادی مرتبط با آن نیز نقش دارد. حقیقت این است که تمام این نقصها و نقطههای ضعف با یکدیگر ارتباط درونی دارند و یکدیگر را تقویت میکنند. بنابراین، اگر کشوری بتواند ریشه فساد را بخشکاند، درمان دردهای نهادی دیگرش آسانتر خواهد شد، چنانکه اصلاح نسبی ضعفهای نهادی دیگر مهار فساد را آسانتر میکند.
نتیجه این بررسیها به طور جدی نگاه ما به اصلاح فضای اقتصادی کشور و ارتقای کارآمدی و بهرهوری آن را تغییر میدهد. بهگونهای که برای ایجاد رشد و تحول اقتصادی، ابتدا لازم است بسترهای موجود در نظام اقتصادی کشور را از لوث فساد و بسترهای احتمالی آن پاک کنیم و سپس معماری رشد در هر بخش را طراحی نماییم. از جمله مهمترین این راهکارها که در کمیسیون حمایت قضایی و مبارزه با فساد اتاق بازرگانی نیز آن را پی گرفته ایم، عبارتند از:
ارزیابی ریسک فساد ابتدا شامل شرح چگونگی عملکرد سازوکارهای حکمرانی از طریق نقشهبرداری دقیق از کلیه فرآیندهای فرعی مربوطه است. سپس هر عنصر برای شناسایی فرصتهای فساد، تجزیه و تحلیل میشود. پس از آن خطرات شناساییشده برای احتمال وقوع و تأثیر مورد انتظار، ارزیابی میشوند؛ بهطوری که اقدامات تعدیلی مناسب را میتوان شناسایی و پیادهسازی نمود. این مراحل با هم یک سیستم مدیریت ریسک را تشکیل میدهند.
بهطورکلی، برای اجتناب از پیامدهای نامطلوب فساد و پیشگیری از آن، ضرورت دارد که هر نوع سازمانی، ضمن شناسایی موقعیتهای واجد ریسک فساد و اولویتبندی آنها، برنامهها و سیاستهایی در جهت مقابله با آن، طراحی کنند. برخی از این سیاستها عبارتند از: تعهد آشکار و عمومی نسبت به عدم مشارکت در فساد که عموماً از سطوح بالای سازمانها آغاز میشود. سیاستها و فرآیندهای مرتبط، کنترلها، آموزش و ارتباط، مکانیسمهای گزارشدهی، نظارت و حسابرسی قاعدهمند (منظم). این برنامهها و سیاستها، هم از جهت صرفهجویی در زمان و هم از جهت صرفهجویی در پول، به نفع سازمانها و شرکتها هستند.
از سوی دیگر هر حکومتی جهت دستیابی به اقتصادی باثبات، کارآمد و پویا، باید توانایی رصد، برنامهریزی و اجرای برنامههای حوزه اقتصادی را داشته باشد. رصد، برنامهریزی و اجرا به انحای مختلف به مقوله خطیر شفافیت فضای اقتصادی گره خورده است. بهعبارت دیگر شفافیت اطلاعات اقتصادی از مقدمات و مقومات حصول هر یک از این سه موضوع میباشد.
باید توجه داشت که اشراف حاکمیت بر جریانات اقتصادی، نهتنها موجب افزایش درآمد دولت میگردد، بلکه بهدلیل نیاز دولت به تداوم این درآمدها، موجبات مبارزه دولت با انواع فساد و رانت را نیز فراهم میآورد؛ زیرا از طریق افزایش امنیت کسبوکار و تشویق مردم به امر تولید است که جریان درآمد پایدار برای دولت (ناشی از مالیاتِ بخش خصوصی) میتواند تضمین شود. یعنی مقوله شفافیت اقتصادی، یک بازی برد-برد برای هر دو بخش دولتی و خصوصی است.علاوه بر اینها توجه به این موضوع در حوزه اقتصاد، اهمیتی انکارنشدنی و بیش از حوزههای دیگر دارد. چرا که بسیاری از مشکلاتی اقتصادی در کشور از تعارض منافع آغاز میشود و اصولاً عوارض حاصل از تعارض منافع اجازه نمیدهد اصلاحات اقتصادی تحقق پیدا کند و لذا تا به طور جدی مدیریت نشود، انتظار تغییر از اقتصاد امری محال است.
این تعارض میتواند شخصمحور باشد یا به عبارتی موقعیتی را شامل شود که در آن شخصیتهای حقیقی درگیر تعارض منافع میشوند. مانند امضاهای طلایی، ارتباطات سهامداری یا مالکیت شرکتهای مرتبط با تصمیمگیری، اشتغال همزمان افراد، ارتباطات خویشاوندی، ارتباطات پساشغلی و مسأله درب چرخان (رفت و آمد مدیران در میان بخش خصوصی و دولتی) و انگیزههای سیاسی. سالهاست فعالان و سرمایهگذاران بخش خصوصی از وجود قوانین مبهم، دست و پا گیر بودن و گاهی متناقض و پرتراکم بودن حجم قوانین شکایت میکنند. تا جایی که قوانین و مقررات دست وپاگیر همواره در اظهارنظرهای سیاستگذاران و فعالان بخش خصوصی از مهمترین موانع در توسعه اقتصادی و گسترش تولید ملی شمرده میشوند. در همین راستا سه اقدام کلی مورد پیشنهاد است:
التزام حاکمیت به تحقق قوانین موجود ازجمله قانون بهبود مستمر محیط کسبوکار، قانون رفع موانع تولید، برنامه ششم توسعه و سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی در تدوین لوایح بودجه.
بازنگری و تنقیح قوانین مرتبط با فعالیتهای اقتصادی و کسبوکار و شناسایی و حذف قوانین و مقررات زائد و مخل کسبوکار،جلب اعتماد و اطمینان خاطر فعالان اقتصادی بر عدم تغییر ناگهانی قوانین و مقررات و توجه به نظرات بخش خصوصی و اعمال آن در تدوین و تصویب قوانین مربوطه.
۱۰۳۴ روستا به شبکه ملی اطلاعات متصل شدند
سوسن صادقی
خبرنگار
روز گذشته در مراسمی که به میزبانی اپراتور دوم (ایرانسل) برگزار شد، با دستور محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ۱۰۳۴ روستا در سراسر کشور با تمرکز بر مناطق کمتر برخوردار، به شبکه ملی اطلاعات و شبکه پهن باند ارتباطی متصل شدند.
تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی
محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در این مراسم تلاشهای مجموعه وزارت ارتباطات برای توسعه خدمات ارتباطی در روستاها را تلاشی برای برقراری «عدالت ارتباطی» بهعنوان مصداق «عدالت اجتماعی» عنوان کرد.
جهرمی گفت: وزارت ارتباطات طبق برنامه ششم توسعه مکلف شده 90درصد روستاهای بالای 20 خانوار را به شبکه ملی اطلاعات متصل کند. این عدد در ابتدای دولت عدد ناچیزی بود ولی در سال اول برنامه ششم توسعه به حدود 30 درصد رسید ولی امروز این عدد به 90 درصد رسیده و تمام تلاش ما این است که تا پایان سال، بالاتر از اهداف برنامه توسعه ششم عمل کرده و 100 درصد روستاهای بالای 20 خانوار را به شبکه ملی اطلاعات متصل کنیم.
آذری جهرمی افزود: رسیدن از 10 درصد به 50 یا 60 درصد اهداف برنامه برای توسعه ارتباطات روستایی کار دشواری نیست، چون عمده روستاهای کشور که پرجمعیت هستند، در نزدیکی شهرها قرار دارند و ارتباط به راحتی برقرار میشود اما رسیدن از 90 درصد به 100 درصد زحمت بسیاری دارد، چرا که روستاهای باقی مانده به طور عمده در مناطق صعب العبور قرار دارند که برای توسعه روستایی نیازمند ساخت جاده، انتقال برق و ایجاد سکو هستند که این بخش کار بسیار پرزحمتی است.
وزیر ارتباطات با طرح این سؤال که نتیجه برقراری ارتباط به روستاها چیست؟ گفت: نتیجه این کار «عدالت ارتباطی»است که از مصادیق «عدالت اجتماعی» محسوب میشود. با شیوع بیماری کرونا نه تنها بخش مهمی از کنترل شیوع ویروس کرونا در اطلاعرسانی هم بر بستر فضای مجازی محقق شد، بلکه شاهد بودیم که آموزش مدارس و دانشگاهها و حتی اقتصاد در بازار بورس، سهام عدالت و بانکداری به فضای مجازی منتقل شد.
وی با تأکید بر اینکه امروزه فضای مجازی اهمیت دوچندانی پیدا کرده، گفت: ترافیک اینترنت با 150درصد رشد، دو و نیم برابر شد و این نشان میدهد که وابستگی به اینترنت و فضای مجازی چقدر زیاد است. بنابراین اگر بستر شبکه ملی اطلاعات در روستاها فراهم نباشد، یعنی عدالت وجود ندارد به همین دلیل وزارت ارتباطات برای توسعه خدمات در روستاها تلاش میکند تا عدالت را برقرار کند. آذری جهرمی با بیان اینکه تمام اقدامهایی که انجام میدهیم برای این است تا تحولی بهنام تحول دیجیتالی و شکوفایی اقتصاد دیجیتالی را رقم بزنیم، افزود: تلاش میکنیم با این تحول، شبکه ملی اطلاعات را توسعه دهیم. از سوی دیگر بهدنبال آن هستیم تا میدان را برای جوانان باز کرده و ظرفیت اشتغال را برای آنها افزایش دهیم تا زندگی مردم را راحتتر کنیم به این خاطر که شفافیت به وجود بیاید و فساد از کشور ما رخت بربندد. وزیر ارتباطات گفت: امروز 1034 روستای دیگر به شبکه ملی اطلاعات متصل شدند و این یعنی اینکه مردم 1034 روستا میتوانند از شبکه شاد استفاده کنند و آموزششان مستمرتر شود. دانشجویان ساکن در آن مناطق میتوانند از خدمات آموزش مجازی استفاده کنند و مردم روستاها دیگر نیازی ندارند تا برای خدمات بانکی و گرفتن یارانه مسافتهایی طولانی را تا شهرها پشت سر بگذارند. مردم میتوانند دستاوردهای خود مثل صنایعدستی و کشاورزی را به اقصی نقاط کشور به کمک فضای مجازی ارائه کنند.
آذری جهرمی افزود: این اقدام گام مهمی در توسعه شبکه ملی اطلاعات بود که در هفتههای آینده از توسعه زیرساختهای اطلاعاتی آن خبرهای خوبی خواهیم داشت و گامی مهم در حوزه خودکفایی در حوزه نیازمندیهای شبکه ملی اطلاعات خواهیم داشت.
ورود به حفاظت از حقوق کودکان
وزیر ارتباطات با بیان اینکه اپراتور دوم (ایرانسل) در حرکت به سمت تحول دیجیتال پیشگام بوده، گفت: رمز موفقیت ایرانسل این است که فضا را برای جوانان باز کرده و از انحصارگرایی در ارائه خدمات فناوری اطلاعات دوری کرده است. آذری جهرمی به مجموعه ایرانسل چند پیشنهاد ارائه دارد و گفت: پیشنهاد اول این است که ظرف یک ماه با همکاری سکوهای توزیع محتوای کاربر محور، شرایطی را فراهم کنید تا بخشی از درآمد گردش محتوا در شبکه به تولیدکننده محتوا برسد. لازمه یک جهش بزرگ در تولید محتوا بر بستر پلتفرمهای موجود در شبکه ملی اطلاعات حائزاهمیت است.وی افزود: از ابتدای دولت دوازدهم، وزارت ارتباطات کارهای مهمی برای زیست بوم کودکان و نوجوانان مانند توسعه تبلتهای مخصوص کودکان، سکوهای اختصاصی سازی و نرم افزارهای مدیریت والدین در حوزه محتوا انجام داده است و حتی با برگزاری جشنواره کودک آنلاین تلاش کردیم که تولید محتوا را برای کودکان تقویت کنیم. این تلاشها در مجموع باعث شد تا زیست بوم مخصوص کودک و نوجوان را در فضای مجازی کشور توسعه دهیم. ولی پیشنهاد دوم من به اپراتور دوم این است به حفاظت از حقوق کودکان و نوجوانان در فضای مجازی ورود کند. ایرانسل باید اپراتور حفاظتکننده از حقوق کودکان و نوجوانان در فضای مجازی باشد.
وزیر ارتباطات از این اپراتور بهعنوان پیشنهاد سوم، تقاضا کرد تا یک بسته افتتاحیه یا عیدانه به مردمی که هماکنون روستایشان به اینترنت وصل شد تقدیم کرده و با ارسال پیامک مردم را مطلع کنید تا کامشان از این خدمت شیرین شود.
مهاجرت معکوس با اینترنت
محمد امید معاون توسعه روستایی ریاست جمهوری نیز در این مراسم گفت: طبق آمار در دولت یازدهم و دوازدهم سهم روستاها از بحث پوشش ارتباطات روستاها به ۹۶ درصد رسیده و این با زحمات و همت وزارت ارتباطات و همکارانشان محقق شده است.
امید افزود: توسعه اینترنت و پوشش شبکه ملی اطلاعات در روستاها منجر به مهاجرت معکوس شده است. تا امروز نزدیک به ۱۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان تسهیلات ارزان قیمت در اختیار روستاییان قرار گرفته است که استفاده از این تسهیلات برای ایجاد شغل به مدد زیرساختی که شبکه ملی اطلاعات ایجاد کرده، ممکن شده است.
مهدی جمالینژاد معاون عمرانی وزیر کشور نیز گفت: اکنون ۳۷ هزار دهداری در روستاها و آبادیها احداث شده است اما اگر روشهای نوین نباشد و بهسمت روستاهای هوشمند نرویم، نمیتوانیم شاهد یکپارچگی دستورالعملها باشیم. وی افزود: سامانههایی که ما در خصوص دهیاریها مورد استفاده قرار میدهیم همگی حاصل همکاری صنعت فناوری اطلاعات با وزارت کشور است. توسعه کشور از روستاها عبور میکند و اگر نتوانیم پیشرفت و تکنولوژی را در روستاها توسعه بدهیم، به نتیجه ایدهآل نخواهیم رسید.
«بیژن عباسی آرند» مدیرعامل اپراتور دوم نیز در این مراسم گفت: اکنون بیش از ۱۷ هزار روستا تحت پوشش این شبکه هستند. از ابتدای شکلگیری این اپراتور بیش از 8 میلیارد دلار سرمایهگذاری شده است که حاصل آن ایجاد 2هزار و ۳۰۰ شغل مستقیم و ۷۰ هزار شغل غیرمستقیم است. بههمین واسطه نیز سه هزار شرکت دانش بنیان با این مجموعه در حال همکاری هستند.
او با بیان اینکه سهم این اپراتور در اقتصاد دیجیتال کشور ۱۵ هزار میلیارد تومان است، گفت: با ورود به نسل پنجم اینترنت، اپراتور دیجیتال قابلیتهایی را در کسب و کارها ایجاد میکند تا ظرفیتهای جدید در این حوزه مانند ذخیره ابری، سرگرمی، آموزش، پیامرسان و اینترنت اشیا استفاده شود.
گفتنی است برای تحقق اهداف اصلی وزارت ارتباطات بهمنظور تکمیل دسترسی ۱۰۰ درصدی روستاهای بالای ۲۰ خانوار کشور به شبکه ارتباطی تا پایان سالجاری، نزدیک به ۵۰۰ روستا در قالب خدمات عمومی ارتباطات و فناوری اطلاعات (USO) و بیش از ۵۰۰ روستا با سرمایهگذاری اپراتور دوم به شبکه ملی اطلاعات و شبکه پهن باند ارتباطی کشور متصل شدند. در این مراسم، با برقراری ارتباط مستقیم با دو روستای «شهنیز» در استان کهگیلویه و بویراحمد و «گلانه» در استان کردستان بهعنوان نمونههایی از ۱۰۳۴ روستا، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، سایتهای مخابراتی را در این روستاها افتتاح کرد.
روستاهایی که در قالب طرح USO به شبکه ارتباطی متصل شدند، ۴۹۱روستا هستند که با احداث ۱۴۳ سایت و با سرمایهگذاری بالغ بر ۲۱۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان به این شبکه اتصال یافتهاند. در این میان استانهای کردستان با ۱۱۴، سیستان و بلوچستان با ۹۱ و خراسان رضوی با ۵۷ روستا بیشترین سهم را از این طرح توسعه دارند.
اپراتور دوم هم ۵۴۳ روستا را با احداث ۱۶۳ سایت و با سرمایهگذاری مستقیم ۸۹ میلیارد و ۶۵۰ میلیون تومانی به شبکه ارتباطی متصل کرده است. استانهای فارس با ۶۸، خراسان رضوی با ۵۹ و کردستان با ۵۷ بیشترین سهم را از طرح توسعه ارتباطی اپراتور دوم دارند.
سخنگوی قوه قضائیه خبر داد
قاضی متواری در دام اینترپل
گروه سیاسی/ با گذشت یک هفته از آغاز رسیدگی به پرونده جنجالی اکبر طبری، معاون اجرایی حوزه ریاست سابق قوه قضائیه، یکی از متهمان فراری به نام قاضی منصوری از سوی اینترپل در کشور رومانی دستگیر شد. در نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات اکبر طبری، غلامرضا منصوری، قاضی وقت اجرایی لواسان، از سوی نماینده دادستان بهعنوان متهم ردیف نهم معرفی شد که با دریافت رشوه بالغ بر ۵۰۰ هزار یورو از کشور متواری است. این متهم چند روز پس از برگزاری دادگاه، ویدئویی منتشر و اعلام کرد: «من هرگز به کشورم پشت نمیکنم و در یک جمله جمهوری اسلامی را حرم میدانم.» او با این عنوان که مرزها هنوز بسته است و هرچه تلاش کرده باز نتوانسته مسیری برای برگشت پیدا کند، تأکید کرده بود: «حتماً به سفارت جمهوری اسلامی مراجعه میکنم تا مقدمات برگشتم به کشور و شرکت در جلسه دادگاه و دفاع را فراهم کنم.»
در آن زمان که این اظهارات از سوی قاضی منصوری منتشر شد، گفته میشد که او در آلمان سکونت دارد. با گذشت چند روز، هیچ خبری از قاضی منصوری در سفارت ایران در آلمان نبود. وعده بازگشت قاضی منصوری- که یکی از قضات سابق دادسرای فرهنگ و رسانه بوده و با صدور قرار بازداشت برای تعدادی از خبرنگاران، چهره شناخته شدهای در میان اهالی رسانه به حساب میآید- گویا برای دستگاه قضایی باور پذیر نبود و آنها پیگیریهای بینالمللی را برای بازداشتش آغاز کردند.
غلامحسین اسماعیلی سخنگوی دستگاه قضایی دیروز با اعلام خبر بازداشت قاضی منصوری در کشور رومانی گفت: یکی دو نفر از متهمان در خارج از کشور به سر میبرند که یکی از آنها بهنام آقای منصوری اعلام کرده بود که «من دارم به ایران بر میگردم و در جلسه شرکت خواهم کرد» اما با بررسیهایی که ما انجام دادیم، دیدیم این «اعلام» خیلی جدی نیست و بیشتر یک برنامه «تبلیغاتی» است. به همین جهت با اقدامی که از ناحیه مرجع قضایی انجام شد، مراتب به پلیس بینالملل کشورمان و اینترپل رومانی اعلام شد و ازجمعه شب این فرد در اختیار اینترپل قرار گرفته و دستور بازداشتش در کشور رومانی صادر شده است. غلامحسین اسماعیلی که این خبر را در حاشیه مراسم معرفی رئیس جدید سازمان زندانها درباره دستگیری قاضی منصوری اعلام کرد ادامه داد: بهدلیل محدودیتهای پروازی ناشی از بیماری کرونا، انتقال وی به ایران و حضور او در جلسه دادگاه فعلاً ممکن نیست ولی در روزهای آینده این کار انجام میشود. او گفت: با توجه به اطلاعاتی که داریم حدوداً تا دو هفته دیگر کلیه پروازهای بینالمللی در کشور رومانی بهخاطر شرایط کرونا لغو است و امکان پرواز به هیچ یک از کشورها وجود ندارد. اسماعیلی البته از بازگشت یک متهم اقتصادی به کشور هم خبر داد. فردی به نام «آبتین» که پرونده اخلال در نظام اقتصادی در یکی از استانهای جنوبی کشور دارد و هفته گذشته با پیگیری قضایی و همکاری پلیس بینالملل به کشور برگردانده شده است. اسماعیلی درباره صدور حکم اعدام «محمود موسوی مجد» گفت: این پرونده در سال ۹۷ و ۹۸ بوده است. دستگیری ایشان به حادثه تروریستی سردار شهید سلیمانی ارتباطی نداشته است. در سنوات قبل به لحاظ ارتباطی که با این مجموعه داشته، اطلاعاتی از حوزههای پایه و نظامی ما بویژه در ارتباط با وزارت دفاع و نیروی قدس سپاه و همچنین ترددهای شهید حاج قاسم سلیمانی در سالهای ۹۶ و ۹۷ را هم به سرویس سیا و هم به سرویس موساد میداده است. وی درباره اینکه این فرد با کدام یک از سازمانهای داخلی در ارتباط بوده است؟ گفت: ارتباطش به لحاظ اینکه بیشتر در سوریه بوده و خانوادهاش مقیم سوریه هستند، در همان کشور با نیروهای جمهوری اسلامی ایران که در آنجا حضور داشتند اطلاعاتی را از فعالیت آنها و حوزه فعالیت وزارت دفاع جمعآوری کرده و به دشمن میداده است.
بستر توبه برای مجرمان فراهم شود
این دو خبر مهم در خصوص دو متهم متواری، دیروز در حاشیه مراسم معارفه رئیس جدید سازمان زندان ها اعلام شد. در این مراسم که علاوه بر غلامحسین اسماعیلی مسئولان دیگری هم از قوه قضائیه حضور داشتند، غلامحسین محسنی اژهای معاون اول رئیس قوه قضائیه در سخنان خود خواستار در نظرگرفتن فرصت «توبه» برای مجرمین شد و گفت که باید بستر را برای این کار فراهم کنیم. نظام جمهوری اسلامی تلاشش این بوده که بیش از آنچه که به فکر مجازات باشد به فکر اصلاح باشد اما متأسفانه در سال های اول انقلاب موضوعاتی تحمیل شد و ما از آن فاصله گرفتیم. اگر نبود اقدامات دشمنان و اقدامات تخریبی در سالهای اول انقلاب و آن سوزاندنها و اجحاف به مردم قطعاً رویکرد بر تربیت و آموزش بود اما ناچار شدند که مجازاتهای حبس در نظر بگیرند. امروز ما باید به این رویکرد برگردیم. وی افزود: اگر فرد متخلفی غفلتی کرد خدا به او فرصتی میدهد که اگر توبه کرد نه تنها او را میبخشد بلکه او را دوست دارد. آیا در این ۴۰ سال برای توبه مجرمین ساز و کاری پیشبینی کردهایم؟ در این مراسم از زحمات اصغر جهانگیر تقدیر و مهدی حاج محمدی بهعنوان رئیس جدید سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور معرفی شد.
برش
رئیس سابق سازمان زندانها مطرح کرد
روایت آماری از وضعیت زندانیان
رئیس سابق سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی گفت: ٢١١ هزار زندانی موجود در زندانها هستند که در ٢۶٨ مرکز نگهداری میشوند. به گزارش ایسنا، اصغر جهانگیر در مراسم تودیع و معارفه رئیس سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی گفت: ٢٠١٠ روز طول کشید و ١٠ اولویت برای مدیریت زندانها در نظر گرفتیم و اقداماتی انجام شد. ایران در میان کشورهای اسلامی چهارمین، در آسیا هفتمین و در جهان چهل وهفتمین کشور به لحاظ تعداد زندانی است.
وی افزود: ٢١١ هزار زندانی موجود در زندانها هستند که در ٢۶٨ مرکز نگهداری میشوند. جهانگیر اضافه کرد: در سال ٩٣، ٢٢۴ هزار نفر در زندانها بودند که اکنون تعداد زندانیان ۶ درصد کاهش یافته است. آمار ورودی زندانیان در سال ١٣٩٣، ۵۴٧ هزار بود که در پایان اردیبهشت ماه سالجاری ۴٧٩ هزار نفر شده و ١٢ درصد کاهش یافته است. همچنین موجودی متهمان ۵۶ هزار و ٨٠٠ نفر است که اکنون ١٨ درصد کاهش یافته است. جهانگیر افزود: آمار محکومان ١۵٣ هزار نفر بود که اکنون ١۵١ هزار نفر است. رئیس سابق سازمان زندانها گفت: جرایم اموال و مالکیت در سال ٩٩، ٢٣ درصد رشد داشته و همچنین جرایم مواد مخدر ١٩ درصد کاهش یافته است. وی ادامه داد: ٢٣ هزار نفر از زندانیان را در سال ۹۸ عفو رهبری داشتیم و در سال ٩٧، ١١٧ هزار نفر مشمول عفو شدند که بیش از ۶٠ هزار نفر آزاد شدند. جهانگیر ادامه داد: با شیوع کرونا در زندانها از ۷ اسفند، مرخصی زندانیان شروع شد تا پایان اردیبهشت ماه ۱۲۸ هزار زندانی مرخصی گرفتند و خواهشمندم که در بازگشت آنها هم مراقبت شود. کسانی که شرور نیستند و امکان تجدید مرخصی است این اتفاق بیفتد زیرا ممکن است موج دوم بیماری را داشته باشیم.
وی افزود: شبکه لن و ون در زندانها توسعه یافت. سیستم هوشمند در زندانها برای انبار دارو و اعزام و بستری ایجاد شد. راهاندازی سیستم آرشیو الکترونیک پرونده زندانها و راهاندازی سیستم اشتغال و حرفه آموزی زندانیان را داشتیم. کارتهای بانکی زندانیان را ساماندهی کردیم. ۸ هزار تلفن هوشمند در زندان نصب شده تا بتوانیم از کلاهبرداری در زندانها جلوگیری کنیم. وی افزود: در حال حاضر ۸۰۰ زندانی از پابند الکترونیک استفاده میکنند. در حال حاضر ۴ هزار پابند داریم که این رقم باید به ۴۰ هزار تا برسد. همچنین ۲ هزار بیمار مبتلا به ایدز در زندانها داریم و ۳۰۰ هزار کیت سریع اچآیوی خرید کردیم. درمان هپاتیت سی را شروع کردیم که ۷ هزار زندانی شناسایی شدند. تربیت ۵۰ پزشک درمانگر اچآیوی را داشتیم. بخش دیالیز را راهاندازی کردیم. جهانگیر اظهار کرد: در سال گذشته با دستور رئیس قوه قضائیه بازرسی تیمهای ویژه از زندانها انجام شد و ١۵هزار و ۵۵۵ نفر آزاد شدند و هفت هزار نفر تعیین تکلیف و ٧١٢ نفر مشمول تخفیف شدند. وی درباره محکومان مهریه افزود: زندانیان مهریه ۶٨ درصد کاهش یافته است و اکنون یک هزار و ٢١٩ محکوم مهریه در زندان هستند. رئیس سابق سازمان زندانها گفت: ١٨٧ هزار نفر کمتر از ١٠ روز در زندان بودند و همچنین پرونده محکومان مالی ١٢ درصد کاهش یافته است. جهانگیر در پایان گفت: ٣٨ درصد از زندانیان در جرایم مواد مخدر، ٣٠ درصد جرم سرقت و ١٠ درصد جرایم علیه اشخاص در زندانها به سر میبرند.
بازار سیاهی که با پرندگان کمیاب رنگ میگیرد
زینتیها تبعید میشوند شکاریها قاچاق
شیما جهان بخش
خبرنگار
ایران در صدر قاچاق پرندگان قرار دارد. سود زیاد تجارت پرندگان برای «قوشبازی» در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، این رتبه ناخوشایند را بهنام کشور کرده است. پرندگان شکاری ایران بازاری قدیمی در کشورهای عربی دارند و همین سود باعث شده تا گونههای مهمی چون «هوبره» باوجود قانونهای بازدارنده ملی و بینالمللی، از کشور قاچاق شود. سازمان حفاظت محیط زیست در تمام این سالها نتوانسته این بازار را که بیشتر از سمت استانهای جنوبی به سوی کشورهای عربی درحال مبادله است، ببندد.
علی یکی از دوستداران محیط زیست که علاقه زیادی به پرندگان دارد و بیش از 10 سال از عمر خود را به تحقیق در این باره اختصاص داده اطلاعات جالبی درباره نگهداری آنها دارد، او میگوید: پرندگان شکاری حیوانات غیراجتماعی هستند و اصلاً تمایلی به محدودیت ندارند. شاید بتوانید به بهانه غذا، آنها را به انجام دادن کاری راضی کنید اما مطمئن باشید هیچ علاقهای به شما ندارند. آنها فقط به دلیل اینکه انسانها به آسانترین و بهترین روش غذا را برایشان فراهم می کنند کنارشان میمانند.
همین حرفهای کوتاه ثابت میکند جای پرنده در خانه نیست و پرندگان باید در طبیعت آزاد باشند.
سار و مرغ مینا حیوان خانگی نیستند
«فردین حکیمی» مدیرکل محیط زیست استان البرز در گفتوگو با «ایران» اظهار داشت: بر اساس قانون، شکار و صید و کنوانسیون تجارت بینالمللی گونههای جانوران و گیاهان وحشی در معرض خطر انقراض و نابودی (CITES)، هرگونه عرضه، نگهداری و خرید و فروش پرندگان وحشی بومی و پرندگان غیر بومی بدون اخذ مجوز از محیط زیست، جرم بوده و با متخلفان برخورد جدی میشود.
وی با اشاره به فعالیت بیش از 40 مرکز پرنده فروشی در البرز ادامه داد: در بازدیدهای اخیر که از مراکز پرنده فروشی داشتهایم تخلفاتی دیده شده اما میتوان گفت حجم تخلفات در البرز از بسیاری استانهای دیگر کمتر است. بسیاری از این تخلفات از روی ناآگاهی و عدم اطلاع از قانون و در سایر موارد با هدف تجارت غیرقانونی انجام میشود.
حکیمی تخلفات را در دو حوزه پرندگان شکاری و پرندگان زینتی دانست و افزود: بیشتر پرندگانی که بهصورت غیرمجاز در استان به فروش میرسند از خانواده طوطی سانان و سایر گونههای پرنده غیربومی و مشمول کنوانسیون سایتیس هستند. البته پرندههای وحشی مانند کبک، سار، مرغ مینا، پرندگان شکاری، قرقاول و.... نیز گاهی در پرنده فروشیها دیده میشود. در بازدید اخیر مأموران یگان حفاظت محیط زیست از پرندهفروشیهای میدان کرج که در زمینه خرید و فروش پرندگان زینتی فعالیت دارند، تعدادی از پرندگان وحشی در این مراکز در معرض فروش قرار داشتند که همه آنها توقیف و ضبط شدند.
مدیرکل محیط زیست استان البرز اظهار داشت: خوشبختانه ما در استان تنوع بالایی از انواع پرندگان شکاری داریم اما همین موضوع سبب سوءاستفاده برخی از سودجویان شده است. این افراد در زمان جوجهآوری پرندگان با زندهگیری جوجهها، اقدام به تجارت غیرقانونی آنها و گاهاً به کشورهای عربی کرده و از این طریق نیز به سود کلانی دست پیدا میکنند.
وی رهاسازی گونههای غیربومی در طبیعت را یکی دیگر از مشکلات عنوان کرد و گفت: بسیاری از شهروندان و گاه حامیان حیات وحش بدون توجه و آگاهی در زمینه موضوعات مرتبط با حیات وحش و شرایط زیستگاهی آنها، پرندههای غیر بومی استان را در طبیعت رها میکنند بدون آنکه بدانند هر پرندهای زیستگاه خاصی دارد و نمیتواند در زیستگاههای غیر بومی زندگی کند. شاید در نگاه اول نجات حیوان آسیب دیده و رهاسازی آن در طبیعت، کار پسندیدهای باشد اما شهروندان باید بدانند اگر پرندهای غیر بومی در زیستگاه دیگری رها شود ممکن است در این زیستگاه نقش گونه مهاجم را ایفا کند یا جمعیت و تکثیر نسل گونههای بومی را با خطر جدی مواجه کند. پس اگر ما میخواهیم پرندهای را که به هر دلیلی در اسارت قرار داشته، در طبیعت رهاسازی کنیم حتماً این کار باید با هماهنگی کارشناسان حیات وحش انجام پذیرد.
مدیرکل محیط زیست البرز از مردم خواست از خرید هر گونه از حیات وحش بویژه پرندگان شکاری همچنین کبک، سار و مرغ مینا و...خودداری کنند تا به واسطه کاهش تقاضا، برخی از افراد سودجو بهدنبال زنده گیری، اسیر کردن و فروش آنها در پرنده فروشیها نباشند.آنها باید بدانند این پرندهها گونه اهلی و خانگی نیستند و محیط زندگی آنها عرصههای طبیعی است.
همه محیطبان باشیم
«مرجان شاکری»، مدیرکل حفاظت محیط زیست کرمان بیشترین تخلفات را مربوط به حوزه جنوب استان(منوجان) دانست و اظهار داشت: با توجه به تنوع بالای گونههای پرندگان در این استان برخی قاچاقچیان با شکار پرندگان وحشی کمیاب و خروج فلهای آنها از مناطق مرزی این گونهها را در معرض نابودی قرار دادهاند.
شاکری افزود: «هوبره» یکی از این گونه هاست که در سالهای گذشته در معرض نابودی قرار گرفته است. سودجویان هر ساله هزاران تله زندهگیری را در دشتها برای زندهگیری و قاچاق این پرنده کمیاب به کشورهای حاشیه خلیج فارس جاگذاری میکنند که این اقدام نسل این گونه را در معرض خطر قرار داده است. متخلفان با هدف تفریح به وسیله پرندگان شکاری آموزش دیده مختلف اقدام به صید انواع دیگر پرندگان و بویژه هوبره میکنند تا با فروش آنها به کشورهای عربی به سود زیادی برسند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر پرندگان زینتی از جمله خانواده طوطی سانان استان نیز از شکار در امان نماندهاند و برخی افراد با شکار این پرندگان آنها را به استانهای دیگر از جمله تهران، اصفهان، فارس و....برده و با فروش آنان به سود زیادی میرسند.
صدور پروانه شکار راهی برای کنترل شکارچیان
مدیرکل حفاظت محیط زیست استان کرمان با کمک خواستن از مردم محلی افزود: تعداد نیروهای محیط زیست استان قابل مقایسه با تعداد شکارچیان نیست. از سوی دیگر وسعت این استان زیاد بوده و اگر مردم به ما کمک نکنند نمیتوانیم جلوی این قضیه را بگیریم. پس از مردم میخواهم در صورت مشاهده موارد مشکوک با اداره حفاظت محیط زیست تماس بگیرند و موضوع را به ما اطلاع دهند.
شاکری با اشاره به وجود 5 هزار تفنگ شکاری پروانه دار و مجاز در استان، گفت: این تنها تعداد تفنگهای مجاز بوده و به طور حتم تعداد زیادی هم تفنگ غیرمجاز دارند. هر چند ما سعی کردهایم شکارچیان را به سمت اهداف پروازی هدایت کنیم اما به هرحال این تفنگها برای شکار خریداری شدهاند و شکارچیان حتماً اقدام به شکار می کنند. ما در سالهای اخیر تلاش کردهایم با صدور پروانه شکار در فصل معین، شکار را کنترل کنیم. در واقع این مجوزها سوپاپ اطمینانی هستند تا بتوانیم از تخلفات گسترده جلوگیری کنیم.
وی حضور گونههای غیربومی را از دیگر مشکلات دانست و افزود: در اغلب موارد قاچاقچیان قبل از دستگیری به بهانه پرداخت جریمه کمتر پرندهها را رها میکنند و همین موضوع باعث حضور انواع گونههای غیر بومی در استان شده است. مثلاً مرغ مینا اصلاً گونه بومی شهر کرمان نیست اما در سالهای اخیر حتی در پارکهای این شهر هم این گونه دیده میشود که این خود میتواند به محیط زیست استان آسیب برساند. در بازار پرندگان استان هم گونههای غیربومی دیده شده که با فروشندگان آن نیز برخورد شده است.
دردسرهای آموزش آنلاین و مؤسسههای آموزشی
وقتی میزِ اتو میز استاد میشود
ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس
یکی میز اتو را تبدیل به میز کارش کرده. دیگری انتهای اتاق خوابش را طوری طراحی کرده که از قاب مانیتور درست مثل یک اتاق کار به نظر بیاید. آن یکی به همسر و فرزندانش سپرده وقتی توی کلاس درس است، سر و صدا نکنند. یادشان باشد فکر کنند او دو ساعت در خانه نیست، مثل یک آدم نامرئی. اما وقتی یکی از بیرون داد میزند کاسه، بشقاب، بخاری کهنه خریداریم دیگر همه چیز ناگهان مرئی میشود.
شاید شما هم یکی از کسانی هستید که در دوران کرونا تجربه آموزش آنلاین داشته اید، کلاسی میرفتید و بعد از شیوع بیماری کلاستان تعطیل شد و بعد مسئولان آموزشگاه تصمیم گرفتند آموزشتان را به صورت مجازی دنبال کنند.شاید هم معلم یک کلاس مجازی هستید. منظورم درس خواندن در دانشگاه و مدرسه نیست که میدانم قواعد خاص خودش را دارد.اینجا حرف از کلاس درسی میزنم که با میل و رغبت خودتان انتخابش کرده اید و حالا مانده اید با این شرایط همینطور مجازی آموزش را دنبال کنید یا از خیرش بگذرید. شاید هم منتظرید تا آموزشگاهتان دوباره کلاسهای درس حضوری را راهاندازی کند.
مریم پاکتی پسته و تخمه کنارش گذاشته و همینطور که با بیحوصلگی حرفهای معلم زبانش را گوش میدهد تخمه هم میشکند. کسی تصویرش را نمیبیند وهروقت لازم شد حرف بزند میکروفونش را روشن میکند. به قول خودش تمرکز او روی تخمه خوردنش بیشتر از کلاس درس است. معتقد است کلاسهای مجازی اصلاً بازدهی کلاسهای حضوری را ندارد. چند ترمی در آموزشگاه زبان خوانده و بعد از کرونا هم حالا ترم دوم آموزش آنلاین را شروع کرده اما هر روز فکر میکند بیخیال این جوردرس خواندن شود چرا که این روش واقعاً به کارش نمیآید.« وقتی تصمیم میگیری آموزش زبان جدیدی را شروع کنی یعنی میخواهی از فضای کلاس هم استفاده کنی. در کلاس صحبت کنی از امکانات صوتی و تصویری بهره ببری و... خلاصه این که ارتباط رودررو با استاد خیلی متفاوت است. درکلاس مجازی میگویند همه میکروفونها باید قطع باشد و گاهی هم از تو سؤالی میپرسند که مجبورمی شوی میکروفون را وصل کنی و جواب بدهی. مثلاً تمرینهای گروهی، مکالمههای جمعی و کارهای کلاسی کاملاً از بین رفته. همه اینها واقعاً بازدهیام را کم کرده. زمانی که در کلاس درس واقعی حضور داشتم همه تمرکزم روی کلاس بود اما الان وسط کلاس مجازی تلفن خانه زنگ میزند. کسی وارد خانه میشود و آن تمرکز واقعی وجود ندارد. در آموزش حضوری تو واقعاً دو ساعت سر کلاس درسی در حالی که در آموزش مجازی اصلاً این اتفاق نمیافتد.»
با همین داستانها خیلی از همکلاسیهایش از آموزش مجازی انصراف دادند و ترجیح دادند این شکل آموزش را ادامه ندهند.«یکسوم دانشجویان رفتند و بهنظر میرسد آموزشگاه هم از این روند راضی است. معلمانش مجبور به رفتوآمد نیستند. در هزینهها کلی صرفهجویی میشود و به ما اعلام کردهاند فقط کلاسهای خصوصی را حضوری برگزارمی کنند.کمکم آموزش به این سبک بهسمت و سویی میرود که آدمها کلاس خصوصی را انتخاب کنند البته برای کلاس خصوصی دست کم باید 5 برابرپولی که الان میدهیم هزینه کنیم که برای همه مقدور نیست. آموزشگاهها هم حاضر نیستند کلاسهای خیلی کوچک برگزار کنند و دائم اعلام میکنند ما تابع آموزشوپرورش هستیم مگر کلاس زبانی که 14 عضو دارد با کلاس های درس مدرسه قابل مقایسه است؟»
اما این چالش فقط مخصوص شاگردها نیست و خیلی از معلمها هم در آموزش مجازی با مشکل مواجه شدهاند. مثل شیوا که معلم زبان است.«زمانی که برای برنامهریزی کلاسهای مجازیام میگذارم اصلاً قابل مقایسه با زمانی که برای کلاس حضوری میگذارم نیست. همه تصورمی کنند چون آدم از خانه بیرون نمیآید دیگر مشکلی ندارد، اما باورکنید اصلاً اینطور نیست.ضمن اینکه کل خانواده معلم هم موقع کلاس گرفتار می شوند. ما چون اتاق اضافه نداریم مجبورم توی اتاقخواب کلاس بگذارم و چون میز تحریر ندارم مجبورم لپتاپم را روی میز اتو بگذارم وهمین باعث گردن دردی شده که دمار از روزگارم درآورده.»
بهگفته او سرگرمکردن و جلوگیری از کسل نشدن دانشآموزان هم کار آسانی نیست چون در کلاس آنلاین ارتباط مؤثر چشم در چشم بین معلم و شاگرد برقرار نمیشود. نیمی از کلاس هم به این میگذرد که مدام میکروفون و دوربین شاگردها را چک کنند و همه چیز را بهصورت پیدیاف و فایل صوتی آماده و قبل از کلاس آپلود کنند که وقت کلاس را نگیرد همه اینها آنقدر استرس به معلم وارد میکند که نگو.
اما اینها تنها مشکلاتی نیست که شیوا در آموزش مجازی به آنها اشاره میکند.«معضل اصلی این است که ما برای آموزش آنلاین آموزش ندیدهایم. برای تدریس حضوری الان همهجور کلاس آموزشی هست اما تقریباً برای آموزش آنلاین هیچ چیز نداریم. آموزشگاههای خارج از ایران این گونه آموزشها را میدهند ولی این کلاسها هم خیلی گرانند وامکان شرکت کردن برای همه ممکن نیست مگر اینکه خودمان وبینارها را ببینیم یا در یوتیوب کلاسهایی را جستوجو کنیم.»
اما این طورهم نیست که همه از شرکت در کلاسهای مجازی ناراضی باشند مثل آنا که خارج از ایران در یک دوره مجازی شرکت کرده و تجربهاش هم راضیکننده بوده است:«من در دورهای که آموزش حرفهای نوشتن رزومه و فعالیتهای حرفهای میداد شرکت کردم. بعد به کرونا رسیدیم که مجبور شدند کلاس را آنلاین برگزارکنند. دوره آنلاین 5 جلسه بود و هر جلسه بیش از 5 ساعت طول میکشید.از برنامه مایکروسافت تیم استفاده میکردیم. در این برنامه هم میتوان ازچت استفاده کرد وهم ویدئو کال. اینکه میتوانستم از خانه به کارهایم برسم تجربه جدیدی بود لازم نبود آماده شوم و از خانه بیرون بروم. تماس ویدئویی و چهره به چهره در کلاس انجام میشد و زیاد با کنارهم بودن فرقی نداشت و همفکری هم میکردیم البته اتفاقات غیر مترقبه هم رخ میداد مثلاً زنگ در میخورد و من مجبورمی شدم جواب بدهم یا تلفنم زنگ میخورد. ولی بهطور کلی اولش از کلاس مجازی ترس بیشتری داشتم اما در نهایت راضی بودم و اگر هم دوره آنلاین دیگری برگزار شود بازهم شرکت میکنم.»
نعیم هم که تجربه آموزش مجازی دراین دوره را دارد معتقد است آموزش مجازی استرس زاست: «درآموزش آنلاین استرس محیطی وجود دارد اینکه مجبوری محیط را بهلحاظ صوتی ایزوله کنی تا هم خودت صدا را خوب بشنوی هم ترس از آبروداری اینکه مبادا بچه ات وسط کلاس داد بزند. همسرت صدایت نکند. از نظر تصویری هم مدام نگرانی کسی در را باز نکند. یعنی مدام سر کلاس درس استرس داری. درحالی که باید در کلاس درس آرامش داشته باشی. اما اگر نکات مثبتش را بخواهی هم میتوانم بگویم کسانی که از شهرستان و راه دور میآیند هم میتوانند در کلاس مجازی شرکت کنند.»
به عقیده او مدرسها درایران چندان درباره آموزش مجازی تجربه ندارند آنها باید کاملاً خود را با پلتفرم ارتباطیشان هماهنگ کنند مثلاً اگر در اینستاگرام تدریس میکنند یا اسکایپ یا هروسیله دیگری کاملاً با آن آشنایی داشته باشند تا بر اساس آنها وسایل کمک آموزشیشان را آماده کنند. در برخی از این پلتفرمها شاید مدرس نتواند از تصویر استفاده کند یا اگر استفاده کند نمیتواند جزئیات تصویر را نشان بدهد در حالی که در کلاس حضوری انتخابها زیاد است میتوان از پرده یا ال ای دی یا هر وسیله مناسبی استفاده کرد که در آموزش مجازی امکان استفاده از آنها ممکن نیست.کلاسهای مجازی در ایران بیشتر برای رفع اشکال مناسبند تا تدریس. در این کلاسها ضرباهنگ کلام مدرس با مشکل مواجه میشود و مدرس نمیداند چطور ضرباهنگ کلامش را تنظیم کند. یعنی مدرس نمیفهمد کجا کلاس خواب است که صدایش را بالاتر ببرد کجا استراحت بدهد.همه پشت کامپیوترشان نشستهاند و به ظاهر گوش میدهند اما مدرس نه بر زبان بدن کنترل دارد نه درست و دقیق میتواند به چشمان دانشآموزانش خیره شود. خیره شدن دائم به مانیتورهم برای شاگرد خستهکننده است و همین باعث میشود مشارکت کمتری در کلاس شکل بگیرد.
او معتقد است این کلاسها در جامعه تب مدرکگرایی را بالا میبرد و از سویی نیز کمیت کلاسها افزایش مییابد بدون اینکه کیفیتشان تغییری کند.«تعداد کسانی که میخواهند مدرک بگیرند زیاد میشود وآموزشگاهها هم محدودیتی برای ثبتنام ندارند و با سرعت بیشتری کلاس برگزارمی کنند. امکان تعامل استاد با هنرجو و دانشجو پایین میآید و تعامل بین استاد و شاگرد وجود ندارد.»
علی هم معتقد است برگزاری کلاسهای مجازی بیشتر به نفع آموزشگاههاست. آنها از فضای کمتراستفاده میکنند مجبور نیستند پول آب و برق بدهند وهزینه اینترنت هم برعهده دانشجوست. حالا شاید استفاده ازاینترنت برای ما که از نسل دیجیتال هستیم دشوار نباشد اما اگرهنرجو و استاد سن و سال دار باشند و تمایلی به تکنولوژی نداشته باشند یا هراس از تکنولوژی داشته باشند همه چیز برایشان دشوارتر میشود.
شاگرد تندتند کتاب را ورق میزند تا موقع امتحان جواب سؤالها را از توی کتاب پیدا کند.آن قدر صدای ورق زدنش زیاد است که معلم در نهایت مجبور به تذکر میشود. تقلب آنلاین هم داستان خودش را دارد همانطور که صداهای مزاحم و استرسزا از کلاسهای مجازی فضای متفاوتی ساخته. هرچه هست تا پایان کرونا انگار مجبوریم این کلاسها را هم بپذیریم همانطور که این ویروس خیلی چیزها را به ما تحمیل کرده است.
گزارش میدانی «ایران» از اولین روز بازگشایی مهدهای کودک
مهدها در انتظار کودکان بازگشته از قرنطینه
مهسا قوی قلب
خبرنگار
هفته گذشته بهدلیل مشکلات زیادی که مادران شاغل در خصوص نگهداری از فرزندان خود داشتند، ستاد ملی مبارزه با کرونا اعلام کرد که مهدکودکها میتوانند با رعایت پروتکلهای بهداشتی بازگشایی شوند. دیروز در اولین روز بازگشایی مهدکودکها با توجه به بحث کرونا شاهد حال و هوای دیگری بودیم. تصور ما این بود که در اولین روز کاری، شاهد فعالیت مهدها و حضور کودکان در مهدهای کودک باشیم، اما حالا شرایط کرونا سبب شده که خیلی از والدین از ترس ابتلا به بیماری هم چنان از فرستادن کودکان خود به مهدکودکها اجتناب کنند، این در حالی است که اغلب مهدکودکها تمام توان خود را برای رعایت پروتکلهای بهداشتی به کار میگیرند. مدیر یکی از مهدکودکهای فعال در مرکز تهران در اولین روز کاری بعد از 3ماه تعطیلی بهخاطر شیوع کرونا، به «ایران» میگوید: قبل از شیوع ویروس کرونا حدود 90 کودک در مهدکودک حضور داشتند، اما حالا که اجازه بازگشایی دادند، فقط 9 کودک مراجعه داشتند. ما سعی میکنیم همه مسائل بهداشتی را به بهترین شکل ممکن رعایت کنیم. دیروز کل کفپوشهای مهدکودک و اسباب بازیها، تابها و سرسرهها را کاملاً با مواد ضدعفونی شستوشو دادیم. بچهها هم در همان بدو ورود باید کفشهای خود را در بیاورند و دمپاییهای شخصی خود را بپوشند. کف کفشها را هم ضدعفونی میکنیم.» مربیان این مهدکودک هم همگی ماسک و دستکش دارند و موظف شدهاند که دائماً دستهای خود را در بازههای زمانی کوتاه شستوشو دهند. به گفته بچههای مهد کودک البته آنهایی که در رده سنی بالاتری هستند، باید در فاصلههای کوتاه دستهای خود را با صابون کاملاً شستوشو دهند. امیرعلی که 5 سال دارد میگوید که در خانه بیشتر دست هایم را میشستم، آنجا مادرم تند تند مرا به دستشویی میفرستاد تا دست هایم را بشویم. در دوران کرونا هم وقتی مهدکودک بسته بود، پیش مادربزرگم بودم. اما دلم برای دوستام تنگ شده بود. امروز خیلی خوشحالم که به مهد آمدم. خانم مربی به ما گفته نباید زیاد به هم نزدیک بشیم تا سالم بمونیم.
پانیذ هم که 4 سال دارد، میگوید: «خانم مربی گفته باید پشت میزها بازی کنیم و تند تند دستهامون رو بشوییم.»
بچههایی که در گروه سنی بالاتر هستند، درباره مراقبتهای لازم در جهت پیشگیری از کرونا آگاه هستند اما در گروههای سنی پایینتر و نوزادان، مربیان سعی میکنند، پذیرش کمتر باشد تا بتوانند پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنند.به مهدکودک دیگری در شرق تهران سر زدیم، خانمی به استقبالم آمد و بهجز آن خانم که نظافتچی بودند سه مربی هم در مهدکودک حضور داشتند. هیچ بچهای در مهد نبود. یکی از مربیها در پاسخ به این سؤال که چرا اینقدر مهدکودک ساکت است، میگوید: «این مهد تا قبل از شیوع ویروس کرونا از حدود 30 کودک نگهداری میکرد، از ابتدای اسفندماه هم که بهصورت رسمی تا دیروز تعطیل بودیم. چند نفر از والدین تماس گرفتند، اما امروز که اولین روز شروع کار ما است، هیچ پدر و مادری فرزندش را به مهدکودک نیاورده. شنیدم که خیلی از مهدکودکها به خاطر مشکلات مالی ورشکست شده و تعطیل شدند. خیلی از همکاران من هم که در مهدکودکهای دیگر شاغل هستند، بیکار شدند. ما چند ماه حقوق نداشتیم. البته مدیر مهد هم تقصیری ندارد، چون این ملک استیجاری است و با توجه به اینکه هیچ درآمدی نداشتیم، مدیر مهد هم از پرداخت اجاره ملک، مستاصل شده است.» مدیر این مهدکودک هم با بیان اینکه با این تعداد کم از بچههایی که در مهد حاضر شدهاند، توان پرداخت اجاره بها و حقوق پرسنل و هزینههای جانبی را ندارد، اظهار امیدواری میکند که در این برهه حساس سازمان بهزیستی آنها را رها نکرده و فکری در خصوص جلوگیری از ورشکستکی این قشر کند.مهدکودکی در حوالی سیدخندان که بهعنوانی مهد دوزبانه فعالیت میکند، هم دیروز پذیرای تعداد انگشت شماری از کودکان بود. یکی از مادران که در حال سفارش به مربی بود، نوع دیگری فکر میکرد. به گفته مادر آبتین که 3 ساله است، اینهمه استریل نگه داشتن بچهها در خانه و دور از محیط بیرون هم خوب نیست. البته مادر آبتین شاغل است و شغلش امکان دورکاری ندارد. اما گمان میکند که با رعایت پروتکلهای بهداشتی روحیه پسرش هم بهتر میشود و بدنش مقاومتر میشود. مادر دیگری هم که در حال بیرون آمدن از مهد کودک بود، اعتماد کامل به مدیر و مربیان مهد داشته و معتقد است که آنها هم همانند ما که در محیط خانه دائماً به فکر رعایت بهداشت کودکان هستیم، دلسوزی کرده و محیط را ضدعفونی نگه میدارند، خیال این مادر از بابت رعایت پروتکلهای بهداشتی توسط مربیان راحت است و میتواند، با فکری راحت در سر کار حاضر شود.به مهد دیگری در خیابان گاندی مراجعه کردم و در نهایت تعجب دیدم که درب اصلی کلاً از بیرون قفل زده شده، احتمالاً این مهدکودک در منطقه نسبتاً بالای شهر پایتخت هم نتوانسته از پس اجاره ملک برآید یا شاید هیچ خانوادهای حاضر نشده در در دوران کرونا فرزندش را به مهد بفرستد.
آغاز بهکار مهدهای کودک در مناطق سفید، زرد و قرمز
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نیز با اشاره به آغاز به کار مهدهای کودک با رعایت پروتکلهای بهداشتی به «ایران» میگوید: در تمامی استانها فعالیت مهدکودکها آغاز شده و آنچه اهمیت دارد این است که رعایت موارد بهداشتی در مهدها ضروری است.حبیبالله مسعودی در ادامه میگوید: در مناطق دارای وضعیت سفید و زرد، مهدها مجاز به پذیرش نیمی از ظرفیت و در مناطق قرمز مجاز به پذیرش کودکان تا یک سوم ظرفیت خود هستند. ضدعفونی کردن کامل تجهیزاتی مانند اسباب بازیها و کل محیط و نبود فضای بازی مشترک مثل تاب و سرسره هم از جمله مواردی است که در مهدکودکها باید رعایت شود.
خبرنگار
هفته گذشته بهدلیل مشکلات زیادی که مادران شاغل در خصوص نگهداری از فرزندان خود داشتند، ستاد ملی مبارزه با کرونا اعلام کرد که مهدکودکها میتوانند با رعایت پروتکلهای بهداشتی بازگشایی شوند. دیروز در اولین روز بازگشایی مهدکودکها با توجه به بحث کرونا شاهد حال و هوای دیگری بودیم. تصور ما این بود که در اولین روز کاری، شاهد فعالیت مهدها و حضور کودکان در مهدهای کودک باشیم، اما حالا شرایط کرونا سبب شده که خیلی از والدین از ترس ابتلا به بیماری هم چنان از فرستادن کودکان خود به مهدکودکها اجتناب کنند، این در حالی است که اغلب مهدکودکها تمام توان خود را برای رعایت پروتکلهای بهداشتی به کار میگیرند. مدیر یکی از مهدکودکهای فعال در مرکز تهران در اولین روز کاری بعد از 3ماه تعطیلی بهخاطر شیوع کرونا، به «ایران» میگوید: قبل از شیوع ویروس کرونا حدود 90 کودک در مهدکودک حضور داشتند، اما حالا که اجازه بازگشایی دادند، فقط 9 کودک مراجعه داشتند. ما سعی میکنیم همه مسائل بهداشتی را به بهترین شکل ممکن رعایت کنیم. دیروز کل کفپوشهای مهدکودک و اسباب بازیها، تابها و سرسرهها را کاملاً با مواد ضدعفونی شستوشو دادیم. بچهها هم در همان بدو ورود باید کفشهای خود را در بیاورند و دمپاییهای شخصی خود را بپوشند. کف کفشها را هم ضدعفونی میکنیم.» مربیان این مهدکودک هم همگی ماسک و دستکش دارند و موظف شدهاند که دائماً دستهای خود را در بازههای زمانی کوتاه شستوشو دهند. به گفته بچههای مهد کودک البته آنهایی که در رده سنی بالاتری هستند، باید در فاصلههای کوتاه دستهای خود را با صابون کاملاً شستوشو دهند. امیرعلی که 5 سال دارد میگوید که در خانه بیشتر دست هایم را میشستم، آنجا مادرم تند تند مرا به دستشویی میفرستاد تا دست هایم را بشویم. در دوران کرونا هم وقتی مهدکودک بسته بود، پیش مادربزرگم بودم. اما دلم برای دوستام تنگ شده بود. امروز خیلی خوشحالم که به مهد آمدم. خانم مربی به ما گفته نباید زیاد به هم نزدیک بشیم تا سالم بمونیم.
پانیذ هم که 4 سال دارد، میگوید: «خانم مربی گفته باید پشت میزها بازی کنیم و تند تند دستهامون رو بشوییم.»
بچههایی که در گروه سنی بالاتر هستند، درباره مراقبتهای لازم در جهت پیشگیری از کرونا آگاه هستند اما در گروههای سنی پایینتر و نوزادان، مربیان سعی میکنند، پذیرش کمتر باشد تا بتوانند پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنند.به مهدکودک دیگری در شرق تهران سر زدیم، خانمی به استقبالم آمد و بهجز آن خانم که نظافتچی بودند سه مربی هم در مهدکودک حضور داشتند. هیچ بچهای در مهد نبود. یکی از مربیها در پاسخ به این سؤال که چرا اینقدر مهدکودک ساکت است، میگوید: «این مهد تا قبل از شیوع ویروس کرونا از حدود 30 کودک نگهداری میکرد، از ابتدای اسفندماه هم که بهصورت رسمی تا دیروز تعطیل بودیم. چند نفر از والدین تماس گرفتند، اما امروز که اولین روز شروع کار ما است، هیچ پدر و مادری فرزندش را به مهدکودک نیاورده. شنیدم که خیلی از مهدکودکها به خاطر مشکلات مالی ورشکست شده و تعطیل شدند. خیلی از همکاران من هم که در مهدکودکهای دیگر شاغل هستند، بیکار شدند. ما چند ماه حقوق نداشتیم. البته مدیر مهد هم تقصیری ندارد، چون این ملک استیجاری است و با توجه به اینکه هیچ درآمدی نداشتیم، مدیر مهد هم از پرداخت اجاره ملک، مستاصل شده است.» مدیر این مهدکودک هم با بیان اینکه با این تعداد کم از بچههایی که در مهد حاضر شدهاند، توان پرداخت اجاره بها و حقوق پرسنل و هزینههای جانبی را ندارد، اظهار امیدواری میکند که در این برهه حساس سازمان بهزیستی آنها را رها نکرده و فکری در خصوص جلوگیری از ورشکستکی این قشر کند.مهدکودکی در حوالی سیدخندان که بهعنوانی مهد دوزبانه فعالیت میکند، هم دیروز پذیرای تعداد انگشت شماری از کودکان بود. یکی از مادران که در حال سفارش به مربی بود، نوع دیگری فکر میکرد. به گفته مادر آبتین که 3 ساله است، اینهمه استریل نگه داشتن بچهها در خانه و دور از محیط بیرون هم خوب نیست. البته مادر آبتین شاغل است و شغلش امکان دورکاری ندارد. اما گمان میکند که با رعایت پروتکلهای بهداشتی روحیه پسرش هم بهتر میشود و بدنش مقاومتر میشود. مادر دیگری هم که در حال بیرون آمدن از مهد کودک بود، اعتماد کامل به مدیر و مربیان مهد داشته و معتقد است که آنها هم همانند ما که در محیط خانه دائماً به فکر رعایت بهداشت کودکان هستیم، دلسوزی کرده و محیط را ضدعفونی نگه میدارند، خیال این مادر از بابت رعایت پروتکلهای بهداشتی توسط مربیان راحت است و میتواند، با فکری راحت در سر کار حاضر شود.به مهد دیگری در خیابان گاندی مراجعه کردم و در نهایت تعجب دیدم که درب اصلی کلاً از بیرون قفل زده شده، احتمالاً این مهدکودک در منطقه نسبتاً بالای شهر پایتخت هم نتوانسته از پس اجاره ملک برآید یا شاید هیچ خانوادهای حاضر نشده در در دوران کرونا فرزندش را به مهد بفرستد.
آغاز بهکار مهدهای کودک در مناطق سفید، زرد و قرمز
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نیز با اشاره به آغاز به کار مهدهای کودک با رعایت پروتکلهای بهداشتی به «ایران» میگوید: در تمامی استانها فعالیت مهدکودکها آغاز شده و آنچه اهمیت دارد این است که رعایت موارد بهداشتی در مهدها ضروری است.حبیبالله مسعودی در ادامه میگوید: در مناطق دارای وضعیت سفید و زرد، مهدها مجاز به پذیرش نیمی از ظرفیت و در مناطق قرمز مجاز به پذیرش کودکان تا یک سوم ظرفیت خود هستند. ضدعفونی کردن کامل تجهیزاتی مانند اسباب بازیها و کل محیط و نبود فضای بازی مشترک مثل تاب و سرسره هم از جمله مواردی است که در مهدکودکها باید رعایت شود.
ائتلاف ملی برای زندگی نیاز جامعه ایرانی
غلامرضا ظریفیان
استاد دانشگاه
هرچند سال یکبار جهان با یک بیماری پاندمی مواجه است. امسال هم نام ویروس کرونا بر سرزبانها افتاده و این بیماری باعث مرگ و میر مردم در جهان شده و تعداد زیادی از شهروندان هم در خطر ابتلا به آن هستند. البته در کنار چالشها و بحرانهای ناشی از کرونا این ویروس خطرناک معادلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را هم تحت تأثیر قرارداده و طبیعتاً کشور ما هم با ورود آن دچار مشکلات بسیاری شده است تا جایی که دیروز دکتر روحانی رئیسجمهوری اعلام کرد برای شکست این بیماری و رسیدن به روزهای قبل از کرونا نیازمند تشکیل ائتلاف ملی برای زندگی مردم هستیم.
این توصیه و راهکار رئیسجمهوری باید از سوی همه مسئولان کشور مورد توجه قرار گیرد زیرا در همه پاندمیها سلامت انسانها بهخطر میافتد و جامعه نیز درگیر دو پدیده اساسی میشود، یکی زندگی و دیگری معیشت. در پاندمی ویروس کرونا جهان درگیر این دو مسأله شد. به عبارتی کرونا زندگی را در معرض یک پرسش اساسی قرار داد و امید و زندگی را با چالش مواجه کرد. این چالشها و مشکلات ناشی از آن در پیشرفتهترین کشورها هم دیده شد و در کل جهان موضوع حیات انسانها به موضوع مهم تبدیل شد. در حقیقت زندگی کردن مردم یعنی سفر رفتن، رستوران رفتن، سینما و تئاتر، دید و بازدیدها، همایشهای گروهی و مناسبات اجتماعی تحت تأثیر قرار گرفت. کرونا برای زندگی جمعی مردم انزوا و تنهایی آورد. عزیزان افراد، در تنهایی از دنیا رفتند. همین اتفاقات موجب شد تا زندگی برای خیلیها بیمعنا شود. موضوع دیگر ویروس کرونا این بود که معیشت مردم با مشکل مواجه شد. کارشناسان اقتصادی بر این باورند که خطر ویروس کرونا به حدی است که میتوان آن را آغازی بر وقوع یک رکود در اقتصاد جهانی دانست البته میزان اثرگذاری شیوع ویروس کرونا بر اقتصادهای مختلف یکسان نخواهد بود اما اثرات جهانی شیوع ویروس کرونا عبارتند از افزایش بیکاری در جهان، تحمیل شوکهای سنگین به اقتصاد دنیا، لطمه سنگین به تجارت خارجی. با توجه به این موارد، ضروری است که حاکمان سیاسی درباره موضوع زندگی و معیشت مردم چاره اندیشی کنند. ما نیازمند یک ائتلاف ملی و جهانی هستیم چرا که انسان با زندگی و معیشت معنا پیدا میکند. این ائتلافی که رئیسجمهوری به آن اشاره میکند نه فقط در کشور بلکه باید در دنیا برای حفظ زندگی مردم تمام کشورها ایجاد شود. دولت به همراه احزاب، سازمانهای مردم نهاد، هنرمندان، ورزشکاران و رؤسای قوههای مختلف در کنار هم قرار بگیرند تا مردم بتوانند به زندگی عادی برگردند و همانطور که رئیسجمهوری اشاره کرد باید ائتلاف ملی برای زندگی و معیشت مردم تقویت شود که یک دستاورد بزرگ برای زندگی مردم داشته باشد و این با اتحاد همه ارکان کشور امکان پذیرخواهد بود.
آغازی برای یک پایان
محمدرضا جوادی یگانه
معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران
از روزی که مسئولیت معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری را پذیرفتم موضوع آسیبهای اجتماعی و خصوصاً مسأله کار کودکان در شهر یکی از اولویتهای مهم برنامه من بوده است. گرچه شهرداری تهـــران بـــــهواســـــطه زیرساختهایی که طی سالهای گذشته احداث شده و توسعه یافته در حوزه خدمات کاهش آسیب به کودکان کار فعالیت دارد اما تاکنون اقدام مؤثری برای منع کار کودک در شهر جز اجرای طرحهای ضربتی که با همکاری دیگر نهادها انجام میشود صورت نگرفته است؛ طرحهایی که تجربه نشان داده اجرای آنها نه بهکاهش کار کودکان منجر میشود و نه وضعیت زندگی آنها را بهبود میبخشد.
طرحهایی که بهجای تعقیب و مجازات بهکارگیرندگان کودکان به سراغ کودکان میروند و با تنبیه قربانی بهدنبال حل مسألهاند. به دستور شهردار محترم تهران و با همراهی همکارانم در معاونت خدمات شهری و محیطزیست تصمیم بر این شد برای بهکار بستن یک روش نو در مقابله با کار کودک در شهر از پیمانکاران زیرمجموعه شهرداری آغاز کنیم و با برخورد قاطع با هر شکل از سوءاستفاده از کودکان بویژه در بخش جمعآوری پسماند خشک در جهت کاهش کار کودک قدم برداریم. ابلاغ بخشنامه شهردار تهران برای تشدید نظارت بر پیمانکاران محصول همین تلاش جمعی در شهرداری تهران و بویژه اهتمام شهردار تهران به موضوع آسیبهای اجتماعی است. هدف از این بخشنامه، که روز گذشته ابلاغ شد، جلوگیری از بهکارگیری کودکان به هر شکل آن در زیرمجموعه شهرداری و اجرای دقیق مفاد قراردادهاست که بر مبنای آن استفاده از افراد زیر 18 سال بهطورکلی ممنوع است.
وجه تمایز این برنامه با طرحهای موسوم به جمعآوری در این است که اولاً بهجای برخورد با کودک، بهکارگیرنده کودک را مجازات میکند و دوم کودکان را در کنار خانوادهشان تحت پوشش خدمات حمایتی قرار میدهد. بر اساس این طرح سازمان خدمات، رفاه و مشارکتهای اجتماعی که متولی حمایت از گروههای آسیبپذیر شهری است با شناسایی کودکان در محل زندگیشان که معمولاً گودها و گاراژهای اطراف شهر است خدمات مختلف حمایتی خصوصاً در حوزه تغذیه و آموزش را ارائه خواهد کرد. البته سایر خدمات شهرداری تهران به کودکان کار در سطح شهر نیز به روال گذشته ادامه خواهد یافت. در حال حاضر با همکاری سمنهای فعال حوزه کودک بیش از چهار هزار نفر از کودکان کار از طریق مراکز پرتو تحت پوشش خدمات آموزشی و معیشتی قرار دارند. این نکته را نیز باید اشاره کنم که در ابتدای سال و در اوج بحران کرونا و تعطیلی شهر، شهرداری تهران با کمک خیرین و نهادهای مردمی با ارائه بستههای معیشتی به خانواده کودکان کار تحت پوشش توانست تا حدی از رنج این کودکان و خانواده آنها بکاهد.
ابلاغ این بخشنامه آغاز یک راه است که موفقیت در رسیدن به هدف آن نیازمند کمک و همراهی همه شهروندان و فعالان حوزه کودک است. تقاضای من از مردم و همه کسانی که نگران وضعیت کودکان کار علیالخصوص کودکان زبالهگرد هستند این است که در برابر سوءاستفاده از کودکان ساکت نمانند و تخلفهای احتمالی پیمانکاران را از طریق سامانه 137 اطلاع دهند یا از طریق شبکههای اجتماعی گزارش کنند. تنها با پیگیری مستمر و مشارکت عمومی و فعال شهروندان و نهادهای مدنی است که میتوان به اثربخش بودن این اقدام امید داشت. در اجرای این طرح هر شکل از برخورد با کودکان ممنوع است.
از شهروندان میخواهیم علاوه بر گزارش موارد بهکارگیری کودک هر برخورد نامناسب با کودکان را نیز اعلام کنند تا از طریق مراجع نظارتی برخورد لازم صورت گیرد. عزم همه ارکان شهرداری تهران بر مقابله با بهکارگیری کودکان است و همه مدیران و کارکنان شهرداری در این خصوص دغدغه جدی دارند و خواهان پایان گرفتن هر شکل از سوءاستفاده از کودکان هستند. امیدوارم نتیجه این اقدام جمعی، بهبود شرایط زندگی کودکان و کاهش رنج فقر و محرومیت باشد که البته تحقق کامل آن منوط به همراهی و همکاری همه دستگاههای دولتی و حاکمیتی برای حل ریشهای مسأله است.
مردم را از سالخوردگی نترسانید!
محمد میرزایی
استاد جمعیتشناسی دانشگاه تهران
مشاور مؤسسه مطالعات و مدیریت جامع جمعیت کشور
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیداً(احزاب، ۷۰)
ای کسانی که ایمان آورده اید ازخدا پروا دارید وسخنی درست واستواربگویید.
در پاسخ به مطلب تیتر اول روزنــــــامه ایران با عنــــــــوان «سقوط نرخ رشد جمعیت به زیر یک درصد» بهعنوان یک معلم جمعیتشناسی دانشگاه تهران و بهعنوان کسی که بیش از پنجاه سال از عمر خود را مصروف جمعیتشناسی و جمعیتپژوهی کرده است، ذیلاً توضیحاتی را ارائه میدهم.
روند تغییر و تحولات جمعیتی، پویایی وپیچیدگیهایی دارد که باید براساس مبانی علمی و توسط جمعیتشناسان خبره ارزیابی و در مورد آنها اظهارنظرشود. کشورما به خاطر انبوه متولدان دهه شصت، اینک درمرحله پنجره جمعیتی قرار گرفته که نوسانات ساختار سنی از بارزترین ویژگیهای آن است. هنگامی که اواخر دهه۱۳۸۰موج دهه شصتیها به نقطه اوج ازدواج وفرزندآوری(۲۰تا۳۵سالگی) رسیدند میزان ازدواج حدوداً دوبرابرشد وموالید هم سیرصعودی گرفت وتا بیش ازیک ونیم میلیون تولد در سال افزایش یافت. از اواسط دهه۱۳۹۰دهه شصتیها به رده سنی۳۰ تا۴۵ سالگی رسیده واز نقطه اوج خارج شدند که علت اصلی کاهش ازدواج، موالید وبه تبع آن میزان رشد سالانه جمعیت در سالهای اخیر است و این پدیدهای کاملاً طبیعی است و مطلقاً معنی بحران ندارد. درسال۱۴۳۰دهه شصتیهای عزیز به سنین سالخوردگی و۶۵ سال به بالا خواهند رسید. در این زمان ساختار سنی کشورسالخورده خواهد شد، نوسانات ساختار سنی فروکش خواهد کرد و به رشد ذاتی جمعیت خواهیم رسید.چنانچه با برنامهریزی و تمهیدات لازم بخصوص تسهیل ازدواج بتدریج در یکی دو دهه آتی به باروری سطح جانشینی (میزان باروری که جمعیت را در بلند مدت حفظ میکند) برسیم به هنگام سالخوردگی جمعیت در ورطه رشد منفی نخواهیم افتاد. سالخوردگی جمعیت یک مفهوم آماری است، درحالی که پیری جنبه بیولوژیک وفردی دارد. با هزار تأسف برخی جمعیتشناسی نخواندههای مدعی - که خبرنگار روزنامه هم احتمالاً بهخاطر بیاطلاعی به آنها ارجاع داده است - به جای واژه «سالخوردگی» جمعیت به غلط «پیری» جمعیت را بهکار میبرند. بهخاطر داشته باشید که ما حق نداریم از سالخوردگی جمعیت هول و هراس بیافرینیم. همه ما در زمانی نه چندان دور و دراز به ۶۵ سالگی میرسیم و طبق تعریف در زمره جمعیت سالخورده قرار میگیریم. آیا رواست ادبیاتی بهکار بگیریم که انگار جمعیت سالخورده برای ملک و ملت خطرناکند!! ژاپن هماکنون سالخوردهترین جمعیت دنیا را دارد و اتفاقاً از جمله پیشرفتهترین کشورهای دنیاست. هیچ وقت هم در رسانه و مجلس و دولتش اینچنین بلوا و هراسآفرینی به راه نمیاندازند. توجه داشته باشید طبق آخرین آمار فقط ۶ درصد جمعیت ایران در سن سالخوردگی هستند. در حالی که ۲۸ درصد جمعیت ژاپن در این سن قرار دارند. کشورهای قاره اروپا عموماً بیش از ۷۰سال است که جمعیت سالخورده دارند.درنیمه دوم قرن۲۱میلادی همه کشورهای جهان(حتی قاره آفریقا)ساختار سنی سالخورده خواهند داشت.
اصلاً روا نیست بیجهت مردم و مسئولان را از یک پدیده طبیعی بترسانیم.
پناه برخدا، به قول حافظ عزیر:
پری نهفته رخ ودیو درکرشمه حسن
بسوخت دیده زحسرت که این چه بوالعجبیست!
والسلام علی من اتبع الهدی
استاد جمعیتشناسی دانشگاه تهران
مشاور مؤسسه مطالعات و مدیریت جامع جمعیت کشور
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیداً(احزاب، ۷۰)
ای کسانی که ایمان آورده اید ازخدا پروا دارید وسخنی درست واستواربگویید.
در پاسخ به مطلب تیتر اول روزنــــــامه ایران با عنــــــــوان «سقوط نرخ رشد جمعیت به زیر یک درصد» بهعنوان یک معلم جمعیتشناسی دانشگاه تهران و بهعنوان کسی که بیش از پنجاه سال از عمر خود را مصروف جمعیتشناسی و جمعیتپژوهی کرده است، ذیلاً توضیحاتی را ارائه میدهم.
روند تغییر و تحولات جمعیتی، پویایی وپیچیدگیهایی دارد که باید براساس مبانی علمی و توسط جمعیتشناسان خبره ارزیابی و در مورد آنها اظهارنظرشود. کشورما به خاطر انبوه متولدان دهه شصت، اینک درمرحله پنجره جمعیتی قرار گرفته که نوسانات ساختار سنی از بارزترین ویژگیهای آن است. هنگامی که اواخر دهه۱۳۸۰موج دهه شصتیها به نقطه اوج ازدواج وفرزندآوری(۲۰تا۳۵سالگی) رسیدند میزان ازدواج حدوداً دوبرابرشد وموالید هم سیرصعودی گرفت وتا بیش ازیک ونیم میلیون تولد در سال افزایش یافت. از اواسط دهه۱۳۹۰دهه شصتیها به رده سنی۳۰ تا۴۵ سالگی رسیده واز نقطه اوج خارج شدند که علت اصلی کاهش ازدواج، موالید وبه تبع آن میزان رشد سالانه جمعیت در سالهای اخیر است و این پدیدهای کاملاً طبیعی است و مطلقاً معنی بحران ندارد. درسال۱۴۳۰دهه شصتیهای عزیز به سنین سالخوردگی و۶۵ سال به بالا خواهند رسید. در این زمان ساختار سنی کشورسالخورده خواهد شد، نوسانات ساختار سنی فروکش خواهد کرد و به رشد ذاتی جمعیت خواهیم رسید.چنانچه با برنامهریزی و تمهیدات لازم بخصوص تسهیل ازدواج بتدریج در یکی دو دهه آتی به باروری سطح جانشینی (میزان باروری که جمعیت را در بلند مدت حفظ میکند) برسیم به هنگام سالخوردگی جمعیت در ورطه رشد منفی نخواهیم افتاد. سالخوردگی جمعیت یک مفهوم آماری است، درحالی که پیری جنبه بیولوژیک وفردی دارد. با هزار تأسف برخی جمعیتشناسی نخواندههای مدعی - که خبرنگار روزنامه هم احتمالاً بهخاطر بیاطلاعی به آنها ارجاع داده است - به جای واژه «سالخوردگی» جمعیت به غلط «پیری» جمعیت را بهکار میبرند. بهخاطر داشته باشید که ما حق نداریم از سالخوردگی جمعیت هول و هراس بیافرینیم. همه ما در زمانی نه چندان دور و دراز به ۶۵ سالگی میرسیم و طبق تعریف در زمره جمعیت سالخورده قرار میگیریم. آیا رواست ادبیاتی بهکار بگیریم که انگار جمعیت سالخورده برای ملک و ملت خطرناکند!! ژاپن هماکنون سالخوردهترین جمعیت دنیا را دارد و اتفاقاً از جمله پیشرفتهترین کشورهای دنیاست. هیچ وقت هم در رسانه و مجلس و دولتش اینچنین بلوا و هراسآفرینی به راه نمیاندازند. توجه داشته باشید طبق آخرین آمار فقط ۶ درصد جمعیت ایران در سن سالخوردگی هستند. در حالی که ۲۸ درصد جمعیت ژاپن در این سن قرار دارند. کشورهای قاره اروپا عموماً بیش از ۷۰سال است که جمعیت سالخورده دارند.درنیمه دوم قرن۲۱میلادی همه کشورهای جهان(حتی قاره آفریقا)ساختار سنی سالخورده خواهند داشت.
اصلاً روا نیست بیجهت مردم و مسئولان را از یک پدیده طبیعی بترسانیم.
پناه برخدا، به قول حافظ عزیر:
پری نهفته رخ ودیو درکرشمه حسن
بسوخت دیده زحسرت که این چه بوالعجبیست!
والسلام علی من اتبع الهدی
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
فرهنگ نباید روی طاقچه بماند
-
درگشایشها و ناکامیها صادقانه با مردم سخن گفتیم
-
ائتلاف ملی برای زندگی
-
غواصی در اقیانوسی عمیق
-
دوباره تئاتر بهمیان مردم آمد
-
نمیتوانیم نسبت به زندگی طبقات ضعیف و متوسط جامعه بیتفاوت باشیم
-
ابلاغ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان
-
صنعت آب و برق از موج نخست کرونا موفق بیرون آمد
-
علاج واقعه پیشاز وقوع بایدکرد
-
۱۰۳۴ روستا به شبکه ملی اطلاعات متصل شدند
-
قاضی متواری در دام اینترپل
-
زینتیها تبعید میشوند شکاریها قاچاق
-
وقتی میزِ اتو میز استاد میشود
-
مهدها در انتظار کودکان بازگشته از قرنطینه
-
صفحه ویژه ایران قرن
-
ائتلاف ملی برای زندگی نیاز جامعه ایرانی
-
آغازی برای یک پایان
-
مردم را از سالخوردگی نترسانید!
اخبارایران آنلاین